بیماری ابوبکر صدیق رضی الله عنه به هنگام رسیدن به مدینه (۱)

هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و یارانش از مکه به مدینه قربانی بزرگی بود؛ چرا که شخص رسول‌خداصلی الله علیه وآله وسلم درباره‌ی مکه چنین فرموده‌اند: ‎‏« به خدا سوگند که تو بهترین و محبوب‌ترین سرزمین خدا در نزد خدا هستی؛ اگر من مجبور به بیرون شدن از تو نبودم، هرگز تو را ترک نمی‌کردم. عایشه رضی الله عنها می‌گوید: « زهاب مدینه، خوب نبود و آبی نامرغوب داشت و به همین خاطر در مدینه بیماری، شایع بود؛ بنابراین هنگامی که رسول‌خداصلی الله علیه وآله وسلم به مدینه رسیدند، یارانشان بیمار گشتند و خدای متعال آن حضرت را از بیماری مصون داشت. ابوبکررضی الله عنه، عامر بن فهیره و بلال که در یک خانه سکونت داشتند نیز به شدت تب کردند؛ از رسول‌خداصلی الله علیه وآله وسلم اجازه خواستم به عیادتشان بروم که اجازه فرمودند.
به قصد عیادت به خانه‌ای رفتم که آن‌ها در آن اقامت داشتند؛ در آن زمان حکم حجاب بر ما نازل نشده بود.
آنان، چنان بیمار شده بودند که تنها خداوند از شدت بیماریشان آگاه است.
به ابوبکررضی الله عنه نزدیک شدم و گفتم: پدر! حال شما چطور است؟ فرمود:
کلّ امریء مصبح فی أهله و الموت أدنی من شراک نعله
یعنی: «مرگ، به هر شخصی که درمیان خانواده‌اش، قرار دارد، از بند کفش هم به او نزدیک‌تر است و هر شخصی، در آستانه مرگ می‌باشد».
با خود گفتم: به خدا سوگند ( حال پدرم چنان خراب است ) که نمی‌داند چه می‌گوید.
سپس به عامر بن فهیره نزدیک شدم و گفتم: حالت چطور است؟ گفت:
لقد وجدت الموت قبل ذوقه إن الجبان حتفه من فوقه
کـلّ امریء مجـاهد بطوقـه کالثور یحمی جلده بروقه
یعنی: « مرگ را پیش از آن‌که آن را بچشم و بمیرم، یافتم؛ مرگِ ترسو همواره بالای اوست و او از مرگ می‌هراسد.
هر شخص تنومندی تمام توان و تلاشش را برای مقابله و رویارویی با مرگ به کار می‌گیرد و چون حیوانی که با شاخ‌هایش از خود دفاع می‌کند، برای رهایی از مرگ دست و پا می‌نماید.»
گفتم: به خدا قسم عامر نمی‌داند، چه می‌گوید. هر گاه تب بلال قطع می‌شد، به کنار خانه تکیه می‌داد و صدایش را بلند می‌کرد:
ألا لیت شعری هل أبیتن لیله بـواد و حولی إذخر و جلیـل
و هل أردن یوماً میاه مجنـه و هل یبدون لی‌شامه و طفیل
یعنی: « ای کاش می‌دانستم که آیا شبی دگر در وادی مکه در حالی بسر خواهم کرد که پیرامون من اذخر و جلیل باشد و آیا روزی دگر گذرم بر چشمه‌سار مجنه می‌افتد و آیا دوباره مکه را درمیان دو کوه شامه و طفیل خواهم دید»؟
رسول‌خداصلی الله علیه وآله وسلم را از این ماجرا باخبر کردم؛ ایشان دعا فرمودند: «اللهم حبب إلینا المدینه کحبنا مکه أو أشد؛ و صححها و بارک لنا فی مدها و صاعها و انقل حمّاها و اجعلها بالجحفه».
یعنی: «خدایا مدینه را برایمان محبوب گردان؛ آن‌چنان‌که مکه را محبوبمان کرده‌ای و بلکه بیش‌تر؛ خدایا مدینه را آکنده از صحت و سلامتی فرما و در صاع و مدّ مدینه (محصولات و فرآورده‌هایش) برکت و فزونی عنایت کن و بیماری و مرض را از این‌جا بردار و در جحفه بیفکن.»
خداوند متعال، دعای پیامبرش را پذیرفت و پس از آن مسلمانان از این بیماری رهایی یافتند و خدا چنین خواست تا مدینه، وطن ممتاز و ویژه‌ی مهاجرانی گردد که از جاهای گوناگون رهسپار مدینه شده بودند.
رسول‌‌خداصلی الله علیه وآله وسلم پس از آن‌که در مدینه مستقر شد، شروع به پایه‌ریزی و تثبیت ارکان حکومت اسلامی نمود؛ درمیان مهاجرین و انصار پیمان برادری برقرار فرمود، مسجد ساخت، به قصد اتمام حجت و محکم‌کاری، با یهودیان پیمان‌هایی‌ منعقد کرد، سپاهیانی برای سرایا و گسیل به جنگ‌ها فراهم نمود و به زیرساخت‌های اقتصادی، آموزشی و تربیتی توجه و اهتمام خاصی ورزید.
ابوبکررضی الله عنه به عنوان وزیر باصداقت رسول‌خداصلی الله علیه وآله وسلم در همه‌ی حالات، آن حضرت را همراهی نمود و در هیچ یک از صحنه‌ها غایب نبود؛ وی همواره در کنار پیامبر بود و از بذل مالش و یا مشورت و پیشنهاد دریغ نورزید.

مقاله پیشنهادی

محبت صحابه رضی الله عنهم

از علامت‌های ایمان عبارت‌اند از: محبت داشتن به تمام صحابه با قلب، و تعریف و …