در آخر عمرش حافظه اش تغییر کرد تا حدی که نمیدانست چه میگوید و در حدیث هایش مناکیر پدید آمد .پس واجب است از آنچه در اواخر عمر خود روایت کرده پرهیز شود، و اگر روایات گذشته اش با زمان پیری اش را نتوان از هم تشخیص داد، پس کل روایاتش ترک می شود و به هیچ یک از روایاتش احتجاج نمی شود.
راوی دوم
۲- سعید بن زید
دربارۀ سعید آمده است:
قال أبو حاتم ، والنسائی ، والبیهقی: لیس بالقوی، قوی نیست. معجم الجرح والتعدیل ص ۶۵
وقال الدارقطنی ، وابن حزم ضعیف . الجرح والتعدیل عند ابن حزم الظاهری ص ۱۱۸
وقال البزار : لین. سستی دارد.
وقال الجوزجانی : سمعتهم یضعفون أحادیث فلیس بحجه. از آنان شنیدم که احادیثش را تضعیف می کردند، پس حجت نیست.
وقال ابن حبان : کان یخطئ فی الاخبار ویهم حتى لا یحتج به إذا انفرد. در اخبار خطا میکند و توهم دارد و اگر خبری را تنهایی نقل کند، خبرش حجت نیست.
وذکره ابن الجوزی فی کتاب والضعفاء والمتروکین ، وذکره الذهبی فی المغنى فی الضعفاء .
ابن جوزی در کتاب ضعفا و متروکین اسمش را آورده و ذهبی هم در المغنی او را ضعیف میداند.
راوی سوم:
۳-عمرو بن مالک النکری
ذکره ابن حبان فی الثقات وقال : یغرب ویخطئ. اسمش را در ثقات ذکر کرده و میگوید غریب الحدیث و خطا دارد. ص ۴۸۷ / ۸
قال ابن عدی فی الکامل وقال : منکر الحدیث عن الثقات ویسرق الحدیث سمعت أبا یعلى یقول عمرو بن مالک النکری کان ضعیفا. ص ۱۵۰ / ۵
ابن عدی میگوید از ثقات منکر الحدیث است و حدیث میدزدد و شنیدم که ابا یعلی میگفت عمرو بن مالک ضعیف است
وقال محمد بن طاهر المقدسی : ضعیف جداً ذخیره الحافظ ص ۱۹۹۱ / ۴
همچنین انقطاع بین عایشه رضی الله عنها و ابی الجوزاء وجود دارد
خود ابو الجوزاء هم مورد بحث است.
اسم او اوس بن عبد الله الربیعی البصری است و بخاری در تاریخ الکبیر میگوید: فی إسناده نظر. تاریخ کبیر ص ۱۶ / ۲
پس این روایت نیز صحیح نبوده است و نمیتوان به آن استدلال کرد و حجت شود.
شبهه ی شیعه:توسل ابن حبان به امام رضا
ابن حبان از بزرگان اهل سنت در کتاب الثقات میگوید:
«قد زررته مرارا کثیره و ما حلت بی شده فی مقامی بطوس فزرت قبر علی بن موسی الرضا صلوات الله علی جده و علیه و دعوت الله ازالتها عنی الا استجیب لی و زالت عنی تلک الشده و هذا شی جربته مرارا فوجدته کذلک اماتنا الله علی محبه المصطفی و اهل بیته صلی الله علیه و علیهم اجمعین»الثقات لابن حبان ج۸ ص۴۵۸
پاسخ:
اولا ما بر عکس روافض مقلد کسی نیستیم. شیعه اگر مرجعش داخل چاه برود مقلدانش چشم بسته دنبالش راه میروند، ولی ما از قران و سنت یعنی حدیث صحیح پیروی میکنیم و هیچ کسی را معصوم از خطا نمی دانیم.
دوما اجابت دعایش به خاطر اخلاص در دعا است، نه به خاطر توسل به صاحب قبر. و زیارت قبر هم حرام نیست. آخرین حکم درباره ی زیارت قبر توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم این است که فرمودند از زیارت قبر ها منعتان کرده بودم ولی این بار زیارت کنید چون به یاد آخرت می افتید. «کنت نهیتکم عن زیاره القبور ، ألا فزوروها فإنّها تذکّرکم الآخره ».صحیح مسلم
و ابن حبان نیز چنین میگوید «فزرت قبر علی بن موسى الرضا صلوات الله على جده وعلیه و دعوت الله إزالتها عنى.
ابن حبان نگفته است که به امام رضا متوسل شده ام. بلکه گفته است خدا را خوانده ام (و دعوت الله) و چنین سخنی جواز بر توسل به مردگان نیست.
شبهه شیعه: توسل شافعی به ابو حنیفه:
أخبرنا القاضی أبو عبد الله الحسین بن علی بن محمد الصیمری ، قال : أنبأنا عمر بن إبراهیم المقرئ قال : نبأنا مُکرم بن أحمد قال : أنبأنا عمر بن إسحاق بن إبراهیم قال : نبأنا علی بن میمون قال : سمعت الشافعی یقول : إنی لأتبرک بأبی حنیفه ، وأجیء إلى قبره فی کل یوم – یعنی زائراً – فإذا عرضت لی حاجه صلیتُ رکعتین وجئت إلى قبره ، وسألت الله تعالى عنده ، فما تبعد عنی حتى تُقضى .
تاریخ بغداد للخطیب البغدادی ج۱ ص۱۳۵
ترجمه: من به (قبر) ابوحنیفه تبرک می کنم و هر روز نزد قبرش می روم، و هرگاه حاجتی داشتم ابتدا دو رکعت نماز می خوانم و به سوی قبرش می روم، و از خداوند متعال حاجتم را می خواهم، و این دعا را تا زمانی که به آن نرسم تمام نمی کنم.
پاسخ:
این روایت کذب و دروغ است، در سند آن مجاهیل وجود دارد. عمر بن إسحاق بن إبراهیم هیچ توضیحی و توثیقی برای او نیامده است و کسی توضیحی برای وی ننوشته است و همچنین با عقیده ی صریح و واضح ایشان در تضاد است
وی تعظیم مرده و توسل به آن را جایز نمیدانست و مسجد و بارگاه ساختن بر قبر را حرام میدانست. [نگاه کنید به الأم ۱/۲۷۸، المهذب ۱/۱۳۹-۱۴۰ ، روضه الطالبین ۱/۶۵۲ ، المجموع ۵/۲۶۶ و۸/۲۵۷]
و اینجا تناقض بین قول و عمل وی پیش می آید و ما اهل سنت عقیده امام شافعی را بهتر میشناسیم که ضد این عمل میباشد.
شیخ البانی هم در (سلسله الضعیفه ۱ / ۳۱ ) میگوید: «فهذه روایه ضعیفه بل باطله ، فإن عمر بن إسحاق بن إبراهیم غیر معروف ، ولیس له ذکر فی شیء من کتب الرجال ویحتمل أن یکون هو عمرو – بفتح العین – بن إسحاق بن إبراهیم بن حمید بن السکن أبو محمد التونسی ، وقد ترجمه الخطیب ، وذکر أنه بخاری قدم بغداد حاجا سنه ۳۴۱هـ ، ولم یذکر فیه جرحا ولا تعدیلا ، فهو مجهول الحال ویبعد أن یکون هو هذا ، إذ إن وفاه شیخه علی بن میمون سنه ۲۴۷هـ على أکثر الأقوال ، فبین وفاتَیهما نحو مائه سنه ، فیبعد أن یکون قد أدرکه وعلى کل حال فهی روایه ضعیفه لا یقوم على صحتها دلیل».” السلسله الضعیفه ” (رقم/۲۲)
ترجمه: این روایت ضعیف و حتی باطل است، زیرا عمر بن اسحاق بن ابراهیم شخصیت غیر شناخته شده ای است، و ذکری از شرح حال وی در کتابهای رجال نشده است. و احتمال دارد او عمرو – با فتح عین- بن اسحاق بن ابراهیم بن حمید بن سکن ابو محمد تونسی باشد، که خطیب بغدادی شرح حال وی را بیان کرده است، و ذکر کرده که او از بخارا است که در سال ۳۴۱ هجری در راه رفتن به حج وارد بغداد شد، ولی چیزی از او چه از ناحیه ی جرح و چه تعدیل بیان نکرده است، بنابراین او مجهول الحال است. و البته بعید بنظر می رسد که او همان شخص مورد نظر باشد، زیرا بر اساس بیشتر اقوال علما وفات استادش علی بن میمون در سال ۲۴۷ هجری بوده، پس مشخص می گردد که وفات آنها یکصد سال فاصله داشته، پس بعید است که او علی بن میمون را دیده باشد. و در هر حال این روایت ضعیف است و هیچ دلیلی بر صحت آن وجود ندارد».
شبهه شیعه:
ابو علی خلال شیخ حنابله و از استوانه های علمی اهل سنت به قبر موسی بن جعفر متوسل میشد
«ما همنی امر فقصدت قبر موسی بن جعفر فتوسلت به الا سهل الله تعالی لی ما احب»تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج۱ ص۱۳۳
ترجمه: «هر وقت مشکلی برای من در بغداد پیش می آمد میرفتم کنار قبر موسی بن جعفر و به او متوسل میشدم»
پاسخ:
روافض اسم هر شخصی که آوردند عجیب است قبلش مینویسند از استوانه های مهم اهل سنت و علمای بزرگ و دیگر تعریفات!!! تا با این روش خواننده را فریب بدهند. ابو علی خلال نه تنها عالم نبود، بلکه اصلا دنبال علم هم نبود!!!
در ترجمه این شخص آمده است:
الحسن بن علی أبو علی الخلال المعروف بالحلوانی ! وهو من طبقه متقدمه عن طبقه الأول، و له ترجمه فی تاریخ الخطیب (۵ / ۱۱۲)، جاء فی ثنایاها ما یلی :
قال الخطیب: أنبأنا محمد بن أحمد بن رزق، أخبرنا أبو علی بن الصواف، حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل قال: سألت أبی عن الحسن بن الخلال الذی یقال له الحلوانی، فقال : ما أعرفه بطلب الحدیث، وما رأیته یطلب الحدیث! ، قلت: إنه یذْکُرُ أنَّه کان ملازما لیزید بن هارون، قال : ما أعرفه إلا أنه جاءنی إلى هنا یُسَلِّمُ علیَّ ولَمْ یَحْمَدْهُ أبی! ، ثم قال: یبلغنی عنه أشیاء أکرهها.
ترجمه: « عبد الله بن احمد بن حنبل می گوید از پدرم درباره حسن بن خلال که به او الحلوانی می گفتند سوال پرسیدم، پس گفت او را به عنوان کسی که طلب حدیث کنم نمی شناسم و نیز ندیده ام که دنبال حدیث رفته باشد. گفتم او همراه یزید بن هارون است. گفت نمیشناسمش مگر اینکه بعضی وقتها نزد من می آید و سلامی میکند.
پس عمل این شخص ملاکی برای ما نخواهد بود و نمی تواند این نوع توسل را توجیه کند چراکه شخصی نبوده که عمل وی ملاک قرار بگیرد. و ممکن است روافض این شخص را با ابوبکر الخلال، صاحب کتاب «السنه» که از علمای اهل سنت است، از روی تلبیس و عمد و پوشاندن حقایق بر خواننده، اشتباه جا زده باشند تا به این شیوه رأی باطل خود را در گمراهی نصرت بدهند.