تقلید در اصول دین و اصول ثابت ([۱])
عِلمِیّات یا عقاید، اصول دین و اصول ثابت یعنی شناخت خداوند متعال و صفاتش، توحید، دلائل نبوت، معاد، ایمان به کتابهای آسمانی، ملائکه و قضا و قدر، خیر و شر و هر آنچه ضرورتاً از شرع ثابت میشود مانند: ارکان پنجگانه اسلام، تحریم شراب، زنا، سرقت، ربا، حلالیت بیع، نکاح و غیره و نیز آنچه در تشریع اسلامی به طور قاطع ثابت شده است.([۲]) و احکام ثابت، احکامی هستند که ضرورتاً در دین ثابت میشوند و مجالی برای اجتهاد ندارند. مانند وجوب نمازهای پنجگانه و این مسائل براساس یقین استوارند؛ زیرا این یقین برای ما حاصل شده است که از جانب خداوند- تبارک و تعالی- هستند و ضروری خوانده میشوند؛ زیرا آنها ضرورتاً و در اولین مرحله که نیازی به دلیل و برهان ندارند، ثابت میشوند و منظور از حصول یقین، کسب طمأنینه است. هرکس در صدد تفتیشِ عقاید عامۀ مردم برآید، در مییابد که آنان برای صحت عقیدۀ خود دلائل کافی دارند و از وقائع و مشاهدات برای اثباتش مدد میجویند، به گونهای که اصلاً مقلّدی در ایمان یافت نمیشود؛ زیرا محسوسات جهان هستی و تغییر و تبدیل طبیعت خود دلیلی آشکار بر وجود خالق پدید آورنده است تا اندازهای که بسیاری از عوام، ایمان در سینههایشان همچون کوه، محکم و استوار است.([۳])
در میان مسلمانان هیچ اختلافی در وجوب شناخت اصول دین و به ویژه شناخت خداوند متعال بر هر مکلّفی وجود ندارد؛ لکن اختلاف در زمینۀ کسب این معرفت و شناخت است و در این زمینه این سوال مطرح است که آیا این وجوب به وسیلۀ شرع ثابت میگردد یا عقل؟ و بر این اساس، آیا تقلید در مسائل عقیده جایز است یا اینکه باید با نظر و استدلال آن را دریافت؟ در فصل گذشته به بیان تعریف تقلید پرداخته شد و در این فصل به بیان تعریف کلید واژههای نظر و استدلال خواهیم پرداخت و به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا نظر و استدلال یقینی هستند یا ظنی؟ و بعد از بیان تعریف به ذکر دیدگاههای مختلف در مسئلۀ تقلید در عقیده یا به عبارتی در اصول دین یا اصول ثابت میپردازیم، و بالله التوفیق.
([۱]) برخی از علما و اندیشمندان اسلامی تقسیم دین به اصول و فروع را بدعت میدانند، ابن تیمیه رحمه الله– میگوید: «تقسیم دین به اصول و فروع بدعت است، زیرا این در زمان پیغمبر صلی الله علیه و سلم و اصحابش رضی الله عنهم معروف نبوده است.» ابن عثیمین در شرح این مطلب میگوید: «و برخی از این تقسیمکنندگان به اصول و فروع، نماز را از فروع میدانند. ما هم میگوییم: سبحان الله! آیا نمازی که اصلِ اصول میباشد فرع است؟! پس راجح این است که دین به اصول و فروع تقسیم نشود بلکه دارای عِلمیّات و عَملیّات میباشد؛ یعنی دین به عملیات و علمیات تقسیم میشود، علمیات با ایمان حاصل میگردند و عملیات با قیام و انجام دادن. و اگر ما دین را به اصول و فروع تقسیم کنیم بیشک میگوییم: ارکان پنجگانه اسلام به طور کلی اصول میباشند.» در واقع این تقسیم بندی راجح به نظر میرسد. (و اللهُ العلیمُ أعلمُ بالصواب) نک: ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۳/۱۲۵ و ۱۹/۲۰۷٫/- عثیمین، شرح نظم الورقات فی أصول الفقه، ص ۵۵٫
([۲]) نک: غزالی، المستصفی،۲/۱۲۳٫/- آمدی، الأحکام فی أصول الأحکام، ۳/۲۶۷ و مابعدش./- ابن عبدالشکور، مسلم الثبوت، ۲/۳۵۰٫/- شوکانی، ارشاد الفحول، ص ۲۳۷٫/- إسنوی، نهایهالسول، ۳/۲۶۴٫/- خضری، اصول الفقه، ص ۳۶۹٫