مطلق، لفظی است که بر مدلولی شایع (کلّی) در جنس خود دلالت دارد،[۱] و به عبارت دیگر: لفظی است که بدون هر نوع قیدی لفظی، بر فرد یا افراد غیر معین دلالت دارد،[۲] مانندِ رجل و رجال و کتاب و کتب.
و مقیّد، لفظی است که بر مدلولِ شایعی در جنس خود دلالت دارد با تقییدِ آن مدلول به وصفی از اوصاف،[۳] و به عبارت دیگر: لفظی است که با فرد یا افراد غیر معینی دلالت میکند اما مقترن به صفتی است که آن صفت دلالت دارد بر مقیّد بودنِ آن لفظ به خودِ صفت، مانند: رجل عِراقی، رجال عراقیین و کتبِ قیمه، ولی البته باید توجّه داشت که مقیّد، در ماسوای آن قید، مطلق به حساب میآید، به این معنی که مقیّد، مقیّد به قیدی است که موصوف به آن است و تقییدِ بدونِ دلیلِ آن به چیز دیگری جایز نیست و بنابراین، قولِ «رجل عراقی» فقط از جهتِ تابعیت عراقیبودن مقیّد است، اما در غیر این قید، مطلق است و شامل هر مرد عراقیای میشود، خواه فقیر باشد و خواه ثروتمند و خواه شهری باشد و خواه روستایی و… (و دیگر نمیتوان آن را -مثلاً- مقیّد به فقیر بودن یا ثروتمندبودن و… کرد و گفت که: عبارت «مرد عراقی» فقط شامل مرد عراقیِ فقیر یا… میشود، مگر این که قیدی پیدا شود و آن را از جهت دیگری مقیّد سازد).
[۱]– آمدی ۳/ ۲؛ إرشاد الفحول، ص ۱۴۴٫
[۲]– شرح مسلم الثبوت، ۱/ ۳۶۰٫
[۳]– آمدی ۳/ ۴؛ إرشاد الفحول، ص ۱۴۴٫