بررسی شخصیت زراره بن اعین و احادیث وی (۱)

همیشه دشمنان اسلام خصوصا یهود نصاری مانند ابن سبا یهودی برای اینکه به اسلام و مسلمین ضربه بزنند خود را در لباس مسلمانان جا میزدند. تا از این طریق شناخته نشوند و بهتر بتوانند به دین ضربه بزنند که یکی از آنها زراره بن اعین نصرانی بود.

او اصلیتش مسیحی بود و پدر او برده رومی بود. الشیخ الطوسی می گوید:إن زراره من أسره نصرانیه، وإن جده (سنسن وقیل سبسن) کان راهباً نصرانیاً، وکان أبوه عبداً رومیاً لرجل من بنی شیبان) (الفهرست ۱۰۴)زراره از خانواده نصرانی بود و جدش (سنسن یا سبسن) یک راهبه نصرانی بود، و پدرش برده رومی بود که برای بنی شعبان کار می کرد.  داغ زیادی از اسلام داشت. لذا خود را مسلمان جا زد و در کوفه زندگی میکرد، بعضی اوقات !!!به نزد امام صادق میرفت و در کلاسهای او شرکت می کرد و اظهار ارادت زیادی به ایشان نشان داد تا جاییکه که امام صادق به او اعتماد کرد و از او در چند جایی تعریف کرد. این تعریف باعث شد که در کوفه بسیار شناخته شود و چون شناخته شد و مردم به او اعتماد کردن و او را از یاران ابی عبدالله شناختند، تصمیم شوم خود را اجرا کرد و آن هم دروغ از جانب آل بیت لذا هر وقت وقتی را پیدا میکردند دروغهایی از این بزرگوار در کوفه منتشر می کرد. ولی فکر نمی کرد که این خبر به امام بزرگ اهل سنت و جماعت یعنی امام صادق برسد. او هر وقت امام صادق باب میل او سخن نمی گفت، به مخالفت می پرداخت چه در حضور امام و چه در کوفه اگر حدیث امام را میشنید.:
یوسف قال حدثنی علی بن أحمد بن بقاح، عن عمه، عن زراره، قال : سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن التشهد فقال أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أشهد أن محمدا عبده و رسوله، قلت التحیات الصلوات قال التحیات و الصلوات، فلما خرجت قلت إن لقیته لأسألنه غدا، فسألته من الغد عن التشهد فقال کمثل ذلک، قلت التحیات و الصلوات قال التحیات و الصلوات، قلت ألقاه بعد یوم لأسألنه غدا، فسألته عن التشهد فقال کمثله، قلت التحیات و الصلوات قال التحیات و الصلوات، فلما خرجت ضرطت فی لحیته و قلت لا یفلح أبدا رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۷). در مورد تشهد از ابا عبدالله پرسیدم: ….. وقتی خارج شد گفت: ((ببخشید معذرت میخوام گفت)): در ریشش گوزیدم و گفتم او هر گز پیروز می شود .و( در روایتی به ریش تو و خودم گوزیدم تو هرگز پیروز نمی شوی) شما در این حدیث می بینی زراره یکبار سوال میکنه روز بعد دوباره سوال میکنه و روز سوم متوجه میشه که نمی شه رای امام را تغییر داد لذا با جمله اخر هدفش را از تکرار سوال مشخص کرد. او سعی میکرد هر طوری که خود میخواست دین را ارائه دهد نه آنچه شنیده بود. حدثنی أبو جعفر محمد بن قولویه، قال حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بماجیلویه، عن زیاد بن أبی الحلال، قال : قلت لأبی عبد الله (علیه السلام) إن زراره روى عنک فی الاستطاعه شیئا فقبلنا منه و صدقناه و قد أحببت أن أعرضه علیک فقال هاته قلت فزعم أنه سألک عن قول الله عز و جل وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا، فقلت : من ملک زادا و راحله، فقال کل من ملک زادا و راحله فهو مستطیع للحج و إن لم یحج فقلت نعم. فقال لیس هکذا سألنی و لا هکذا قلت، کذب علی و الله کذب علی و الله، لعن الله زراره لعن الله زراره، لعن الله زراره، إنما قال لی من کان له زاد و راحله فهو مستطیع للحج قلت و قد وجب علیه، قال فمستطیع هو، فقلت لا حتى یؤذن له، قلت فأخبر زراره بذلک، قال نعم.
قال زیاد فقدمت الکوفه فلقیت زراره فأخبرته بما قال أبو عبد الله (علیه السلام) و سکت عن لعنه، فقال أما إنه قد أعطانی الاستطاعه من حیث لا یعلم، و صاحبکم هذا لیس له بصیره بکلام الرجال. رجال الکشی (ج ۲ / ص ۴۷)
حدثنی أبو جعفر محمد بن قولویه، قال: حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بماجیلویه، عن زیاد بن أبی الحلال، قال: قلت لابی عبد الله – قوله: حدثنی أبو جعفر إلى قوله حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بما جیلویه طریق هذا الحدیث صحیح بلا امتراء اتفاقا اختیار معرفه الرجال (ج ۲ / ص ۱۶۰ )
رسیدن این حدیث از طریق سند این حدیث به اتفاق و بدون شک و تردید صحیح است.
زیاد بن ابی حلال (یکی از نزدیکان امام صادق) روایت می کند که به ابو عبدالله گفتم: زراره از تو چیزهایی را در استطاعت نقل میکند ما از او قبول کردیم و او را تصدیق کردیم ولی دوست داشتم آنها را بر شما عرضه کنم امام فرمودند: بگو. گفتم: ایشان گمان می کند که از شما در مورد آیه و لله علی الناس حج البیت من … سوال کرده و شما گفته اید. ( من استطاع علیه سبیلا یعنی کسی که مالک زاد و راحله باشه سپس گفت از شما سوال کرده آیا کسی که زاد و راحله داشته باشد مستطیع حج است و اگر چه حج نکند.( اینجا میخواهد به اسم امام ترویج بی دینی کند) و شما گفته اید: بله. امام صادق فرمودند: نه او چنین از من سوال کرده و نه من چنین گفتم. بر من دروغ گفته بخدا قسم بر من دروغ گفته خدا او را لعنت کند(سه بار) او از من سوال کرد که کسی که زاد و راحله داشته باشد آیا او مستطیع حج است من گفتم: بلکه بر او واجب است (اگر هم مالک ان زاد و توشه نباشد) بعد او گفت: ایا او مستطیع است. گفتم: نه مگر زمانیکه اجازه از صاحب آن داشته باشد. زیاد می گوید. زراره را به ان خبر بدهم؟ امام فرمود: بله. زیاد گفت به کوفه بر گشتم و زراره را ملاقات کردم سپس به او خبر دادم به آنچه که امام فرموده بودند. و از لعن او سکوت کردم. گفت: او به من استطاعت داده از جایی که نمی فهمید!!!. و صاحب شما( امام صادق) آگاهی به کلام مردان ندارد.
بعضی خواستند این روایت را به تقیه و حفظ جان زراره توجیه کنند در حالیکه سیاق جمله این را نمی رساند و تقیه زمانیست که حکمی بیان شود که در ان توهین به عقاید اهل سنت باشد نه چنین مسالی ای که هم سنی و هم شیعه اتفاق بر ان دارند و از جهتی تقیه در جلو حکام باید صورت گیرد نه در جلو دوست و یاور مطمئن. حال اگر بگوییم امام تقیه کرده پس چرا زراره این بی ادبی کرده.!!!
زراره کارش اختلاف بین مسلمانان بود و میخواست از زبان امامان چیزهای را بین مردم منتشر کند تا اینکه امت اسلامی را بجان هم بیندازد. مجلسی روایت میکند:
عن الولید بن صبیح قال : دخلت على أبی عبدالله علیه السلام فاستقبلنی زراره خارجا من عنده ، فقال لی أبوعبدالله علیه السلام : یا ولید أما تعجب من زراره یسألنی عن أعمال هؤلاء أی شئ کان یرید ؟ أیرید أن أقول له : لا ، فیروی ذلک عنی ، ثم قال : یا ولید متى کانت الشیعه تسأل عن أعمالهم إنما کانت الشیعه تقول : من أکل من طعامهم وشرب من شرابهم واستظل بظلهم . . متى کانت الشیعه
تسأل عن مثل هذا بحار الأنوار (ج ۷۴ / ص ۳۸۲)
ولید بن صبیح گفت: بر ابی عبدالله وارد شدم با زراره در حالی که خانه را ترک می کرد ملاقات کردم. ابو عبدالله به من گفت: ای ولید آیا تعجب نمی کنید از زراره! از من در مورد اعمال( اهل سنت ) هر چه خود می خواهد سوال می کند ایا او میخواهد من بگویم نه. سپس ان را از من روایت کند؟ و…. در تاریخ ال زراه همین داستان امده اما بجای زراره اسم را حذف کرده است.
قال: دخلت على أبى عبدالله علیه السلام فاستقبلنی رجل خارج من عند أبى عبدالله علیه السلام من اهل الکوفه من اصحابنا، فلما دخلت على ابی عبد الله علیه السلام قال لى: لقبت الرجل الخارج من عندی ؟ فقلت: بلى هو رجل من اصحابنا من اهل الکوفه فقال: لا قدس الله روحه ولا قدس روح مثله، انه ذکر اقواما کان ابى علیه السلام ائتمنهم على حلال الله وحرامه وکانوا عیبه علمه وکذلک الیوم هم عندی تاریخ آل زراره (ج ۱ / ص ۵۳)…….. ابا عبدالله گفت: مرد بیرون رونده از نزد من ملاقات کردی؟ گفتم: بله او مردی از اصحاب ما از اهل کوفه است. امام فرمودند: خداوند روح او و مثل او را پاک نکند. سپس گروهی را ذکر کرد و فرمود: پدرم به آنها بر حلال و حرام خدا اعتماد کرد ولی انها عیب علم پدرم بودند و آنها امروز نزد منند.

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw