در بیان وقایع خیبر، سیرهنویسان مرتکب خطای بزرگی شده و روایت بسیار غلطی را نقل کردهاند که در بیشتر کتب نقل شده و شهرت یافته است. واقعه از این قرار است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به یهود امان دادند، مشروط بر اینکه هیچ چیزی را مخفی نکنند. ولی وقتی «کنانه بن ربیع» از نشاندادن یک خزانه خودداری کرد، آن حضرت به زبیر دستور دادند تا از وی تحقیق به عمل آورد و محل اختفای گنج را پیدا کند. سرانجام، کنانه به دستور آن حضرت به محمد بن مسلمه سپرده شد تا در عوض برادرش محمود، او را به قتل برساند. بعد از قتل او، تمام یهودیان غلام و کنیز قرار داده شدند([۱]).
فقط این قسمت از روایت صحیح است که کنانه کشته شد، ولی علت کشتن وی، خودداری از بیان محل گنج نیست، بلکه علت آن این است که وی یکی از افسران رشید اسلام، محمود بن مسلمه را به قتل رسانده بود. در طبری تصریح شده که:
«ثُمَّ دَفَعَهُ رَسُولُ اللَّـهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مَسْلَمَهَ، فَضَرَبَ عُنُقَهُ بِأَخِیهِ مَحْمُودِ بْنِ مَسْلَمَهَ»([۲]).
«پس رسول اکرم صلی الله علیه و سلم او را به محمد بن مسلمه سپرد و او در عوض برادرش محمود، وی را به قتل رساند».
روایت مربوط به کشتن کنانه به علت نشان ندادن گنج را طبری و ابن هشام از ابن اسحاق نقل کردهاند، ولی ابن اسحاق نام راویان مافوق خود را ذکر نکرده است. محدثین در کتب رجال تصیح کردهاند که ابن اسحاق وقایع مغازی را از یهود نقل میکرد و این روایت نیز از همان دسته است و به همین دلیل، نام راویان مافوق را ذکر ننموده است. بعضی از راویان مغرض نوشتهاند که او به خاطر این که محل گنج را نشان نداد شکنجه شد و به قتل رسید؛ در حالی که شکنجه و آزار یک شخص به صرف این که به محل قرارداشتن گنج اعتراف نکند، دور از شأن رسول اکرم صلی الله علیه و سلم و خلاف مروّت و اخلاق حسنه ایشان است! شخصیتی که کسی را که به او زهر داده است، مورد آزار قرار نمیدهد، چگونه برای حصول درهم و دینار، فرمان شکنجه یک یهود را برای گرفتن اعتراف از او، صادر میکند؟!
اصل جریان در این حد بود که به «کنانه بن ابی الحقیق» امان داده شده بود مشروط بر این که شرارت و نقض عهد نکند([۳]). بلکه در یک روایت مذکور است که وی پذیرفته بود که اگر مرتکب شرارت و فریب شود، مستحق قتل خواهد بود([۴]). کنانه نقض عهد و شرارت کرد و پیمانی که بسته بود نقض شد. او محمود بن مسلمه را به قتل رساند و حالا به عنوان قصاص میبایست کشته میشد، همچنانکه در سطرهای گذشته به نقل از طبری ذکر گردید.
حالا توجه کنیم که مغرضین و ناآگاهان چه وقایعی بر این روایت افزودهاند:
- «کنانه» متهم به پنهانکردن محل گنج بود و قاتل محمود بن مسلمه و مستحق قتل بود، در صورتی که ابن سعد از بکر بن عبدالرحمن روایتی که به طور متصل نقل کرده در آن مذکور است: همراه با کنانه برادرش نیز به قتل رسید: «فضرب أعناقهما وسبیء أهلیهما»([۵]) (آن حضرت هردو را به قتل رسانده خانوادۀ آنها را اسیر کردند).
- ابن سعد در روایتی دیگر که از «عفان بن مسلم» نقل کرده، از این هم فراتر رفته اظهار میدارد: علاوه بر آن دو برادر، تمام یهود اسیر شده و غلام و کنیز قرار گرفتند:
«فلما وجد المال الذی غیبوه فی مسک الجمل سبیء نساءهم»([۶]).
«هنگامی که آن گنج یافته شد و آن را در پوست شتر مخفی کرده بودند، زنان آنها اسیر شده کنیز قرار گرفتند».
ولی وقتی این روایات با اصول و معیارهای محدثین سنجیده شوند حقیقت روشن میشود.
در این باره در صحیح بخاری تصریح شده که برادر «کنانه» کشته نشد، بلکه تا زمان خلافت عمر فاروق رضی الله عنه در قید حیات بود:
«فَلَمَّا أَجْمَعَ عُمَرُ عَلَى ذَلِکَ أَتَاهُ أَحَدُ بَنِی أَبِی الحُقَیْقِ، فَقَالَ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ، أَتُخْرِجُنَا وَقَدْ أَقَرَّنَا مُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَعَامَلَنَا عَلَى الأَمْوَالِ»([۷]).
«آنگاه چون عمر قصد اخراج یهود از سرزمین حجاز را کرد، یکی از فرزندان ابوالحقیق نزد وی آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! شما ما را اخراج میکنید، حال آن که ما را محمد اجازه اقامت داده و جزیه بر ما تعیین کرده بودند».
حافظ ابن حجر در فتح الباری تصریح کرده است که این شخص همان برادر «کنانه ابن ابی الحقیق» بود. حافظ ابن قیم در زاد المعاد چنین اظهار نظر کرده است:
«وَلَمْ یَقْتُلْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَعْدَ الصُّلْحِ إِلَّا ابْنَیْ أَبِی الْحُقَیْقِ».
«آن حضرت صلی الله علیه و سلم بعد از صلح علاوه بر دو فرزند ابن ابی الحقیق دیگر کسی را به قتل نرساند».
ولی چنانچه عبارت فوق از کتاب صحیح بخاری، به رؤیت ایشان میرسید، احتمالاً چنین اظهار نظر نمیکرد. در ابوداود جایی که از «ارض خیبر» بحث شده است، فقط کشتهشدن «ابن ابی الحقیق» را نوشته است. این نکته نیز قابل به یادآوری است که در ابوداود مرقوم است: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم از «سعیه» (عموی حی بن اخطب) پرسیده بود: آن گنج را چه کردی؟ وی گفت: صرف جنگها شد. با وجود این، آن حضرت صلی الله علیه و سلم فقط به کشتن کنانه دستور داد. این امر دلیل بر این است که کنانه بر جرم قتل محمود بن مسلمه قصاص شد و گرنه چنانچه جرم عدم اعتراف به محل اختفای گنج، قتل او بود، افراد دیگری نیز در این جرم ملوّث بودند. اولین اشتباهی که مورخان مرتکب شدند این است که علت قتل «کنانه» را اختفای محل گنج قرار دادند و چون در این جرم کسانی دیگر نیز شرکت داشتند، خود به خود این امر عمومیت پیدا کرد که تمام افراد خاندان کنانه به قتل رسیدند.
تذکر: اینقدر مسلم است که واقعه خیبر در ماه محرم رخ داد، یعنی زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از مدینه حرکت کردند، اواخر ماه محرم بود. در محرم جنگ و جدال از نظر شرعی ممنوع است. لذا محدثین و فقها برای این امر توجیهات متعددی ذکر کردهاند. بسیاری از فقها میگویند: در بدو اسلام، جنگیدن در این ماهها حرام بود، ولی بعداً این حکم منسوخ شد.
علامه ابن قیم نوشته است: برای نخستین بار حکم ممنوعیت جنگ در این آیه نازل شد:
﴿قُلۡ قِتَالٞ فِیهِ کَبِیرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾ [البقره: ۲۱۷].
سپس در سوره مائده این آیه نازل گردید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ﴾ [المائده: ۲].
این آیه هشت سال بعد از آیه اول نازل شد، در طی این مدت حکم حرمت باقی بود. آنگاه میگوید:
«وَلَیْسَ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَلَا سُنَّهِ رَسُولِهِ نَاسِخٌ لِحُکْمِهِمَا».
«در کتاب الله و سنت رسول الله ناسخی برای این حکم وجود ندارد».
اما کسانی که قایل به جواز هستند، استدلال آنان این است که فتح حرم، محاصره طائف و بیعت رضوان، همۀ اینها در ماههای حرام به وقوع پیوستهاند، لذا چنانکه در ماههای حرام جنگیدن مشروع نبود، آن حضرت صلی الله علیه و سلم بر چه مبنایی آنان را جایز قرار میداد؟
حافظ ابن القیم در پاسخ این شبهه اظهار میدارد: آغاز جنگ در ماه محرم جایز نیست، اما اگر هدف، دفاع در مقابل دشمن باشد، به اتفاق جایز است و تمام این وقایع جنبۀ دفاعی داشتند و آن حضرت صلی الله علیه و سلم برای آغاز جنگ پیشدستی نکرده بودند، بلکه دفاع کرده بودند. بیعت رضوان به دنبال شایعه قتل حضرت عثمان (سفیر و نماینده آن حضرت) انجام گرفته بود. محاصرۀ طایف، جنگ مستقلی نبود، بلکه دنبالۀ جنگ حنین بود که در آن، خود کفار از هرسو گرد آمده حمله کردند و فتح مکه نتیجه شکست «حدیبیه» بود که آغازگران کفار قریش بودند([۸]).
ابن قیم در این موارد پاسخ مستند و معقول داده است، اما در بحث غزوه خیبر این گره را نگشوده است و بحث به صورت ناقص باقی مانده است. علامه ابن تیمیه استاد ابن قیم، نیز در اینجا مرتکب اشتباهی شده است، وی در کتاب «الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح» مرقوم داشته: تمام جنگهای آن حضرت حالت دفاعی داشتند، فقط جنگهای بدر و خیبر از این قاعده مستثنی هستند. لکن اگر ایشان بیشتر توجه و تدبر میکردند، ثابت میشد که بدر و خیبر نیز حالت دفاعی داشتند. چگونگی وقوع غزوه بدر قبلاً بیان شد و از ترتیب وقایع گذشته خیبر و توجه به آن، به خوبی معلوم میشود که یهود و غطفان برای حمله به مدینه آمادگیهای لازم را کرده بودند.
[۱]– فتوح البلدان بلاذری / ۲۴٫
[۲]– طبری / ۱۵۸۲٫
[۳]– ابوداود، باب حکم أرض خیبر.
[۴]– طبقات ابن سعد، غزوه خیبر / ۸۱٫
[۵]– طبقات ابن سعد، غزوه خیبر / ۸۱٫
[۶]– طبقات ابن سعد / ۸۰٫
[۷]– صحیح بخاری ۱ / ۳۷۷٫
[۸]– زاد المعاد، ذکر غزوه خیبر.