سعد بن ابی وقاص میگوید: در حالی که تنی چند از زنان قریش نزد رسول خدا نشسته و با او گفتگو میکردند و صدایشان بلند بود، عمر رضی الله عنه اجازهی ورود خواست. رسول خداص به او اجازه داد. وقتی عمر رضی الله عنه وارد شد زنان قریشی چادرهای خود را به خود پیچیدند و به گوشهای پناه بردند. رسول خدا خندید. عمر رضی الله عنه برای آن حضرت دعا کرد و گفت: الهی همیشه خندان باشی! اینجا چه خبر است؟ رسول خداص فرمود:
(عجبت من هؤلاء اللاتی کن عندی فلما سمعن صوتک ابتدرن الحجاب).
«از رفتار اینها خندهام میآید که با شنیدن صدای تو فورا چادرهایشان را به خود پیچیدند».
عمر رضی الله عنه گفت: ای رسول خدا! تو شایستهتری که از تو بترسند. و خطاب به آنان گفت: ای نادآنها! رعایت مرا میکنید و رعایت رسول خدا را نمیکنید؟ گفتند: بلی، تو آدم تند و خشنی هستی. رسول خداص گفت:
(إیها یا ابن الخطاب والذی نفسی بیده ما لقیک الشیطان سالکاً فجاً).
«ای عمر! به خدا سوگند! وقتی شیطان ببیند تو از راهی میآیی، او راه دیگری برای خود انتخاب خواهد کرد».( بخاری ۳۶۸۳، مسلم ۲۳۸۶)
این روایت بیانگر فضیلت عمر است و پرده از این برمیدارد که عمر در حد وسیعی به آداب دینی التزام دارد، طوری که شیطان هیچ گونه راهی برای ورود به درون او را نمییابد.(عقیده أهل السنه والجماعه (۱/۳۴۸).)
ابن حجر میگوید: این حدیث بیانگر فضیلت ویژهای برای عمر است و معنی آن چنین است که شیطان هیچ نوع سلطهای برعمر رضی الله عنه ندارد. البته این به معنای عصمت عمراز گناه نیست. چرا که اگر چه شیطان از نزدیک شدن با عمر میترسد، اما چه تضمینی وجود دارد که از راه دور او را دچار وسوسه نکند، کاری که با دیگران انجام میدهد. و در حدیث دیگری که طبرانی به روایت حفصه گزارش میدهد، آمده است که رسول خدا فرمود:
(إن الشیطان لا یلقى عمرمنذ أسلم إلا فر لوجهه).( طبرانی در اوسط.)
«از روزی که عمر رضی الله عنه مسلمان شده است، هنگامی شیطان با او روبرو میشود پا به فرار می گذارد».
امام نووی میگوید: این حدیث حمل بر ظاهر میشود یعنی حقیقتاً شیطان از دیدن عمر رضی الله عنه فرار میکند. اما عیاض میگوید: احتمال دارد که این حدیث نوعی تمثیل است یعنی عمر رضی الله عنه آن چنان با شیطان فاصله گرفته است که شیطان در راهی قدم نمیگذارد که عمر رضی الله عنه در آن قدم بگذارد. و این بیانگر آن است که عمر رضی الله عنه با همه ی راه های شیطانی مخالف است. ابن حجر همان معنی نخست را ترجیح میدهد.( فتح الباری ۷/۴۷، و شرح نووی ۱۵/۱۶۵)