تحقیقی مفصل در مورد “کفر منکر امامت” از دیدگاه شیعه (۴)

یعنی : «و نهایتاً آنچه که از روایات ائمه فهمیده مى شود، این است که آنچه در آخرت بر سرِ کافران و مشرکان مى آید، فقط بر سر آنهایى مى آید که دوازده امامى نیستند»!!

۲۷. الشیخ محمد آل عبد الجبار  :«وأما العارف المعاند : فالمقصود به من کان من علمائهم والمطلعین على الدلیل والحجه فی إمامته ( علیه السلام ) ومع ذلک یقابلونها بالشبهه الواهیه والحجج الوهمیه رغبه عن اتباع الحق وأهله فهو جاحد للإمامه ومنکر فی الواقع للنص، قال تعالى : * ( یعرفون نعمه الله ثم ینکرونها ) * ( ۱ ) وفی حکمه أیضا من بغض الشیعه لذلک فعلى بعض الآراء – ومنها رأی المؤلف لهذا الکتاب – فهو ناصب ملعون مخلد فی النار .» (الشهب الثواقب لرجم شیاطین النواصب ص۲۳ ؛ الشیخ محمد آل عبد الجبار(م۳۵۰)، الهادی _ قم )

۲۸٫ شیخ محمد باقر کجوری هم از اصولیون معاصر شیعه می نویسد: « ومن الواضح أن إنکار الولایه قولا أو فعلا کفر صریح» (الخصائص الفاطمیه ج ۲  ص  ۵۱۶، الشیخ محمد باقر الکجوری  _ انتشارات الشریف الرضی)
۲۹٫ طبرسی بعد از نقل روایتی طویل می گوید : « ازین حدیث ظاهر و بین شد که تارک ولایت و منکر امامت ائمه البریه علیهم السّلام و التحیه کافر است » (احتجاج طبرسی(ترجمه فارسی)،ج‏۱،ص:۲۳۵  مترجم: نظام الدین احمد غفارى مازندرانى‏ ؛ مرتضوى‏ _ تهران‏، ط۱‏)

۳۰٫ ابن مدقق چنانکه آغا بزرگ طهرانی از او یاد می کند: « ( ۲۵۲ : الاسلام والایمان ) للمولى حیدر علی ابن المدقق محمد بن الحسن الشیروانی الذی فرغ من بعض تصانیفه سنه ۱۱۲۹ أوله ( الحمد لله الذی اختصنا بالاسلام والایمان وغمرنا بالمن والاحسان ) مرتب على ثلاثه فصول وخاتمه الفصل ” الأول ” فی أن منکر الولایه کمنکر التوحید ” الثانی ” فی معنى الناصب وأنه ناصب غیر المنصوب ” الثالث ” فی اتحاد مصداق المسلم والمؤمن لان الاسلام والایمان متساویان لا أن یکون الاسلام أعم والخاتمه فی الفرق بین العارف والمنکر والجاحد والناصب وغیر العارف، رأیت نسخه تاریخ کتابتها سنه ۱۱۳۱ فی خزانه کتب المولى محمد علی الخوانساری بالنجف.» (الذریعه آغا بزرگ طهرانی ج۲ ص۶۲ _ بیروت)
تا به اینجا از سی نفر از علمای شیعه که همه از اصولیون شیعه بوده و هستند، نقل شد که “منکر امامت” را کافر می دانند و خدا می داند که چند نفر از این علما هستند که “منکر امامت” را کافر می دانند و ما اسمشان را به منظور پرهیز از زیاده نویسی نیاوردیم و خدا می داند که چه تعداد از علمای اهل تشیع منکر امامت را کافر می دانند ولی به حکم تقیه، سکوت اختیار کرده اند یا انکار می کنند.

چند تذکر لازم:
۱. گویندگان اقوالی که نقل شد همه صریحاً “منکر امامت” را کافر می دانستند و باید دانست که کسانی هم بودند که با طعنه و کنایه منکر امامت را کافر می دانستند یا اینکه عنوان باب کتابشان کفر منکر امامت بود و روایاتی را در این باب بدون هیچ توضیحی نقل کرده اند ولی ما آنها را نقل نکردیم چون لازم به توضیح و توجیه بود و ممکن بود بهانه ای پیش آید.
۲٫ در بین این علمای شیعه ؛ کسانی چون ” ملا باقر مجلسی، سید مرتضی، شیخ مفید، طوسی، ابن ادریس حلی، سید حسن میر جهانی، شیخ محمد حسن نجفی (صاحب الجواهر)، میر حامد حسین لهکنوی …. بودند که تمام اینها مدعی اجماع بودند، یعنی منکر امامت را به اجماع علمای متاخر و متقدم شیعه، کافر می دانستند ! … فتدبر
۳٫کسانی نیز چون خوئی و مجلسی اول (محمد تقی مجلسی) و طوسی بودند که روایات وارده در باب کفر منکر امامت را متواتر می دانستند، بلکه طوسی می گوید: روایات در این باره تا به آن حد زیاد است که ممکن نیست در باب یا در کتابی جای بگیرد!!! (متنش گذشت.)
۴٫تا بدینجا از علمای اخباری نامی نبردیم، و قرار نیست که نام ببریم(الا قلیلا) چرا که طرف شیعۀ ما خود معترف است که شیعیان اخباری، منکر امامت را کافر می دانند و همین بس است که بدانید، شیخ صدوق از قدمای اخباریون صریحاً منکر امامت را کافر میداند و همینطور جزائری، بحرانی، سید شبر و علامه محمد بن مرتضی کاشانی و …. بر همین عقیده هستند و بحرانی در کتاب حدائق و البرهان خود مفصلاً در مورد “کفر منکر امامت” مطلب نگاشته است.
۵٫اصولیون خود را ملزم به پیروی از حدیث صحیح می دانند و دائماً بر اخباریون به علت پیروی از احادیث ضعیف می تازند ؛ اما در اقوال فوق از علمای شیعه ادعای “تواتر” روایات کفر منکر امامت را نقل کردیم و می دانیم که تواتر بالاترین درجۀ صحت حدیث است، حال شیعیان اصولی باید طبق عقیده و قاعدۀ منهج خود این احادیث متواتر را قبول کنند و نقاب تقیه از چهره بردارند و صریحاً اعتقاد خود را در مورد منکر امامت بگویند .
برای اینکه شیعیان اصولی دوباره بهانه گیری نکنند و راه فراری نداشته باشند، ایشان را به دو لینک زیر ارجاع می دهیم که برادر فاضل ” سید ابن محمد هاشمی” ۲۰ روایت از کتب شیعه آنهم با سند صحیح استخراج کرده اند که بنا بر محتوای این روایات، “منکر امامت” کافر و مخلد فی النار است.
http://www.islamtxt.net/content/article/1289
http://www.islamtxt.net/content/article/1292

۷٫ اما اینکه اگر واقعاً شیعیان منکر امامت (در درجۀ اول اهل سنت) را کافر می دانند چرا با آنها ازدواج می کنند و ….. جواب این است که فتوای به ازدواج با اهل سنت، بیشتر نزد بعضی متاخرین شیعه مطرح است و قاطبۀ متقدمین شیعه مخالف این ازدواج هستند و از طرفی کسانی هم که ازدواج با اهل سنت را تجویز کرده اند، به آن دسته از روایات عمل کرده اند که گفته شده، منکر امامت در این جهان حکم مسلمان ظاهری دارد ولی به وقت حشر و روز قیامت به عنوان کافر محشور می شود ؛ که در نهایت تفاوتی با اصل تکفیر نمی کند!
۸٫ اما اگر بعضی از شیعیان باشند که واقعاً از ته دل و قلباً اهل سنت را مسلمان می دانند، باید بدانند که تکفیر یک مسلمان باعث می شود که شخص تکفیر کننده اگر محق نباشد، نسبت کفر به خودش برگردد.
«وعَنْ أَبی ذَرٍّ رَضِی اللَّه عنْهُ أَنَّهُ سمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم یَقُول: « منْ دَعَا رَجُلاً بالْکُفْر، أَوْ قَال: عَدُوَّ اللَّه، ولَیْس کَذلکَ إِلاَّ حَارَ علَیْهِ » (بخاری و مسلم)  = از ابو ذر رضی الله عنه روایت است که وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که می فرمود:  «کسی که شخصی را به کفر نسبت دهد و یا بگوید: ای دشمن الله، اگر شخص کافر نباشد، نسبت کفر به گوینده بر می گردد و کافر می شود .»

در پایان:
شاید بعضی دوستان منظور نویسنده را از نگاشتن این سطور نفهمیده باشند، شاید بپرسند، این همه نوشتی که چه شود؟ که ثابت کنی علمای شیعه، اهل سنت را کافر می دانند؟ خیر …. منظور و مقصود اهم از این حرفهاست.
کسی خوشحال نمی شود که توسط اشخاصی تکفیر گردد ؛ مقصود نویسنده این است که ثابت کند تمام کسانی که دم از وحدت و برادری با اهل سنت می زنند در واقع گرگهایی در لباس میش هستند، کسانی هستند که اهل سنت را کافر (و بعضاً نجس و حلال الدم) می دانند و سخن از وحدتشان تماماً به خاطر فریب عوام است، مقصود ما این بود که به خواننده بفهمانیم که از ضروریات مذهب شیعه “تکفیر منکر امامت” است و اگر در عصر حاضر به خاطر تسریع اطلاع رسانی و تسهیل خبر گیری، نقاب تقیه زده اند، فقط به خاطر بد نام نشدن است ولاغیر
پس باید دانست که همین خوئی که دم از وحدت با اهل سنت می زد چه نظری در مورد اهل سنت داشت و اگر دوباره شخصی چون خوئی دم از وحدت با اهل سنت زد، باید بدانیم که او مانند تمام هم کیشانش، اهل سنت را کافر می دانند و اگر خیلی خوشبین باشیم ما را مسلمانان ظاهری میدانند که در قیامت به عنوان کافر محشور می شویم و همچنین باید دانست که اگر کسی چون “مهدی دانشمند” بالای منبر و در مسجد، اهل سنت را کافر و حرام زاده خواند، او گزافه نگفته، بلکه نقاب تقیه را برداشته و اصل مذهب خودش را بیان کرده است و اگر این نقاب را از چهرۀ تمامی علمای شیعه برداریم خواهیم دید که تمام آنها سیمایی به کریهی سیمای “مهدی دانشمند” بلکه کریهتر از او دارند .

منبع: اسلام تکس

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …