این تقسیم بندی در برداشت از قرآن و سنت و عمل به آن دو، نو پیدا و خودساخته است. هرگز از سلف صالحمان چنین چیزی اثبات نشده است. نه کسی چنین گفته و نه کسی بدان عمل نموده است. و به مقتضای چنین تقسیمی کارهایی به عنوان مغز دین معرفی می شود، که باید به آن توجه کرده و انجامش داد؛ و در مقابل، اعمالی هم به پوسته و ظاهر دین مربوط می شود که حایز چنین اهمیت و توجه ی نیست. در نتیجه شخص میان این دو نوع عمل فرق گذاشته و به یکی اهتمام می ورزد و دیگری را رها می کند.
اما مقیاسی که با آن اعمال دینی به دو بخش ظاهری و اصلی یا مغز تقسیم می گردد، مقیاسی متغیّر است. حتی می توان گفت: مبتنی بر هوا و هوس است. واجبات دینی را لُبّ و اساس دین می داند و سنتهای قولی و عملیِ رسول الله صل الله علیه و سلم را پوست و ظاهر دین می شمارد[۱]. حتی میان واجبات دینی هم فرق قایل شده و بعضی را به بهانه ی لب و مغز مقدم داشته و برخی دیگر را به اسم پوسته و ظاهر بودن مقدم می دارند!!
بلکه این تقسیم بندی به دایره ی توحید هم کشیده می شود و بخشی از آن را ترک و رها می کند. و چون مردم در اعتقاد و عمل به توحید روی نیاورند، برای عمل به آن اصراری صورت نمی گیرد؛ حتی به سویش دعوت هم داده نمی شود. هم اکنون به بهانه ی دل به دست آوردن و جلوگیری از جریحه دار کردن احساسات مردم و عدم ایجاد تنفّر و اختلاف به سبب عقیده، سستی و سهل انگاری در مورد توحید، امری پسندیده و مطلوب است! لذا توحید را پوسته ی دین قرار داده! و مردم را بر آنچه بدان باور دارند و دوستش می دارند، گرد آورده و آن را لُبّ و اساس دین می دانند.
و همانند آن برخوردی که با بسیاری از بدعتها دارند. هیچ توجهی به این جریان ندارند. گاهی می گویند ائتلاف و اتفاق نظر به وجود بدعتها بهتر از اختلاف در بازداشتن از آنها است. یا بدعتها را به چند دسته ی اضافی، حقیقی، جزئی و کلی تقسیم می کنند. بدعتهای اضافی و جزئی را پوسته می دانند و به آن بیتوجهی می کنند و بدعتهای حقیقی و کلی را لب و اساس می دانند و معتقدند شایسته است در این مورد سخن گفت و مردم را پند و ارشاد نمود!!
بسیاری از جُهال، جهت ترویج گناهان برای استهزاگران، به بدعتِ تقسیم بندی اعتقاد ندارند. لذا اصلاً به بعضی از اعمال و نشانه های ظاهریِ دین که آن را پوسته و ظاهر دین می دانند، توجه نمی کنند و فقط پیرامون عمل و تمسک به مغز و لُب دین سخن می گویند. ظاهر دین را به بهانه ی اصلاح باطن رها می کنند. گویا زبان حالشان می گوید: (یؤمنون ببعض الکتاب و یکفرون ببعض): (به پاره ای از کتاب ایمان می آورند و به پاره ای دیگر کفر می ورزند).
و از این قبیل می توان به تقسیم دین به دو بخش اصول و فروع و تسامح در فروع اشاره نمود[۲]. آن هم با این ادعا که به اتفاقِ نظرِ بر اصول کفایت شده است. در نتیجه در هر قضیهای که آن را فرعی قلمداد نمایند، به گمان اشتیاق بر متحد نمودن امت و جلوگیری از اختلاف و پراکندگی، تساهل می کنند!!!
در خلال این جریان بسیاری را خواهی دید که بدون تحقیق و بررسی رخصت ها را دنبال کرده و به لغزش برخی از علما یا به اقوال مرجوحه عمل می کنند[۳]. با این ادعا و شعار که: هر کس از عالِمی تقلید کند، سالم و در امان می ماند.
بدترین تساهلی که میتواند صورت گیرد این است که، این سهل انگاری بدون هیچ قید و بند بر بسیاری از احکام شرع که با هوا و هوس همخوانی ندارد، تعمیم داده شود. به طوری که بعد از این کارِ مجالی برای دعوت به بزرگداشتِ شعائر دین و اجتناب از محارم باقی نمی ماند و شریعت بازیچه ی دست این منحرفین می گردد. آنچه را که یکی رها کرده و به آن بی توجهی نمی کند، دیگری بزرگش میدارد. بلکه خطرناکتر این است که این تسامح و تساهل به اصول دین و مسایل عقیده و توحید هم سرایت کند.
تقسیمِ دین به پوسته و مغز، در دل عوام الناس بدترین تأثیر را میگذارد و احکام ظاهری را نزدشان بی ارزش و خوار میکند. و ماحَصَل آن بی توجهی به چیزی است که آن را پوسته می نامند؛ لذا به این احکام توجه نکرده و از مخالفت با آن هم پروایی ندارند[۴].
[۱] . معلوم و واضح است که انجام مستحبات و ترک مکروهات شامل بخش عظیمی از احکام دین از جمله، عبادات، معاملات، اخلاق و سلوک میشود و ایمان شخص با عمل به این موارد کامل می گردد.
[۲] . تقسیم دین به دو بخش اصل و فرع نیز از عملکرد صحابه نیست. اما علمایی که بر این باورند، می خواهند به صورت نظری میان مسایل اصول در عقیده و توحید و میان مسایل فروع در عبادات، معاملات، اخلاقیات و سلوک، فرق گذارند.
[۳] . تقسیم دین به دو بخش پوست و مغز، باعث شده است در مسایل اختلافیِ میان علما تحقیق و بررسی صورت نگیرد. از جمله مسایلی که در حلال و حرام بودن آن اختلاف دارند. این گروه آمدند و برای شناخت حکم الله ـ بررسی و تحقیق را ترک کردند تا بر مردم آسان گرفته و مبادا وقتشان را هدر داده باشند!!! زیرا این مسایل از اول تا به آخر مربوط به پوسته ی دین است!!!
[۴] . ادله تحریم حلق اللحیه، شیخ محمد بن اسماعیل، ص ۱۰۹ و رساله تبصیر أولی الإلباب ببدعه تقسیم الدین إلی قشر و لباب. دار الفرقان- قاهره – چاپ هفتم ۱۴۰۵هـ.