رسیدن به حقیقت و دست یازیدن به مأمول حقیقی در این راستا امری آسانی است اما آنچه این رسیدن را مانع میشود ویا راه را دشوار میسازد همانا توشهایست که شایان رسیدن به هدف نیست، و نبایست این توشه را راهروان راه حق و باحثان حقیقت به شانه انداخته و رهسپار گردند من این مقدمه را بخاطری نوشتم که عدهی مسایلی را که قرآن به وضاحت نشاندهی نموده است به گونه به بحث میگیرند که بعید از اصول پژوهش و کاوش علمی است و ابزار کاوشی را که دارا اند ابزار شایان این چنین کاوشهای علمی نیست بلکه راه را دیگر نیز دشوار میسازد و سبب تعقید این کاوش علمی میگردد.
یا اینکه به گونه این مسایل قرآنی را به بحث میگیرد که گویا قرآن را محکوم میداند و خویش را حاکم. یعنی همان عقاید عنعنویاش را که از حول و حوشش فرا گرفته است و یا با آن تغذیه شده است و از صحت و سقمش آگاهی ندارد, همان را اصل میگرداند و قرآن را به آن عرضه میدارد.
و این مشکل برخی کسانی است که دارند از حقیقت بحث میکنند اما کدام حقیقتی؟ سراغ از حقیقت با این شیوه اصلا ممکن نیست اگر واقعا حقیقتجو هستیم بایست ابزارش را سراغ کنیم و عقاید خویش رابه قرآن عرضه کنیم و این هنگامی امکان پذیر است که نخست قرآن را بدانیم و سپس داشتههای عقیدوی خویش را به نمایش بگذاریم که قرآن آن را به حلاجی بگیرد تا صحت و سقمش را جویا شویم. من دو موضوع را در روشنی مقدمه فوق به کاوش میگیرم تا بنگریم که چگونه میتوان به آسانی به حقیقت رسید.
در ذیل اولا به نمونهی از این شیوه بیمار در کاوش مسایل قرآنی اشاره میکنم تا آگاه گردیم که آیا با این شیوه میتوان حقیقت را دریافت ؟
آیه ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴾ که از سوره احزاب است، یکی از مواردیست که عدهی چنان به آن چسپیدهاند که گویا حقیقتی را بعد از سالها سعی و تلاش و عرقریزی دریابیدند، این حقیقت به زعم اینها مسألهی عصمت است، به هر حال من فعلا در صدد تفنید این مسأله نیستم، اما باید اندک تأمل نمایم که مورد این آیه کی ها اند؟ و آیا مساله عصمت مورد این آیه است یا نه؟
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأَزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلا (۲۸) وَإِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا (۲۹) یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا (۳۰) وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا (۳۱) یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا (۳۲) وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (۳۳)﴾
(اى پیامبر، به زنانت بگو: اگر زندگانى دنیا و تجمّل آن را خواسته باشید، پس بیایید تا شما را بهرهمند کنم و به رها کردنى نیک رهایتان سازم (۲۸) و اگر الله و رسول او سراى آخرت را خواسته باشید، [بدانید که] الله براى نیکوکارانتان پاداشى بزرگ فراهم دیده است (۲۹) اى زنان پیامبر، هر کس از شما که ناشایستى آشکارى انجام دهد، عذاب در حقّ او دو چندان افزوده مىشود. و این [کار] بر الله آسان است (۳۰) و هر کس از شما که در برابر الله و پیامبرش گردن نهد و کار شایسته انجام دهد، پاداشش را دو بار به او مىدهیم. و برایش روزى ارزشمند فراهم سازیم (۳۱) اى زنان پیامبر، شما مانند هیچ یک از [سایر] زنان نیستید، اگر پروا دارید. پس در سخن گفتن نرمى نکنید که آن گاه کسى که در دل خویش بیمارى دارد به طمع افتد. و سخنى شایسته بگویید (۳۲) و در خانههاى خود بمانید و چون زینت نمایى [عصر] جاهلیت پیشین زینت ننمایید و نماز بر پاى دارید و زکات بپردازید و از الله و رسولش فرمان برید. جز این نیست که الله مىخواهد پلیدى را از شما، اى اهل بیت دور کند و چنان که باید شما را پاکیزه گرداند (۳۳))
این آیات مبارکه از همسران پاکیزه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بحث مینماید، یعنی مورد بحث این آیات همین انسانهای مبارک اند که مخاطبین رهنمودهای آسمانی اند پس چگونه میتوان زعم نمود که به یکبارگی این آیه مورد دیگری پیدا مییابد و از سیاق آیههای دیگر جدا میشود؟ دیگر اینکه اگر به بدنه سوره احزاب دقت کنیم مینگریم که عبارت (ازواج) در چندین مورد از آن ذکر رفته است که این آیه نیز از آن مستثنی نیست.
بیاید اندکی به این آیات بیاندیشیم.
هویدا است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر برگزیده رب آسمانها وزمین است رسولی که دیگر با رسالتش باب نبوت مسدود گردید و بدون شک که هر رسولی برای امتش الگوی شایستگیها است، و بایست امتش در این راستا به این رسول گرامی تأسی نمایند پس تأسی به رسول متقاضی منزل پاکیزه ایست که این برگزیده آسمانی در آن زیست مینماید به تعبیر دیگر این برگزیده را همسران پاک طینتی سزد که در سایههای رهنمودهای الهی زندگی نمایند و الگوی یک خانواده اسلامی به دیگر خانوادههای امت شوند یعنی در کنار امامت فردی امامت خانوادگی را نیز متحقق شود که خانواده اش الگوی پاکیزگیها گردد.
اندکی جلو میرویم تا بهتر بتوانیم مفهوم حقیقی این آیات را درک نمایم.
مشرکین در مرحله مکی مساعی بیدریغ شان را جهت محو اسلام به راه انداختند اما سودی نبردند تا اینکه دعوت اسلامی پناهگاهی مستحکمی در خارج از مکه مییابد و مرحله مدنی آغاز می گردد نبرد های خونین وغدروخیانت یهودیها درداخل وهمکاری همه جانبه ی منافقین با مشرکین در این راستا همه وهمه تلاش های مذبوحانه بود که هیچ یک کارگر نیافتاد ونبرد احزاب یکی از مساعی گسترده بلکه آخرین توان لشکر مادی لشکر باطل بود که به آن جمعا اقدام نمودند اما الله عزوجل این مساعی شیطانی را بیهوده ساخت ولشکر شرک را به ذلت وسرافگندگی روانه دیار شان ساخت وکید وترفند یهودی را خنثی نمود وجمع شان را از هم پاشانید.
اما این بار منافقین سعی جدیدی را به راه انداختند آنها سعی داشتند تا خالیگاههای را در خانوادههای مسلمین بیابند تا بتوانند توفانی از تبلیغات زهر آگین شان را به راه بیاندازند پس الله عزوجل دراین سوره بعد از ذکر نعمت شکست مشرکین وفروپاشیدن مساعی شان مؤمنان را به شکر این نعمت جلیل فرا میخواند شکری که عبارت از عدم اطاعت از کافرین ومنافقین است و نباید مؤمنان به اینها گوش فرا دهند وآل رسول صلی الله علیه وآله وسلم را به رهنمودهای در این زمینه اختصاص میدهد زیرا این خانواده بایست در این راستای شکر از همه جلو باشند تا دیگران را محور گردد. می نگریم که الله عزوجل رسولش صلی الله علیه وآله وسلم ر ا مأمور میگرداند که چگونه وبا قاطعیت خانواده اش را مخاطب سازد زیرا الله عزوجل میخواهد این ها را پاکیزه گرداند.
با درک این پس منظر, پس در کجای این آیات موردی را می یابم که دلالت بر عصمت کند ویا اینکه مورد آیه (تطهیر) افرادی اند نه همه خانواده رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم؟
بیاید اندکی دیگر نیز این آیه مبارک را به بحث بگیریم لفظ (أل) را در عربی (ال العهدیه) گویند این در کلمهی داخل میشود که یا مخاطب, آن را میشناسد یا قبلا تصریحا یا تلویحا ذکری از آن رفته است یا خودش حاضر است یا اینکه این لفظ پیوند محکمی با این کلمه دارد که در حقیقت جانشینش است. پس در این آیه مبارک (أل) از چه انواع است ؟ بدون شک که از نوعیست که قبلا تصریحا ازآن ذکر شده است الفاظ از قبیل (نساء وبیوتکن) همه دلالت بر این لفظ (البیت) دارند که مراد همان منزل همسران پاکیزه رسول الله است. همچنان سیاق و سباق آیات این زعم را مردود میشمارد، مورد آیات افرادی انگشت شماری نه بلکه همه آل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است واین آیه در حقیقت هدف همان رهنمود هاست و این با بلاغت قران نسزد عدهی به استدلال به تغییر ناگهانی ضمیر میکنند که گویا این بخش را ازسیاق تسلسل آیات خارج میسازد با اینکه این استناد موردی ندارد اما عجیبتر ازاین دعوای عصمت از این آیه است.
میگویند: روایات ما این آیه را از این مورد بیرون مینماید و چون بتوانند خویشتن را بیشتر حقیقتشناس معرفی کنند اندکی جلو میروند و به آرامی آواز میدهند روایات اهل سنت نیز دلالت بر مدعای ما دارد.
اما در ارتباط روایاتی که اشاره به فاطمه رضی الله عنها دارد بدون شک که فاطمه از آل بیت رسول الله است اما وجود این دخت گرامی رسول الله دیگران را ازاین مورد بیرون نمیکند زیرا مورد آیات تنها فاطمه رضی الله عنها نیست بلکه همه خانواده رسول الله است.
اما موضوع روایات ساختگی خیلی ساده است در قدم اول اگر این نوع روایات را به حلاجی بگیریم به یقین میتوان گفت که این روایات مکذوبی است که اصلا نشاید که آن را روایات پنداشت و دیگر اینکه آیا قرآن معما است؟ که احتیاج به راویان کذاب و مجروحی دارد تا در روشنی بافتههای دروغین شان وحی الهی را به تفسیر گرفت. پس ناگفته پیداست که مسأله عصمت اصلا مورد این آیات مبارک نیست و این یک مسأله بیگانه است که خواستند به آن دلیلی بتراشند چون ناتوان شدند به سرای راویان کذاب رو آوردند.
مورد دوم بحثم موضوع مظلوم (توسل) است که دچار کژفهمی برخیها قرار گرفته است، من این موضوع را در قالب سوال و جواب ذیلا مینگارم تا بهتر درک شود.
۱-آیا قرآن کتاب توحید است؟
ج- بلی.
۲- آیا قرآن شرک را به ما شناسایی نموده است؟
ج- بلی، تا خویشتن را ازآن برهانیم.
۳-آیا قرآن از توسل و متعلقات آن بحث کرده است؟
ج- بلی، زیرا توسل یکی از مسایل عمده است که مشرکان از آن فهم مغلوط داشتند و بنا بر این کژفهمی در دام شرک افتاده بودند.
۴-پس این مسأله ارزشمند که اندک اشتباه در آن پیامد خطرناکی دارد آیا میتوان آن را بدون قرآن فهمید؟
ج- هرگز نه, این چنین مسایل را بایست در قرآن سراغ کرد.
۵-پس توسل چیست؟
ج- وسیلهی برای تقرب به الله عزوجل.
۶- آیا قرآن این وسیله را شناسایی کرده است؟
ج- بدان که قرآن به آنچه که فرامیخواند و یا از آن باز میدارد ماهیت آن را شناسایی میدارد تا انسان در شناختش دچار اشتباه نشود به این آیات تأمل کن.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ )(۳۵) المائده
(اى مؤمنان، از الله پروا بدارید و به سوى او وسیله [تقرّب] بجویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید (۳۵)
(قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلا تَحْوِیلا (۵۶) أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا )(۵۷) الإسراء
(بگو: کسانى را که به جاى او [معبود] مىپندارید، فرا خوانید، پس به گرداندن بلایى از شما و نه تغییر دادن، توانا نیستند (۵۶) کسانى که [کافران] آنان را [به نیایش] مىخوانند، [خود] هر کدام که نزدیکترند، به سوى رب شان وسیله [تقرّب] مىجویند. و به رحمت او امید مىدارند و از عذابش بیمناکند. بى گمان باید از عذاب ربت بر حذر بود) (۵۷)
قرآن وسیله را برای نفی شرک بیان داشته است واین وسیله را عمل شایسته معرفی میکند چنانچه در آیه اول به تعقیب وسیله جهاد را ذکر میکند که عمل شایسته ایست که انسان به وسیله آن به پروردگارش تقرب میجوید و در آیات بعدی کسانی را نکوهش میدارد که دیگران را به غیر ا ز الله عزوجل فرامیخوانند در حالیکه همین فراخواندهشدگان در جستجوی وسیلهی تقرب به رب شان اند و به رحمت رب شان امیدوار اند و از عذاب ربشان بیمناک. پس کجاست ذکر ائمه که ندا داده شوند تا فریاد ما را به الله عزوجل وسیله شوند؟ این دیگر همان استدلال سخیف از این آیات است که در مقدمه به آن اشاره داشتیم.
۷-پس این که عده ی وسیله را چیزی دیگری مانند (یا فلان …..) میدانند به چه استدلال مینمایند؟
ج- باید بدانی که دیگر در این مورد هر استدلالی غیر از قرآن, مردود است زیرا فهمیدی که اندک اشتباه در فهم این موضوع, پیامد خطر ناکی دارد. این وسیله قرآنی است که به صراحت قرآن آن را بیان میدارد. اما این دیگران استدلال شان خیلی خندهآور است اینها الله را به ستمگری تشبیه میکنند که در کاخی است و لشکری از ائمه در خدمتش. پس بایست بخاطر رسیدن به رب با یکی از ائمه تماس گرفت تا این امام, ناله و شیون ما را به کاخ نقل دهد و میدانی که این پندار چه قدر زشت است و با توحید چه منافاتی دارد؟
۱- اینکه این تشبیه کفر محض است.
۲- در این تشبیه، الله به ذات ناتوانی میماند که احتیاج به این لشکر از ائمه دارد.
۳- الله، در این تشبیه ذات شنوایی نیست تا نالهها را بشنود.
۴- ائمه در شنیدن نالهها بهتر از الله اند، چرا که به مجرد شنیدن اسم شان شتابان از جایشان بر میخیزند و در این کره خاکی پراگنده میشوند و به یک چشم زدن همه خواستهها را زیر بغل گرفته به کاخ ذات ناتوان حضور میرسانند.
این دیگر اله نشد الهی که ما را مکلف به عبادتش کرده است همان است که قرآن را فرستاد و بدان که این پندار واهی همان پندار مشرکین بود که قرآن برآن خط بطلان کشید.
منبع: اسلام تکس