از آنجاییکه خلافت در نزد اهل سنّت مولود رأی اجتماع است و تمامی خلفای راشدین با رأی مردم بر سر کار آمدند،اینک نظر خوانندگان را بهسوی دلایلی از منظر عقلی و نقلی وبا دلیل از روایات شیعه و سنی
که هیچ عقل سلیمی از آنها ابا نمیورزد جلب میکنیم تا هیچ گونه شک و شبههای در اذهان عام و خاص راه پیدا نکند، زیرا اسلام انتخاب خلیفه و سر نوشت امّت را به مسلمین اهل شورا و اهل علم و اخلاص واگذار نموده است به همین دلیل رسول الله تصریح نفرمودند که چه کسی جانشین وی و سرپرست امور مسلمین گردد.
پیامبر به دلایلی چند بعد از خودش جانشین تعیین نکردند.
۱ـ اگر جانشین از طرف خدا و رسولش تعیین میشد خلیفه در حکم نبی بود چون از طرف خداوند تعیین شده بود در حالی که محمّد خاتم پیامبران بود.
۲ـ اگر این سنّت از طرف خداوند انجام میگرفت رفته رفته بهحکومت استبدادی منجر میشد و ارثی میشد و مردم از حق خویش محروم میشدند و سرانجام مردم مسئولیت این امر را بعهدهی خداوند میگذاشتند.
۳ـ نظامی که بر پایهی اتتصاب و بدون رای گیری باشد، مسلّما به دیکتاتوری کشانده میشود و در این نظام مردم حق تعیین رهبر خویش را نخواهند داشت.
۴ ـ اگر جانشینی بلافصل آن حضرت بهفردی از افراد خاندانش مانند حضرت علی (رضی الله عنه) منتقل میشد که داماد و پسر عموی رسول الله و جزو خانواده پیامبر بود. جهانیان و خرده گیران بر اسلام اینگونه استنباط میکردند که تمام تلاشهای وی بهخاطر به قدرت رساندن خاندان خود و فراهم آوردن زندگی مرفّه و آیندهی درخشان و اختصاص دادن زعامت و رهبری به آل خود بوده است.
امّا دیدیم که تقدیر و برنامهی تنظیمی خداوند دانا چنین بود که رسول خدا کسی را به جانشینی خود منصوب نکند و بعد از وی هیچ یک از اهل بیت و خاندان بنیهاشم بصورت بلافصل، جانشین وی نگردند، بلکه نخستین جانشین او از خاندان دیگری شد و زمانی خلافت به سیدنا حضرت علی (رضی الله عنه) رسید که در میان مسلمانان و اصحاب پیامبر کسی از او لایقتر به زعامت امور مسلمین وجود نداشت بدین وسیله جای اعتراض و شبههای برای کسی باقی نماند، در اینجاست که راز و سرّ به تعویق افتادن خلافت حضرت علی (رضی الله عنه) نمایان میگردد.
۵ ـ اگر بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم حضرت علی (رضی الله عنه) به مقام خلافت انتخاب میگردید قوانین پادشاهان دنیوی تقویت میگشت زیرا پادشاهان دنیا قبل از وفات بهعنوان وارث، جانشین خودشان را از خانواده درجهی یک مانند پسر و داماد و برادر و یا برادرزاده انتخاب مینمایند و یقیناً حضرت علی (رض) داماد و پسر عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بود و دلیل محکمی برای حکّام دنیا تا قیام قیامت باقی میماند.
۶-مشابهت با مسیحیت پدید می امد بدین تفصیل که اگر در مرحلهی اول خلیفه از بنیهاشم که بدون شک اهلیّت این کار را داشتند انتخاب میشد، آنگاه حکومت دنیوی و ریاست دینی و معنوی برای بنی هاشم محرز و منحصر میشد و بدین وسیله نوعی پاپیسم و روحانیت گرایی پدید میآمد همانگونه که در بین مسیحیان این مقام روحانیت گرایی بنام «اکلیروس» وجود دارد.
اگر چنین میشد، همان عواقب وخیم و آثار سوء که در مقام روحانیت مسیحی و نظام طبقاتی مجوسی و برهمایی پدید آمد در جامعهی اسلامی و در بین پیروان این دین نیز بوجود میآمد و رهبری جامعه و پیشوایی مذهبی و حق رأی و منافع اقتصادی منحصر و مخصوص یک طبقه خاص دانسته میشد
۷ ـ خواست خداوند بر این بود.
انتخاب حضرت ابوبکر (رضی الله عنه) یک امر اتّفاقی و تصادفی و یا نتیجهی برنامهی از قبل طرح شده نبود که به موفّقیت انجامید بلکه برنامهای الهی و ناشی از خواست خداوند مقتدر و حکیم و مَظهری از مظاهر لطف و عنایت خاص الهی به این دین بود و میخواست آنرا بر سایر ادیان غالب گرداند و وحدت کلمه را حفظ کند.
بخاطر تقویت و مستحکم کردن این ادعایمان «تقدیر» از گفتار سیدنا علی (رضی الله عنه) استناد میکنیم، که در نهج البلاغه میفرماید: الا ان القدر السابق قد وقع و القضاء الماضی قد تورد ( اگاه باشید آنچه مقدّر بود واقع شد (انتقال خلافت به آن حضرت و خلافت خلفاء) و آنچه به آن حکم و اراده خدا تعلّق گرفته پیدرپی پیش خواهد آمد.
و نیز در فرازی دیگر خوشنودی خود را از این برنامهی الهی اعلام میدارد و میفرماید: «رضینا عن الله قضاء و سلمنا الله امره»
ترجمه: ما از قضا و قدر او راضی و تسلیم امر او هستیم.
و در فرازی دیگر در مورد قضا و قدر میفرماید: «یغلب المقدارُ علی التقدیر، حتی تکون الآفه فی التدبیر»
ترجمه: قضا و قدر الهی بر حسابگری پدیدار میگردد.
حقیقت آن است که خداوند متعال بدون تردید « مدبّرالسماوات والارض» و « لطیفٌ لما یشاء» و « فعّالٌ لما یرید» است پس وقتی که صلاح عالَم را در نصب خلیفهای بداند، در قلب امّت الهام میکند تا شخصی را که
پس نتیجه میگیریم که خواست خداوندی بود که حضرت ابوبکر (رضی الله عنه) خلیفهی اول مسلمین گردید.
۸ ـ تجمع انصار در سقیفه جهت تعیین خلیفه. در حالیکه از تاریخ صدور حدیث غدیر کمتر از سه ماه میگذشت؟!!!، آیا تمام حضّار که در قضیه غدیر خم شرکت داشتند در ظرف این مدت کوتاه از دنیا رفتند حتی یک نفر هم باقی نماند که داستان غدیر را به اهل سقیفه بازگو کند. یا این قضیه تازه را فراموش کردند.
پس نتیجه این میشود که خلیفه از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم تعیین نشده بود و الا انصار سرپیچی نمیکردند و این مسئله بر آنان واضح میشد که خلیفه تعیین شده است.
۹- اعتراض نکردن هیچ یک از طرفداران حضرت علی (رضی الله عنه) برای خلافت مولای متقیان و یا حتی خود حضرت علی از حدیث غدیر لذا میشه استدلال نمود!؟ که خلیفه تعیین نشده بود.
آیا این همه دلایل روشنی نیستند که برای خلافت حضرت علی (رضی الله عنه) نصّی وجود ندارد.
۱۰ ـ نگماردن رسول الله پس از قضیه غدیر خم در مدّت بیماری خویش حضرت علی رضی الله عنه را برای اقامهی نماز جماعت در مسجد تا حدیث غدیر و خلافت بلافصل وی تقویت گردد؟
۱۱- امر کردن و گماردن ابوبکر (رضی الله عنه) رض برای امامت مردم در مسجد ، که هیچ جای انکاری برای هیچ کس باقی نیست. و کتب پرند و احادیث در این باب متواتر معنوی هستند.
۱۲ـ خلافت مبتنی بر وراثت و دامادی نیست.
مسلّماً اسلام امامت و خلافت را بر مبنای وراثت تأیید نمیکند بلکه مسلمانان خود میتوانند با هر کسی از قریش که میخواهند او را خلیفه نمایند و با او بیعت کنند. زیرا اگر اصل، مبتنی بر وراثت باشد مسلماً حضرت عباس عموی پیامبر نسبت به آن سزاوارتر بود چون او از حضرت علی به پیامبر نزدیکتر و از نظر سن هم بزرگتر بود.
و اگر اصل مبتنی بر دامادی باشد پس حضرت عثمان از هر کسی سزاوار تر میباشد، چون عثمان دو دختر پیامبر( یکی پس از دیگری) را در عقد خود در آورده بود
۱۳-نماز خواندن علی رض بمدت ۲۵سال پشت سر خلفای قبل از خود اگر خلفای ثلاثه غاصب و ظالم ( معاذالله) بودند چرا حضرت علی رضی الله عنه بمدّت ۲۵ سال پشت سر غاصبان اقتدا به نماز نمودند؟ که مرحوم علامه سید عبدالحسین شرف الدین عالم بزرگ شیعی در کتاب« اجوبه مسائل موسی جارالله» مینویسد: امّا نماز علی پشت سر ابوبکر و عمر، از راه تقیه نبوده چون امام منزّه و دور است از اینکه عبادت خود را بطور تقیّه انجام دهددر حالیکه شجاعت و بهادری حضرت علی رضی الله عنه در میان عرب مشهور و زبانزد خاص و عام بوده و و القاب زیادی در صفحات تاریخ مانند: اسدالله الغالب، حیدر کرّار صاحب ذوالفقار که پیامبر فرمودند:لا فتی الا علی و لاسیف الا ذوالفقار برای سیدنا علی رضی الله عنه ثبت شده است.
ای آنکه علی علی کنی کیست علی* آنکس که تو وصف او کنی نیست علی یکدم بیا بزی چنانکه میزیست علی* آنـگه بیـا بـه من بـگو کــیست علـی
۱۴ـ معاون و مشاور شدن علی برای خلفای قبل از خود.
اگر خلفای ثلاثه غاصب و ظالم (معاذالله) بودند، چرا حضرت علی (رضی الله عنه) معاون، و مشاور آنان قرار گرفت!!! چنانکه تاریخ نویسان این قضیه را بدین سان ثبت کردهاند: در زمان خلیفهی دوم زمانیکه جنگ در میان مسلمانان و رومیان درگرفت، خلیفهی دوم عمر فاروق رضی الله عنه جهت شرکت (شخصاً) در آن با حضرت علی رضی الله عنه مشورت نمود، و حضرت علی رضی الله عنه فرمود: شما مانند محوری میباشی که دیگران اطرافنان میچرخند لذا مناسب نمیبینیم که شما شخصاً در جنگ شرکت کنید.
۱۵-مسعودی مورّخ شیعی مذهب نقل کرده است که مردم به حضرت علی رضی الله عنه بعد از اینکه ضربه خورده بود گفتند: آیا کسی را به جانشینی خود تعیین نمیکنی؟ فرمود: نه، همانطوری که پیامبر خدا آنها را به خودشان واگذاشت من نیز بخودشان وا میگذارم.
۱۶ـ پروفسور عباس شوشتری دانشمند معاصر شیعی در مقالهای تحت عنوان «علت انتخاب نکردن جانشین بوسیله پیامبر» مینویسد: آن حضرت صریحاً نمیتوانست کسی را معین کند، زیرا ختم نبوّت شده بود و از تعیین یکی احتمال داشت باز مقام اختصاصی برای او پیدا گردد.
۱۷-هنگامیکه ابوسفیان به حضرت علی گفت: چرا با ابوبکرt بیعت کردی؟ فرمود: من قبل از بیعت هم مطیع ابوبکر بودهام و ریسمان میثاق در گردن دارم که هر کس خلیفه شود من با او بیعت کنم و او را یاری نمایم ( یعنی پیامبر صلی الله علیه وسلم از حضرت علی رضی الله عنه تعهّد گرفته بود که به جای ادعای (حق) بدست ابوبکر بیعت بکند) به خطبه نهج البلاغه توجّه بفرمایید.
« فنظرت فی امری فإذاً طاعتی قد سبقت بیعتی و اذاً المیثاق فی عنقی لغیری» قال محمد بن عبده فی شرحه: قوله فنظرت الخ هذه الجمله قطعه من کلام له فی حال نفسه بعد وفاه رسول الله صلى الله صلى الله علیه وسلم بین فیه أنه مأمور بالرفق فی طلب حقه فأطاع الامر فی بیعه أبی بکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم فبایعهم امتثالا لما أمره النبی به من الرفق وإیفاء بما أخذ علیه النبی من المیثاق فی ذلک .
و این جمله «اذاً المیثاق فی عنقی لغیری»صراحت دارد که حضرت علی خلیفهی بلافصل نبوده بلکه مکلف بوده تا هرکس خلیفه توسط شورا تعیین گردید با او بیعت نماید.
۱۸-قیام نکردن علی و اهلبیت و بنی هاشم بر علیه خلفای قبل از علی رض برای احقاق حق غصب شده خود و اگر تعیین خلیفه شده بود و زورشان نمیرسید حداقل از مدینه هجرت میکردند.
۱۹-دامادن کردن و زن دادن به خلیفه دوم رض دلیل محکمی است که خلیفه تعیین نشده بوده و غصب نشده و الا از شیر خدا این بعید بود.
۲۰-بصراحت نیامدن امر جانشینی در قران و سنت صحیحه خود دلیلی محکم و متقن برای صاحبان خرد است که خلیفه از جانب الله و رسول الله ص تعیین نشده است.
وما علینا الا البلاغ و ما توفیقی الا بالله.