سیرت و تاریخ بخشی از آنچه اکنون علوم انسانی نامیده می شود، تشکیل می دهد.[۱] از این رو واجب است اصول راسخ و قواعد ثابتی برای آن وجود داشته باشد تا اینکه دروغ و افترا در آن راه نیابد و امور منکر با آن نیامیزد. متاسفانه این مهم چنانکه باید وجود ندارد و بلکه مفقود است. اکنون به برخی از وقایعی که نزد مردم مشهور است اما صحت ندارند، اشاره می کنیم:
۱- داستان غار ثور:
«شبی که رسول خدا در غار ثور بود خداوند متعال به درختی دستور داد رسول خدا را با شاخ و برگ هایش بپوشاند و عنکبوتی را فرستاد تا با تنیدن تارهای خود در ورودی غار آن را بپوشاند و خداوند دو کبوتر وحشی را امر کرد بال زنان آمده و میان عنکبوت و درخت قرار گیرند. پس جوانان قریش از هر قبیله یک نفر برای تعقیب رسول خدا آماده شدند که هریک چوب دستی و عصا و چماغی در دست داشتند. چنانکه فاصله ی آنها تا رسول خدا به اندازه ی دویست ذراع بود.
راهنما (سراقه بن مالک) گفت: به این سنگ نگاه کنید؛ و پس از آن جای پای رسول خدا را گم کردند. جوانان قریش گفتند: تو از شب گذشته تعقیب او را به صورت جدی رها کردی تا اینکه صبح شد. سراقه گفت: به غار نگاهی بیندازید. پس برای دیدن غار و بازرسی آن آماده شده و به غار نزدیک شدند. تا اینکه در فاصله ی پنجاه ذراع مانده به غار قرار گرفتند. اولین کسی که برای بررسی غار به آن نزدیک شد، کبوترها را دید و بازگشت. دوستانش گفتند: چه باعث شد داخل غار را نگاه نکنی؟ گفت: دو کبوتر وحشی را در ورودی غار دیدم. پس دانستم کسی در غار نیست. رسول خدا این گفتگو را شنید و دانست که خداوند متعال به وسیله ی آن دو کبوتر خطر را از آنها دور کرد. پس رسول خدا برای آنها دو اسم انتخاب نمود و خداوند متعال آنان را در حرم پناه داد».[۲]
۲- شنیدن موسیقی توسط رسول خدا قبل از بعثت:
روایتی را به رسول خدا نسبت داده اند که مضمون آن چنین است: «تنها دو بار تصمیم گرفتم آنچه را اهل جاهلیت انجام می دهند، امتحان کنم. و هر بار خداوند متعال میان من و آن مانع می شد. و پس از آن دو مرتبه هیچگاه برای امری بد تصمیم نگرفتم تا اینکه خداوند متعال با عطای رسالت خود مرا گرامی داشت. شبی به غلامی که در بالای مکه همراه من مشغول چوپانی بود گفتم: مراقب گوسفندانم باش تا به مکه بروم. وی گفت: چنین کن. پس به سوی مکه روانه شدم تا اینکه به اولین خانه در مکه رسیدم و صدای موسیقی شنیدم. گفتم: این چیست؟ گفتند: عروسی است. پس نشستم و گوش دادم که خداوندگوش هایم را از شنیدن آن بازداشت و چنان به خواب فرو رفتم که گرمای خورشید مرا بیدار کرد … شبی دیگر چنین درخواستی از آن غلام کردم و وارد مکه شدم. همچون شب اول؛ اما پس از آن هیچگاه تصمیم به انجام عملی بد نکردم».[۳]
۳- عام الحزن
مشهور است رسول خدا از سال وفات ام المومنین خدیجه و عمویش ابوطالب به عام الحزن یاد کرده است و چنین نام گذاری به خاطر شدت درد و رنج هایی بود که در این سال در راه دعوت بوجود آمد.[۴]
۴- تلاش رسول خدا برای خودکشی:
«… با توجه به آنچه به ما رسیده، رسول خدا چنان اندوهگین شد که فردای آن روز چندین بار تصمیم گرفت از قله ی کوه خود را پرت کند؛ اما هرگاه به قله ی کوه صعود می کرد تا خود را از آن پرت کند، جبرئیل خود را به او نشان داده و می گفت: ای محمد، براستی تو رسول بر حق خداوند هستی؛ و این باعث آرامش رسول خدا می شد و باز می گشت.اما چون مدت زمان نزول وحی طولانی می شد، فردای آن روز دوباره چنین می کرد و چون به قله ی کوه می رسید، جبرئیل خود را به او نشان داده و همان کلمات را به او می گفت».[۵]
[۱] – اخطاء یجب ان تصحح من التاریخ؛ ص:۱، جمال عبدالهادی
[۲] – ابن سعد: ۱/۲۲۸-۲۲۹؛ المخلص فی الفوائد المنتقاه: ۱۷/۱۳؛ مسند بزار: ۲/۲۹۹: ۱۷۴۱؛ کشف الاستار؛ معجم الکبیر، طبرانی: ۲۰/۴۴۳: ۱۰۸۲؛ عقیلی: ۳۴۶؛ آلبانی می گوید: این روایت منکر است. نگا: السلسله الضعیفه: ۳/۲۵۹: ۱۱۲۸
[۳] – حاکم از علی بن ابی طالب؛ و در مورد این روایت می گوید: صحیح علی شرط مسلم؛ طبرانی آن را از عمار بن یاسر روایت کرده است. و آلبانی می گوید: این حدیث ضعیف است. دفاع عن الحدیث النبوی والسیره فی الرد علی جهالات البوطی، ص:۱۳-۱۴
[۴] – آلبانی می گوید: از جمله دلایل نادرست بودن این مساله آن است که تنها مصدری که این مطلب را بیان کرده است، قسطلانی در کتاب «المواهب اللدنیه» می باشد. و فقط می گوید: صاعد آن را ذکر کرده است. و صاعد همان ابن عبیده بجلی می باشد چنانکه زرقانی در شرح خود بر آن: ۱/۲۴۴چنین می گوید. اما جایگاه صاعد از نظر روایی چنین است: وی مجهول و ناشناخته می باشد و هیچکس او را ثقه ندانسته است. بلکه حافظ بن حجر اشاره می کند که چون متابعی برای او نباشد، «لین الحدیث» است. و وضعیت وی در این حدیث چنین است. اینکه قسطلانی می گوید: «صاعد آن را ذکر کرده است.» خود بیانگر آن است که این مطلب را به صورت معلق و بدون ذکر اسناد بیان کرده است که دراینصورت درجه روایت معضل خواهد بود. لذا این خبر ضعیف است و صحیح نیست حتی اگر صاعد فردی معروف به توثیق وحفظ باشد. اما باز هم از صحیح بودن بسیار دور و بعید است.
[۵] – زهری می گوید: عروه از عایشه آن را برای من روایت کرده است … و حدیث را روایت می کند تا اینکه به این بخش می رسد که «وفتر الوحی» و زهری آن را می افزاید. با این زیاده آن را احمد در مسند: ۶/۲۳۲-۲۳۳، ابونعیم در «الدلائل» ص: ۶۸-۶۹، بیهقی در «الدلائل»: ۱/۳۹۳-۳۹۵ از طریق عبدالرزاق از محمد روایت کرده است. حافظ، الفتح: ۱۲/۳۰۲؛ رک: الدفاع عن الحدیث النبوی و السیره فی الرد علی جهالات البوطی، ص: ۴۰-۴۱؛ شیخ آلبانی در مورد این روایت می گوید: این حدیث ضعیف است.