امام ابوالحسن تبلیغ و گسترش مذهب اهل سنّت را وظیفۀ تقرب الی الله و جهاد دانسته و با جدیت کامل این کار را انجام میداد و شخصاً در جلسههای معتزله شرکت و با افراد ممتازشان ملاقات کرده، برای قانع کردن و تفهیم آنها فعالیت میکرد. روزی از وی پرسید شما چرا با اهل بدعت آمیزش و رفت و آمد دارید، در صورتی که به قطع رابطه با آنان دستور داده شده است؟
امام ابوالحسن در پاسخ چنین فرمود: چه کنم، بیشتر اینها بر پستهای حساس دولتی منصوب شدهاند، یکی حاکم شهر و دیگری قاضی و به علّت منصب و وجاهت نمیتوانند پیش من بیایند، و حالا اگر من پیش نروم حق چطور آشکار میشود به اینگونه افراد چه طور ابلاغ شود که اهل سنّت هم مددکاری دارند و یاری کننده آنان کسی است که مذهبشان را با دلائل ثابت میکند[۱].
اما ابوالحسن از همان ابتدا توانایی مناظره و بحث و استدلال در تمام احکام را داشتند و این استعداد فطری و استعداد خدادادی او بود. جذبه حمایت از مذهب حق و تایید الهی، صلاحیت و نیروی ایشان را دو برابر کرد. در عصر خویش از بلندپایهترین دانشمندان بودند و در معقولات و علم کلام مغز متفکر و مجتهدانهای داشت و اعتراضها و سؤالات معتزله را چنان ساده و آسان جواب میدادند که گویا استادی با تجربه و متخصص در هر رشته سوالات دانشآموزان ابتدائی را پاسخ میدهد و آنها را قانع میکند.
یکی از شاگردان مکتب درس ایشان، ابو عبدالله بن خفیف، اولین برخورد خویش را با ایشان و کیفیت آن مجلس را چنین بیان میفرماید: «من از شیراز به بصره آمدم و به دیدار با ابوالحسن اشعری علاقهمند بودم، مردم آدرس وی را به من گفتند. آمدم، دیدم که در یک جلسه مناظرهای حضور دارد و یک گروهی از معتزله نیز آنجا نشسته و ابوالحسن با ایشان بحث میکرد، هنگامی که سخنان وی تمام میشد، سایر حضار ساکت میشدند، سپس ابوالحسن اشعری صحبتش را آغاز میکرد و تک تک آنها را مورد خطاب قرار داده، میگفت: شما اینطور گفتید و جوابش این است، و به دیگری میگفت: شما اعتراض خود را مطرح کردید، جوابش این است، به همین صورت پرسشهای همه را جواب میداد. هنگامی که جلسه را ترک کردند، من هم به دنبال وی راه افتاده رفتم و از سر تا پا نگاهش میکردم. ایشان پرسیدند به چه چیزی نگاه میکنی؟ گفتم که شما چند تا زبان و چند گوش و چند چشم دارید (که سخنان همه را میشنیدید و میفهمیدید و جوابشان میدادید) وی حرف مرا شنیده و خندیدند»[۲].
در روایتی دیگر این عبارت آمده است که ابن خفیف گفته است: به ابوالحسن گفتم من همه حرفهای شما را درک کردم، اما این مطلب را نتوانستم بفهمم که چرا در آغاز ساکت میشویم و در ابتدای جلسه به معتزله اجازه میدهید که صحبت کنند؟ جایگاه علمی و منزلت شما این است که ابتدا خودتان آغاز سخن نمایید و با دلایل محکم اعتراضات را رد کنید، امام اشعری فرمودند: به زبان جاری نمودن مسائل و اندیشۀ آنان را جایز نمیدانم، بهتر است شخص دیگری آنها را بیان کند، سپس پاسخ به آن و رد قول آنها به ذمۀ اهل حق فرض میشود[۳].
[۱]– تبیین کذب المفتری.
[۲]– تبیین کذب المفتری ص۹۵٫
[۳]– همان ص۹۵ و۹۶٫