- د/ امراء
سالروز ابراهیم بزرگ علیه السلام
بار دگر عید قربان یا خاطره بزرگترین از خود گذشتگی و فداکاری میآید تا تاریخ بشریت را به ابراهیم بزرگ یادآور شود..
دهم ذی الحجه هر سال به پاس ابراهیم بزرگ همه مؤمنان را به حرکت درمیآورد.
گویا جهان و جهانیان به یک آن ندا میزنند: سلام بر تو بادا ای ابراهیم بت شکن…
حاجیان از عرفات بازگشته خاطره سربریدن تنها جگر گوشه و فدا کردن او برای خدای را در اذهان زنده میکنند.
تو گویی ابراهیم است که هر سال در مکه ظهور میکند تا تنها جگر گوشه عزیزش، آرزویی که پس از سالیان دعا و نیایش چشمانش را روشن، دلش را شاد کرده بود،.. تنها عصای پیریش.. عزیزتر از جانش را برای خدا و تنها خدا قربانی کند..
خاطره ابراهیم همه ساله در دهم ذی الحجه به دنیا میآید تا بشریت را از خواب غفلت بیدار سازد..
گویا خاطره ابراهیم زنگ بیدار باشی است در گوش عالم…
ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
کاشانهٔ ما رفت بتاراج غمان خیز
ای بندهٔ خاکی تو زمانی تو زمینی
صهبای یقین در کش و از دیر گمان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
ابراهیم همه ساله بین مسلمانان و مؤمنان به حق میآید تا بدانها پیامهایی دهد…
پیام حضرت ابراهیم به نوجوانان
ابراهیم نوجوان از اینکه قوم و ملتش را در گمراهی میبیند بسیار ناراحت و اندوهگین است! از اعماق دلش آه دردمندانهای بیرون میجهد:
ـ چه شده است عقلهای مردمان را.. خداوند آنها را عزیز و شریف آفریده.. بنگر چگونه خود را خوار و ذلیل در پای سنگهایی که خود تراشیدهاند میاندازند!..
ـ آه.. خدای من؛ چه نادان و جاهل و ابلهند این مردمان ملول.. شیطان در عقلهای اینها لانه کرده است..
آه.. خدای من؛ .. من باید کاری بکنم.
چو میبینی که نابیناه و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است!
آری!.. ای نوجوان برومند… ای ابراهیم سترگ… ای رمز دلیری و شجاعت.. ای نوجوانی که میخواهی نامت بر صفحات تاریخ تا ابد بدرخشد.. ای رمز ایمان و توحید.. از جای برخیز.. اثر انگشتت را بر ورق اصلاح و سازندگی به جهانیان نشان ده.. ای مرد مؤمن ثابت کن دریافتهای چرا خداوند تو را آفریده است؟!..
پس از روزی مست و مدهوش حماقت، مردم باز میگردند تا خدایان خود را شکسته و درهم کوبیده بیابند..
یکی را سر شکسته، دیگری را گردن، آن یکی را دست و دیگری را پا.. سنگهای سترگ و صخرههای فن و هنر را پتک گران پاره پاره کرده است!..
شیطان دیوانهوار فریاد میزند: چه کسی چنین اهانتی به خدایان ما روا داشته.. چه کسی هیبت و عظمت خدایان را دریده.. چه کسی جرأت کرده در مقابل خدایی بتهای ما چنین جسارتی روا دارد..
صدایی میآید: نوجوانی که او را ابراهیم مینامند!
بله! ای تاریخ گواه باش که نوجوانی ابراهیم نام چنین به پیکر طاغوت تازیده..
ای تاریخ تو را صد شرف که پیام بزرگ نوجوانی ابراهیم نام را به نوجوانان همسن و سال او تا بروز ازل میرسانی..
این است پیام ابراهیم برای همه نوجوانان..
بتها را بشکنید… اگر چه بت تراش پدرتان باشد!..
در راه حق و ایمان و تقوا از هیچ مهراسید که خدا با شماست!..
ای نوجوانان؛ به زمین و زمان نشان دهید دریافتهاید چرا شما را خدا خلق نموده؟!
ای نوجوان؛ ابراهیم باش، و دعوت توحید و یکتاپرستی را به جهانیان ابلاغ کن..
ای نوجوان؛ تو عنصر سازنده جامعه میتوانی باشی..
ای نوجوان؛ خود را ناچیز مپندار که تو ابراهیم وار میتوانی در صحنه جاویدانی برای ابد بمانی..
ای نوجوان؛ برخیز…
برخیز و بتها و طاغوتها را درهم شکن…
از آتش مترس که آن برد و سردی است و سلام و خوشبختی برای تو!..
برخیز و دست و پای ظلم و طاغوت و استبداد را در هم شکن.. سپس گردنت را بالا گیر و با عزت و شرف به عقلهایی که شوکه شدهاند بگو: از بت بزرگتان بپرسید که چه کسی خدایانتان را خوار و ذلیل کرده است؟!
پتک توحید را بر گردن بت بزرگ آویزان کن، و به عقلها نشان ده که بت سنگی ناچیز است و هیچ..
این طاغوت و دیکتاتوری که بر گردنهایتان سوار است موجودی ناتوان و بیچاره است..
شما این فرعون را ساختهاید؟! شما ای مردمان کمر خم کردهاید، تا این نمرود توانسته است بر پشتتان سوار شود..
برخیزید.. سرهایتان را بالا گیرید.. شما را خداوند شرف انسانیت بخشیده است، بلند شوید و کمر طاغوت به زمین زنید..
بندگی.. تنها خداوند عالم را سزاوار است.. آزاد باشید و آزادانه زندگی کنید..
پیام حضرت ابراهیم ( علیه السلام) به مؤمنان
عید سعید قربان، روز شکوهمند سر فرازی حضرت ابراهیم خلیل واسماعیل ذبیح، و روز شور و شعف مسلمانان جهان، هر سال فرا میرسد تا خاطره امام توحید و یکتاپرستی را در اذهان ما زنده کند..
ابراهیم آن پیامبری است که کلیمیان یا یهودیان با کمال افتخار او را از خود میدانند…
مسیحیان او را پیامبر خود مینامند.. البته هم مسیحیان و هم یهودیان دعوت ابراهیم را کنار نهاده، راه و رسمی تماما مغایر با آنچه حضرت ابراهیم ( علیه السلام) و پیامبرانشان آنها را بسویش میخواندند، اختیار کردهاند.
آخرین پیکی که خداوند به عنوان پایان نامه نبوت و رسالت برای بشریت فرستاد؛ حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) از سلاله ابراهیم بود، تا راه و رسم ابراهیمی را بار دگر زنده کند..
“مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلا نَصْرَانِیًّا وَلَکِنْ کَانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ” {ابراهیم نه یهودى بود نه نصرانى، بلکه حنیفى مسلمان بود. و از مشرکان نبود.} ـ آل عمران/۶۷٫
ابراهیم حنیف و یکسو بود، چیزی جز خدای یکتا را نمیشناخت، با جرأت در جامعه شرک آلودش میگفت:
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿٧٨﴾ وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿٧٩﴾ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿٨٠﴾ وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿ شعراء/٨١﴾
{آن که مرا بیافریده سپس راهنماییم مىکند * و آن که به من طعام مىدهد و مرا سیراب مىسازد * و چون بیمار شوم شفایم مىبخشد * و آن که مرا مىمیراند و سپس زنده مىکند}
اوست که مرا روزی می دهد..
اگر بمیار شوم اوست که مرا شفا میبخشد..
در درس توحید و یکتا پرستی ابراهیم اسوه و الگوست.. در فداکاری و از خودگذشتگی آقای عالم.. در توکل به خدا.. در ایمان راستین.. در صداقت ابراهیم تنها ابراهیم است. او در واقع امتی است از صفات برازنده و برتر..
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِّلَّـهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿ النحل/١٢٠﴾
{ همانا ابراهیم (خلیل) امتی مطیع و فرمانبردار و یکتاپرست بود و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورد. }
آوردهاند که چون ابراهیم نوجوان بتها را شکست، و به عقلهای ملول تقلید پرستان خاموش یادآور شد که طاغوتیان را هیچ در توان نیست، حتی نمیتوانند از خودشان دفاع کنند، و با صراحت آنها را به انقلاب بر علیه رذالت و حماقت و تقلید خشک فرا خواند. دستگاه حاکمه دستور داد امام توحید را در آتش سوزان بیندازند تا شاید بدینگونه صدای حق را در زیر خاکسترها دفن کنند!
در این روایت میآید که چون ابراهیم را در منجنیق گذاشته بسوی آتش سوزان پرتاب کردند، حضرت جبریل خود را داوطلبانه در اختیار دوست و خلیل پروردگار؛ ابراهیم بزرگ، قرار داده گفت: آیا به من نیاز داری؟
ابراهیم موحد لبخندی زده گفت: من هیچ نیازی به تو ندارم، من تنها حاجتم را از خداوند میخواهم..
الله اکبر!… الله اکبر!…
عجب بزرگی و با عظمت ای مرد دلاور.. عجب سترگی و با شکوه ای ابراهیم حق پرست!..
بنازم ایمانت را.. ایمانی که بزرگی و عظمت آسمانها و زمین در مقابلش هیچند و پوچ!..
بنازم تو را ای شجاع بی باک، و ای مؤمن واراسته و ای الگوی ایمان و امام توحید!..
کمتر از یک چشم بهم زدن بین تو و خاکستر شدن باقی نمانده، باز هم تو تنها خدایت را میشناسی. چه عجب بصیرتی است تو را.. جبریل بدان عظمت و بزرگی و جلال و جمال و شکوه با آن ششصد بالی که شرق و غرب افق را گرفته.. جبریلی که از نزدیکترین فرشتگان دربار الهی است را تنها بندهای از بندگان پروردگارت میشمری، تنها قدرت و توان خداوند را مد نظر داری!.. تنها او را قادر مطلق میدانی، و تنها او را حاجت روای مطلق میخوانی..
ای کاش ما دعوت تو را درک میکردیم..
ای ابراهیم بزرگ، ای پدر ایمان و توحید و ای الگوی رستگاری..
اگر جهان از تو ایمان بیاموزد دیگر هیچ بتی در عالم نخواهد ماند، دیگر هیچ قبری و مزاری بر روی زمین نخواهی یافت..
هر آنچه سد راه رسیدن بنده به خدایش میشود محو خواهد گشت؛ نه قبری و نه مزاری و نه امام زاده و نه ولی و نه فقیه و نه سید و نه شریف و نه.. و نه.. همه بندگان خدا میشوند. و خدایشان را قادر و توانا و حکیم و علیم مطلق مییابند.
شرم خواهند داشت خدایی را که از رگ گردن به آنها نزدیکتر است فراموش کرده، دست حاجت بسوی ولی و سید و مزار و امام و امام زاده دراز کنند..
ای ابراهیم بزرگ، جهان ما به تو و دعوت تو نیازمند است..
ای امام توحید و رستگاری.. ای کاش ملت ما لحظهای به تو و دعوت تو میاندیشیدند.. ای کاش عید قربان سال آینده در حالی به سرزمین ما گام نهد که دعوت تو و فرزند برومندت حضرت محمد مصطفی ( صلی الله علیه وسلم) این کشور را به رنگ و بوی خود درآورده باشد..
و بانگ توحید و یکتاپرستی در تمام شهر و روستاهای میهن به گوش رسد.. و بتکدههای بزرگ و امام زادههای شرک، به مراکزی برای دعوت به توحید و یکتاپرستی تبدیل شده باشند…
پیام حضرت ابراهیم ( علیه السلام) به دعوتگران
حضرت ابراهیم بت شکن دعوتگری است نمونه. همیشه صدای او همراه با حرکت و تلاش در بین دعوتگران نفس نفس میزند.
او با دیدی وسیع و نگرشی گسترده به جهان و جهانیان مینگرد. او همه زمین را خانه خود و آسمان را سقف آن میبیند. هر جا که ملک خدای اوست ملک اوست!
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است
چو بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست
سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
او ظلم و ستم طاغوتیان را هرگز تحمل نمیکند. هر آنگاه که نمرودی عرصه زندگی بر او به تنگ آورد سوار بر دو پای همت خویش ره هجرت برمیگزیند. از عراق به ترکیه, و از ترکیه به شام, و از شام به فلسطین و مصر و به سرزمین حجاز..
برای ابراهیم بزرگ دعوت و هدف مهم است نه میخ شدن در شهر و دیار خود و کمر خم کردن در مقابل طاغوتیان.. او آزادیش را به هیچ قیمت و بهایی نمیفروشد..
او ظالمان و طاغوتیان و مستبدان را افرادی بیمار میداند که غرور شیطانی در آنها رخنه کرده، و مالیخولیای فکری گرفتهاند و چون دیوانهای که بر بلندای قله کوه ایستاده مردم را موریانی کوچک و حقیر میبیند، به مردم نگاه میکند. ابراهیم از مردم میخواهد که آنها نیز بدون توجه به بزرگی کوه, تنها او را بر قله غرورش چون پشهای ناچیز ببینند, و به او اجازه ندهند از حد خود تجاوز کند.
و چون جامعه بخود ظلم میورزد و طاغوت را کوهی استوار تصور میکند و در برابر او کمر خم میکند، ابراهیم (علیه السلام) هجرت را بر ذلت ترجیح میدهد..
ابراهیم دعوتگر با اسلوبی بسیار برازنده یک مؤمن گمراهان را خطاب میکند. او گمراه را فردی بیمار و نیازمند دلسوزی میداند. انسانی که شیطان در عقلش رخنه کرده، تخم غرور بر دلش گذاشته!