تدوین حدیث نبوی
بدون تردید در روایاتی مرفوع و موقوف منع نوشتن حدیث وارد شده است، چنانکه و همچنین در برخی اوقات و برای بعضی افراد، پیامبر صلی الله علیه وسلم به طور صریح، اجازۀ نوشتن احادیث را نیز دادهاند.[۱]
هرگز نمیتوان ـ و این اشتباه است که ـ نهی از نوشتن احادیث را دلیلی بر عدمحجّیت آنها دانست، چنانکه برخی از زندیقان بر این گمان بودهاند. همچنین نمیتوان گفت که تنها دلیل این کار، کمبود وسایل نگارش و کمبود نویسندگان بوده است، زیرا در میان صحابه و فرزندانشان Fافراد بسیاری وجود داشتند که کار نگارش را به خوبی انجام میدادند.[۲]
صحیحترین دیدگاه این است که بگوییم منع نگارش حدیث، مربوط به ابتدای اسلام بود تا مسلمانان مشغول حفظ قرآن کریم و بررسی و آموزش آن از روی لوحها و صحیفهها باشند و احادیث را [بدون کتابت] فقط با تمرین و در مجالس بیاموزند.
یا اینکه نوشتن حدیث و قرآن، در یک دفتر ممنوع بود تا افراد ناآشنا دچار اشتباه نشوند، امّا به کسانی که آگاه بودند و اشتباه نمیکردند؛ مانند عبدالله بن عمرو و در مواقع نیاز؛ همچون فرمان پیامبر به نوشتن احادیث برای ابوشاه ، نوشتن آنها جایز بود.[۳]
مشهور است که پیامبر rنامههای بسیاری به تعدادی از همپیمانان و برای برخی مناسبتها نوشتند و در زمان خویش، نامههایی به حاکمان سرزمینها فرستادند و آنان را به پذیرش اسلام دعوت دادند.[۴] این خود دلیلی بر جواز نگارش احادیث است.
صحابه دلیل نهی را دانسته و از این رو، برخی از آنان نگارش احادیث را رها کردند، ولی گروهی دیگر به سبب نیاز و ضرورت، به این کار مشغول شدند.[۵]
هنگامی که موانع برطرف شد و قرآن کریم از متنهای دیگر متمایز گشت و نیاز به نگارش احادیث، زیاد شد، تدوین و گردآوری سخنان پیامبر آغاز گردید و این کار در اواخر قرن اول به فرمان عبدالعزیز بن مروان و سپس به دستور پسر او؛ عمر wصورت گرفت.[۶] در قرن دوم، نگارش احادیث رشد فراوانی کرد و آنان با استفاده از کتابهایشان، مشغول نوشتن و بیان روایات بودند و به حفاظت آنها میپرداختند.
تا اینکه احادیث موجود، به علمای بزرگی؛ همچون بخاری، مسلم و صاحبان سنن رسید و آنها را به صورت عام و خاص و با بیان صحِّت و ضعف و امثال آن، در کتابهایشان گردآوری نمودند.
الحمدلِله این کتابها با همان شکل و ساختار اولیه و بدون تغییر و تحریف، به دست ما رسید و از این طریق، وعدۀ الهی برای حفاظت منابع شرعی محقّق شد و حجّت الله تعالی بر بندگان تمام گشت. والحمدُ لِله ربّ العالمین.[۷]
بنابراین روشن شد که دین و کتاب و سنّت پیامبر اسلامr، با حفاظت کامل به ما رسیده و دستانی امانتدار، آنها را انتقال داده و بدون تردید آنان متوجّه حفاظت و مراقبت از آنها بودهاند.
[۱]– مثلاً پیامبر rفرمودند: «لاتَکتُبُوا عنِّی غیرَ القرآن»؛ «از [قول] من، فقط قرآن را بنویسید». صحیح مسلم، ج ۱۸، ص ۱۲۹؛ دارمی، ج ۱، ص ۱۱۹ و دیگران به نقل از ابوسعیدE. رسول الله rاجازۀ نوشتن احادیث را به عبدالله بن عمرو بن عاص Fدادند، چنانکه در صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ۱۱۳ آمده و او برای سیّدنا علی Eیک دفتر نوشت؛ نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ۱۱۱٫
[۲]– همچون علی، زید بن ثابت، عبدالله بن عمرو و دیگرانF؛ نک: فتح الباری، ج ۹، ص ۲۲٫
[۳]– رسول الله rدر حجّه الوداع از وی خواستند که خطبۀ آن روز را بنویسد؛ نک: صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ۱۱۲ و ۲۴۳۴٫
[۴]– مانند نامۀ ایشان به هرقل؛ فرمانروای روم، کسری؛ حاکم فارس، نجاشی؛ پادشاه حبشه، مقوقس؛ پادشاه مصر و حاکمانی دیگر. ابن قیّم wاین نامهها را در زاد المعاد، ج ۳، ص ۶۰ و دیگران آوردهاند.
[۵]– ابن عبدالبرّ wدر کتاب جامع بیان العلم وفضله، ج ۱، ص ۷۶ با آوردن سندهایی، منع نگارش احادیث را از قول زید بن ثابت، علیّ بن ابیطالب، ابوسعید، عمر بن خطّاب، ابن عبّاس، ابن مسعود، ابن عمر، ابوموسی، ابوهریره Fو از میان تابعان؛ از قول شعبی، نخعی، قتاده و دیگران رحمهم الله نقل کرده است.
همچنین اجازۀ نوشتن یا انجام آن را از جابر، ابن عمرو بن عاص، انس، ابوأمامه و دیگران Fنقل کرده که پس از آنان، بر این کار توافق و اجماع شد.
[۶]– ابن عبدالبرّ در جامع بیان العلم وفضله، ج ۱، صص ۸۸- ۹۱ از قول ابن شهاب آورده او نخستین فردی بود که به دستور عمر بن عبدالعزیز wتدوین حدیث را انجام داد.
[۷]– نک: أخبار الآحاد فی الحدیث النّبوی، صص ۲۴- ۲۵٫