بررسی روایتی که تشیع از آن بر حلت متعه استدلال می نمایند (۳)

روایت سوم:
سومین روایتی که از آن بر حلت نکاح موقت استدلال می کنند روایتی است که از ابن مسکان نقل شده  است که ایشان می فرمایند از حضرت امام جعفر شنیدم که ایشان می فرمودند: اگر حضرت عمر نکاح موقت را حرام نمی گرداند به غیر از افراد شقی و بدبخت هیچ کسی مرتکب زنا نمی شد.

اگر واقعاً نکاح متعه جایز و حلال بود پس چرا حضرت علی در دوران خلافت خویش به آن دستور ندادند و به نشرو ترویج آن نپرداختند و چرا بر منبر علنا حلت آن را بیان نداشتند آیا او کتمان علم نمودند و از نشر آن شرمنده می شدند پس چرا آن را بیان نداشتند اگر به دقت بنگریم در می یابیم که عدم بیان ایشان نیز دلیل دیگری بر حرمت نکاح موقت است.

این روایت نیز که توسط ابن مسکان نقل شده است مردود و باطل است زیرا که ابن مسکان به عبدالله بوده که اکثر علمای شیعه آن را مردود و مستور الحال معرفی نموده اند که در اینجا به نظریات بخشی از آنها اشاره می شود.

نجاشی می گوید: ابن مسکان از ابو عبدالله روایت نقل می کند ولی روایات او فاقد اعتبارند.

و از طرفی دیگر تشیع درباره ی ابن مسکان می گوید: ایشان به خاطر احترام و اجلال ابو عبدالله بر آن وارد نمی شدند و از ایشان سماع حدیث نداشتند و فقط از اصحاب ابو عبدالله روایت نقل می کردند.

کلیه روایاتی که از ایشان نقل شده اند به ۳۵ روایت می رسد اگر واقعا ایشان سماع نداشته اند و آن سخن درست و به جا است پس چرا ۳۵ روایت نقل نموده است ایشان جزو افرادی هستند که از گروه واقفه شمرده شده اند چنان چه ابن عقد از علی بن الحسن بن فضال نقل می کند که ایشان فرمودند: عثمان بن عیسی الرواسی به ما گفت: زیاد قندی و ابن مسکان به من گفتند: ما نزد ابو ابراهیم بودیم که ناگهان به ما گفت: اینک بهترین فرد روی زمین بر شما وارد می شود که در آن لحظه ابوالحسن الرضا در حالی که کودکی بیش نبود داخل شد ما گفتیم او بهترین فرد روی زمین است او را در بغل گرفت و بر آن بوسه زد و گفت ای فرزند آیا می دانی که این دو القندی و ابن مسکان بر من مشکوک اند.

واقفه گروهی هستند که تا موسی بن جعفر ائمه را قبول دارند و بعد از آن به امامت هیچ امامی قائل نیستند مرویات ابن مسکان در کتب اربعه تشیع به ۲۷۹ روایت می رسد که مجموعه کسانی که از آنان روایت نقل کرده است به طور مجموع و کلی در کتاب الشیعه و المتعه نوشته محمد مال الله در صفحه ۷۰ الی ۸۲ نقل شده اند.

[۱] معجم رجال الحدیث ابوقاسم خوی ۱۸/۲۹۳٫

[۲] رجال الکشی ۲۷۴ تنقیح المقال ۳/۲۴۱٫