۱- جرح (راوی) بایستی از طرف شخصی عادل صورت گیرد؛ بنابراین، از فاسق پذیرفته نمیشود.
۲- باید از طرف شخصی هوشیار باشد؛ و لذا از فردی کند ذهن یا سبک مغز چیزی قبول نمیشود.
۳- باید توسط شخصی که به اسباب جرح آشناست صورت گیرد؛ پس از کسی که با موارد قادح شدن راوی آشنایی ندارد، پذیرفته نیست.
۴- باید علت جرح بیان شود، بنابراین، جرحی که مبهم باشد قبول نیست، مثلا فرد جارح فقط به الفاظی مانند: «ضعیف» یا «حدیثش رد میشود» اکتفا نکند، بلکه سبب جرح را بیان کند تا علت آن مشخص شود؛ زیرا ممکن است بسیاری اوقات راوی به سببی جرح شود که مقتضای آن نباشد، و این قول مشهور علما است. ولی حافظ ابن حجر/ جرح مبهم را نیز معتبر میداند، مگر در مورد کسی که عدالتش برای وی مشهور باشد، که در این صورت جرح او جز با بیان علت آن قبول نمیشود. و این همان قول راجح است خصوصا اگر فرد جارح از ائمه این علم باشد.[۱]
۵- جرح نباید بر کسی وارد شود که عدالت وی با تواتر اثبات شده باشد و یا امامت وی مشهور است. مانند افرادی همچون نافع، و شعبه و مالک و بخاری، لذا جرح در مورد آنها و یا امثال آنان پذیرفته نمیشود.
[۱]– یعنی جرح مبهم پذیرفته است به ویژه اگر جرح از سوی یکی از ائمهی علم جرح و تعدیل باشد، اما بیان علت جرح روای وقتی لزوم پیدا میکند که فرد مجروح (متهم شده) عدالتش شهرت یافته باشد؛ که در این مورد بیان سبب جرح راوی ضروریست و بدون بیان آن ادعای جرح پذیرفته نیست.