تحلیلی بر قتل مالک بن نویره و ازدواج خالدبن ولید ـ رضی الله عنه ـ با همسر وی(۲)

ازدواج خالد (رض) با ام‌ تمیم

ام‌تمیم، همان لیلی بنت سنان منهال است که همسر مالک بن نویره بود. در مورد ازدواج خالد (رض)  با این زن، جر و بحث زیادی شده که در این میان برخی از افراد مغرض، سخنان ناروایی در مورد خالد (رض) گفته‌اند که با بحثی علمی و بدور از غرض، می‌توان نادرستی اتهامات وارد شده بر خالد را دریافت. خلاصه‌ این‌که برخی از افراد مغرض، خالد (رض) را متهم کرده‌اند که وی، از قبل به ام‌تمیم دل بسته و بلافاصله پس از دستگیری ام‌تمیم، در برابر زیباییش، نتوانسته جلوی خودش را بگیرد و با او ازدواج کرده است. این‌ها، بر همین مبنا ازدواج خالد (رض) با ام‌تمیم را نامشروع می‌پندارند.

باید دانست که چنین سخنی درباره‌ی خالد (رض) تهمتی بیش نیست که پیشینه‌ی چندانی ندارد و اصلاً بی‌اعتبار می‌باشد. زیرا گذشته از آن‌که هیچ اثری از این موضوع در منابع و مصادر تاریخی قدیمی وجود ندارد، متون تاریخی به‌گونه‌ای است که دقیقاً به خلاف این موضوع تصریح می‌کند.

ماوردی می‌گوید: آن‌چه خالد (رض) را بر آن داشت تا مالک را بکشد، امتناع و خودداری وی از ادای زکات بود که همین، نشانه‌ی ارتداد مالک و روا شدن ریختن خونش گشت و بدین‌سان مالک، از دین برگشت و پیمان زناشویی او با زنش ام‌تمیم باطل شد.

امام سرخسی گفته است: حکم شرعی زنانی که به دنبال مرتد شدن شوهرانشان، به دار‌الحرب و جمع ازدین‌برگشتگان بپیوندند، این است که نباید آن‌ها را کشت؛ بلکه به اسارت درمی‌آیند و حکم کنیز می‌یابند. ام‌تمیم نیز درمیان زنان اسیر بود که خالد (رض)  او را برای خودش برگزید و چون آن زن، از عده بیرون آمد، خالد (رض) با او ازدواج کرد.

شیخ احمد شاکر در توضیح این مطلب، می‌گوید: از آن‌جا که ام‌تمیم و پسرش درمیان اسیران بودند، خالد (رض) آن‌ها را برای خود به عنوان کنیز و غلام برگزید. چراکه کنیز، عده ندارد؛ البته هم‌خوابی با زن بارداری که به کنیزی درآمده، حرام است و در صورتی که کنیز، باردار نباشد، صاحبش می‌تواند پس از آن‌که کنیز، یک بار حیض شد، با او هم‌خواب شود. خالد (رض) نیز بر اساس این حکم شرعی با ام‌تمیم هم‌بستر شد و این کارش، کاملاً شرعی بوده و جای بدگویی و سرزنشی در آن نیست. تنها دشمنان و مخالفان خالد (رض) این مسأله را پر و بال داده‌اند تا به گمان خود از این فرصت برای زشت نشان دادن شخصیت خالد (رض) بهره ببرند و مدعی شوند که مالک، مسلمان بوده و خالد (رض)  به خاطر طمعی که در زن مالک (ام‌تمیم) بسته، مالک را کشته است!

برخی هم خالد (رض) را متهم کرده‌اند که او در ازدواج با ام‌تمیم، بر خلاف آداب و رسوم عرب‌ها در دوره‌ی جاهلیت و پس از ظهور اسلام، عمل کرده و ازدواج او با ام‌تمیم، با عادت مسلمانان آن روز و بلکه با دستورات و آموزه‌های دینی سازگار نبوده است!(۱۲) بدون تردید چنین گفتاری کاملاً نادرست است؛ چراکه بررسی تاریخ عرب خلاف این موضوع را نشان می‌دهد و روشن می‌کند که عرب‌ها، پیش از ظهور اسلام، پس از پیروزی بر دشمنانشان، زنان اسیر را به کنیزی خود در می‌آورده‌ و با آنان ازدواج می‌کرده‌اند و حتی این کار، مایه‌ی فخر و افتخارشان نیز بوده است. به همین سبب نیز کنیززادگان عرب بسیار بوده‌اند. از لحاظ شرعی نیز خالد (رض) عمل حرامی مرتکب نشده و کاری که او کرده، کاملاً شرعی بوده است؛ چراکه اشخاص بهتر از او نیز در بحبوحه‌ی جنگ یا پس از پایان آن، چنان کرده‌اند. به عنوان مثال رسول‌خدا (صلی الله علیه و سلم ) درباره‌ی جویریه بنت حارث رضی الله عنها که درمیان اسیران بنی‌مصطلق بود، همین رویه را در پیش گرفتند؛ آن حضرت جویریه را بازخرید کردند و با او ازدواج نمودند. رسول‌خدا(صلی الله علیه و سلم ) برای آزادی جویریه ـ رضی الله عنها ـ یکصد نفر از اسیران قومش را آزاد کردند؛ چراکه آن‌ها، به خاطر ازدواج رسول‌خدا(صلی الله علیه و سلم)  با جویریه رضی الله عنها، قوم و خویش ایشان شده بودند. این کار رسول‌خدا(صلی الله علیه و سلم)  بسیار خجسته و فرخنده بود و باعث شد تا پدر جویریه (حارث بن ضرار (رض) ) نیز مسلمان شود.(۱۳) رسول‌خدا با صفیه بنت حیی بن اخطب نیز به دنبال جنگ خیبر به همین منوال ازدواج کردند و در خیبر یا پس از پیمودن مقداری از مسیر، زندگی زناشویی خود با او را آغاز نمودند.(۱۴) از آن‌جا که رسول‌خدا به عنوان بهترین اسوه و الگو، چنان کرده‌اند، دیگر جایی برای سرزنش خالد (رض)  باقی نمی‌ماند که چرا با ام‌تمیم ازدواج کرده است؟
 

دفاع ابوبکر صدیق (رض)  از خالد (رض)  

برخی از لشکریان خالد (رض)  و از جمله ابوقتاده (رض)  گواهی دادند که قوم مالک همانند مسلمانان اذن گفته‌اند و از این‌رو جانشان در امان است و کشتنشان روا نیست. این کشاکش میان خالد (رض)  و ابوقتاده (رض)  پس از آن شدت بیش‌تری گرفت که خالد (رض)  با ام‌تمیم ازدواج کرد. ابوقتاده (رض)  لشکر را ترک کرد و به نزد ابوبکر صدیق (رض)  رفت تا از خالد (رض)  شکایت کند. ابوبکر (رض)  این عمل‌کرد ابوقتاده (رض)  را رد نمود و برای او و هیچ کس دیگری درست ندانست که لشکر اسلام را ترک کند؛ چراکه این عمل، سبب ازهم‌پاشیدگی لشکر اسلام در خاک دشمن می‌شد. به همین خاطر نیز ابوبکر صدیق (رض)  با ابوقتاده (رض)  تندی کرد و او را به لشکر بازگردانید و زمانی از او خرسند شد که تحت فرماندهی خالد (رض)  به انجام وظیفه پرداخت.

این کار ابوبکر صدیق (رض)  استراتژی جنگی درست و بجایی بود که ابوقتاده (رض)  را به ادامه‌ی خدمت در لشکر خالد (رض)  دستور داد.

ابوبکر صدیق (رض)  موضوع کشته شدن مالک را مورد بررسی قرار داد و در نهایت خالد (رض)  را از اتهاماتی که در مورد کشتن مالک بر او وارد شده بود، بی‌تقصیر دانست. ابوبکر صدیق (رض)  در این موضوع، آگاه‌تر و دورنگرتر از سایر صحابه ـ رضی الله عنهم ـ  بود؛ چراکه علاوه بر برتری ایمانیش بر دیگران، به عنوان خلیفه در چنان جایگاهی قرار داشت که از تمام مسایل، آگاهی می‌یافت. از این‌رو در برخورد با خالد (رض) بر اساس سنت رسول‌خدا (رض)  عمل کرد. چنان‌چه رسول‌خدا با وجود بروز اشتباهات و مسایلی مقطعی از سوی خالد (رض)  که مورد قبول آن حضرت نبود، عزلش نکردند، بلکه عذرش را در تمام موارد پذیرفتند و حتی درباره‌اش فرمودند: (لاتؤذوا خالدًا فإنه سیفٌ من سیوف اللّهِ صبه اللّه‌ علی الکفار) یعنی: «خالد را نیازارید که او، شمشیری از شمشیرهای الهی است که خدا، بر ضد کفار کشیده است.»

انتخاب و بکارگیری خالد (رض)  از سوی ابوبکر (رض)  به عنوان فرمانده، نشان‌دهنده‌ی کمال و پختگی ابوبکر صدیق (رض)  می‌باشد؛ چراکه ابوبکر (رض)  شخصی نرم‌خو بود و خالد (رض)  شدید و سخت‌گیر بود و بدین‌سان نرمی و شدت در هم می‌آمیخت و تعادل، برقرار می‌شد. زیرا نرم‌خویی به تنهایی فسادآور است و مایه‌ی سوء استفاده‌ی دیگران می‌شود؛ چنان‌چه سخت‌گیری تنها نیز آفت‌هایی را به دنبال دارد. ابوبکر صدیق (رض) ‌ برای ایجاد تعادل در نرم‌منشی خود، با عمر (رض)  مشورت می‌کرد و از خالد (رض)  در انجام امور کار می‌گرفت و این، از کمال و پختگی او به عنوان جانشین رسول‌خدا بود که در سرکوب مرتدها، شدت عمل بی‌سابقه‌ای به خرج داد و به شخصیت عمر فاروق (رض)  نزدیک و همانند شد. عمر فاروق (رض)  بر خلاف ابوبکر صدیق (رض)  سخت‌گیر و تندمنش بود و کمال وی در زمان خلافتش بدان‌گاه نمایان می‌گردد که برای ایجاد تعادل در شدت عملش، از افرادی نرم‌خو چون سعد بن ابی‌وقاص، ابوعبیده‌ی ثقفی، نعمان بن مقرن و سعید بن عامرـ رضی الله عنهم ـ  کار گرفت که نسبت به خالد نرم‌خوتر و پارساتر بودند و این چنین خدای متعال، به عمر فاروق (رض)  در زمان خلافتش چنان مهربانی و رأفتی ارزانی داشت که قبلاً آن‌قدر رؤوف و مهربان نبود تا به عنوان خلیفه، شخصیت کاملی بیابد و امیر مؤمنان شود.

ابن‌تیمیه رحمه الله گفت‌آورد باارزشی دارد. وی می‌گوید: «…ابوبکر صدیق (رض)  در جنگ با مرتدها و در فتوحات عراق و شام از خالد (رض)  کار گرفت و با وجود اشتباهاتی که از خالد (رض)  به سبب سوء تأویل رخ داد، باز هم او را عزل نکرد و به راهنمایی و توبیخش بسنده نمود؛ چراکه منفعت ماندگاری خالد (رض)  در جنگ با مرتدها و فتوحات عراق و شام، بسی بیش‌تر از اشتباهاتش بود و کس دیگری نمی‌توانست جایگزین خالد (رض)  شود و چون او، برای لشکر اسلام مفید باشد. زیرا هنگامی که فرمانده‌ی کل، نرم‌خو باشد، چاره‌ای جز این نیست که جانشینش خلق و خوی تندی داشته باشد تا بدین‌سان تعادل، برقرار گردد و بر عکس در صورت تندخویی فرمانده‌ی اصلی، جانشینش باید اخلاق و شخصیت نرمی داشته باشد. ابوبکر صدیق (رض)  نیز از آن جهت که نرم‌خو بود، خالد (رض)  را که شخصیت تند و شدیدی داشت بر لشکر گماشت تا از این تندخویی خالد (رض)  اخلاق و کنش نرم خود را متعادل گرداند. عمر فاروق (رض)  چون خالد (رض)  طبع تندی داشت و ابوعبیده (رض)  همانند ابوبکر صدیق (رض)  نرم‌‌خو بود. بنابراین ابوبکر و عمر رضی الله عنهما انتخاب درستی در گزینش فرماندهان و مشاوران خود داشتند که همین امر نیز موجب ایجاد تعادل و توازن در رفتارهای حکومتی آنان گردید تا چون رسول‌خدا(ص) معتدل و میانه‌رو باشند و بتوانند به خوبی از عهده‌ی جانشینی آن حضرت(ص) برآیند. رسول اکرم(ص) فرموده‌اند: (أنا نبی الرحمه، أنا نبی الملحمه) یعنی: «من، پیامبر رحمت هستم؛ من، پیامبر شدت و کارزار هستم.»

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …