میبینیم با وجود اینها نیز، وسائل محافظت از خود به او داده شده است. (برای مثال) چشمهایش بر خلاف چشمهای الاغ و قاطر و… دارای دو پرده است. یکی از آنها را که بر روی چشمانش میکشد باز هم توانایی دیدن را دارد که تو گویی عینک دارد و گرد و خاک بدان وارد نمیشود، توانایی دیدن را دارد و کار خود را به پیش میبرد. تماشا میکنیم که اگر این شتر قرار میبود خوراک و آب و خوردن و آشامیدنش همچون الاغ و قاطر میبود، خوب اول آنچه را که خود لازم داشت نمیتوانست حمل کند چه رسد به آنکه سایر وسائل را جابهجا کند. پس کیسهای در شکمش خلق شده است برای اینکه – به قولی – هفت روز تا ده روز آب را در آن ذخیره کند تا وقتی که از این بیابان گذر میکند لازم نباشد که دو – سه مشک آب نیز برای خود حمل کند. و دیگر اینکه یک یا دو کوهان – به تناسب نیاز که در کجا زندگی میکند – بر پشتش ایجاد شده که انبار چربی است. برای اینکه اگر هفت روز یا ده روز خوراک نداشت، این انبار چربی به تدریج ذوب شده و به درون معدهاش راه یابد تا مواد غذایی بدنش را تامین کند.
به راستی فقط ملاحظه همین مورد، انسان را وادار به حیرت میکند و تعجب کند از کسانی که اینها را با کلمهی پوچ «تصادف» رد میکنند.
البته عجایب و شگفتیهای بسیاری در این موجودات وجود دارد. اگر انسان به دقت این مستندهای راز بقا را ملاحظه کند، چناناند که انسان را به وجد میآورد. مثلاً پرندهای وجود دارد که در طول عمرش روی تخم خودش نمینشیند. زمانی که تخم میگذارد آن را میبرد و در لانهی پرندهای دیگر قرار میدهد. پس از آن، این تخم در لانهی دیگر بیرون آمده و به پرندهای دیگر (البته از همان جنس مادرش) تبدیل شده و او نیز همان کار مادرش را تکرار میکند. میداند زمانی که تخم میگذارد آن را برده و در جایی دیگر قرار دهد. پس به این پرنده الهام شده است که میبایست چگونه باشد و آن را به حال خود رها نمیکند.
یا مثلاً مارهایی وجود دارند که از آفریقا به آمریکا[۱] مهاجرت میکنند. این مارها زمانی که مهاجر شده و بدان جا میروند دیگر به محل اولیه خویش باز نمیگردند اما زمانی که در آنجا بچهای به دنیا میآورند (یعنی تخم کرده و تخمهایشان بیرون میآیند) این بچهها خودشان به محل اولیه بر میگردند تا زمان خودش دوباره به آن محل مهاجرت کنند. یعنی این بچه خودش برای بار اول است که این مسیر را طی میکند. چیزهایی عجیب و غریب از این موجودات بسیار است که برای انسان، تنها یکی از آنها کافی است تا آنها را ملاحظه کرده و تسلیم شود.
پس در همهی اینها، در یکی یا دو یا… زمانی که ملاحظه میکنیم، میبینیم که نظم حاکم است. این کیفیت، کمیت، استعداد و توانایی معین و پس از آن سازگاری با محیطی که در آن قرار دارد، نظم نام دارد که دیگر بدون آنکه به خود زحمت زیادی بدهیم ما را بدان میرساند که ناظمی وجود دارد. این هم دلیل «نظم» است که این دلیل بسیار محکم و پربرکت بوده و برای هر کسی (بیان و تقریر آن) امکان پذیر است.
البته این اشاره را داشته باشم، آن نظمی که در سورهی أعلی مورد اشاره قرار گرفته است برای اثبات قیامت است نه برای اثبات وجود خدا. چون اصلاً در قرآن مسئلهی وجود خدا مورد بحث قرار نگرفته است، چون این مسئله اجماعی است در میان همهی بشر و در زمان نزول قرآن کسی نبوده است که وجود خدا را نفی کند. مشرکین هم خدا را قبول داشتند اما در فرمانروایی و فریادرسی برای خدا شریک قائل بودند. اما برای این موضوع هم میشود از (آن آیه) هم استفاده کرد.
[۱]– البته فکر میکنم که این مسافت یا چیزی شبیه به آن باشد.