با توجه به کتب اهل سنت ، آیا اصحاب به قبر پیامبر متوسل میشدند؟(۲)

شیخ آلبانی در سلسله احادیث ضعیفه شماره ۳۷۳ این روایت را ذکر کرده است و روایت مذکور را ضعیف می‌داند.

همچنین هیتمی در حاشیه الایضاح این حدیث را ضعیف میداند «الحدیث المذکور (یعنی حدیث أبی أیوب) ضعیف. فما قاله النووی- أی حکایته الإجماع على النهی عن مس القبر- صحیح لا مطعن فیه». حاشیه الإیضاح ص ۲۱۹

یعنی حدیث مذکور ضعیف است و آنچه نووی گفته است یعنی اجماع بر نهی مس قبر صحیح است که مورد طعن نیست.

در این روایت داود بن ابی صالح و کثیر بن زید وجود دارند.

در شش کتاب حدیثی اهل سنت (کتب سته) از داود بن ابی صالح الحجازی روایتی نشده است

قال الحافظ فی تهذیب التهذیب ۳ / ۱۸۸ : قرأت بخط الذهبى : لا یعرف .

حافظ ابن حجر در تهذیب التهذیب میگوید با خط ذهبی خواندم: او را نمی‌شناسم.

در المیزان می‌گوید : لم یرو عنه غیر الولید بن کثیر . میزان الاعتدال ۲۶۱۷

غیر از ولید بن کثیر (و او همان کثیر بن زید است) کسی دیگر از او روایت نکرده است.

غیر از داود بن ابی صالح که مجهول است، کثیر بن زید نیز تضعیف شده است.

در رواه التذهبین ۵۶۱۱ آمده است

قال النسائى : ضعیف .

و قال أبو زرعه : صدوق فیه لین . راستگوست و در او سستی است

و قال أبو حاتم : صالح ، لیس بالقوى ، یکتب حدیثه . صالح است، قوی نیست، حدیثش نوشته می شود.

قال ابن حجر صدوق یخطیء. راستگوست و مرتکب خطا می شد.

پس به علت مجهول بودن داود بن ابی صالح و سستی و ضعفی که کثیر بن زید دارد، این روایت ضعیف است و قابل احتجاج نیست.

و این روایت با صد ها آیه و حدیث که در نهی از توسل بر مردگان آمده است در تضاد است و حتی نزد شیعه نیز حدیث منفرد در عقیده قبول نیست. شیعه بهتر است عقیده اش را از احادیث متواتر و صحیحی که نهی از توسل بر مردگان است بگیرد نه حدیث ضعیف و غریب.

 

شبهه شیعه:

در کتاب المصنف تالیف ابن ابی شیبه استاد بخاری روایت شماره ۳۲۵۳۸

قال:اصاب الناس قحط فی زمن عمر.و جاء رجل الی قبر النبی فقال:یا رسول الله استسق لامتک فانهم قد هلکوا فاتی الرجل فی المنام فقیل له:ائت عمر فاقرئه السلام.و اخبره انکم مسقیون.و قل له(عمر):علیک الکیس!علیک الکیس.فاتی عمر فاخبره فبکی عمر…

 

پاسخ:

سند روایت چنین است:

الخبر من روایه أبی معاویه عن الأعمش، عن أبی صالح عن مالک الدار أنه قال « أصاب الناس قحط فی زمن عمر فجاء رجل إلى قبر النبی ( فقال یا رسول الله إستسق لأمتک فإنهم قد هلکوا فأتى الرجل فی المنام فقیل له: ائت عمر فأقرئه السلام وأخبره أنکم مسقون وقل له علیک الکیس الکیس. فأخبر عمر، وقال: یا رب لا آلو إلا ما عجزتُ عنه».

ترجمه: «در زمان عمر بن الخطاب قحطی آمد ، مردی آمد کنار قبر پیامبر گفت ای رسول خدا امتت هلاک شد از خدا باران طلب کن. رسول خدا در عالم خواب به آن مرد فرمود: نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بزودى باران خواهد آمد و بگو: کیسه سخاوت را گسترده ساز».

اولا آن مرد که چنین خوابی دیده است مجهول است.و در روایت موضوعی آمده است که سیف بن عمر التمیمی می‌گوید آن شخص بلال بن حارث بوده است. اما این روایت سند معتبری ندارد و سیف کذاب است و حدیث وضع می‌کرد و از زنادقه بود (تهذیب التهذیب ۴/۲۹۵) و (الجرح والتعدیل ۴/۲۷۸).

دوما آن مرد در خواب چنین دیده است و خواب مردم ملاک تشریع نیست و هیچ حکم شرعیی از خواب دیدن گرفته نمی‌شود.

سوما بیننده ی خواب ،خواب را برای عمر رضی الله عنه تعریف کرده نه توسل به قبر را. و از روایت اینطور برداشت می‌شود که اصلا عمر بن خطاب رضی الله عنه خبر از رفتن آن شخص نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم را ندارد و تنها آن مرد خوابش را برای عمر رضی الله عنه تعریف کرده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم ،عمر را وصیت به گشایش و فراخ دستی می‌کند.

چهارما مالک الدار راوی حدیث هیچ جرح و تعدیلی ندارد و به عبارتی مجهول است و در این روایت تفرد کرده است. البته ابن حبان طبق معمول که راویان مجهول را در الثقاتش ذکر کرده، مالک الدار را نیز در الثقات آورده است و این قاعدۀ او مورد اعتراض بوده که به مجاهیل احتجاج می کرد و به توثیق او در این باره اعتماد نمی شود.

پنجما سند روایت نیز مرسل است. خلیلی در الارشاد جلد۱ ص۳۱۶ میگوید: «إن أبا صالح سمع مالک الدار هذا الحدیث، والباقون أرسلوه». حدیث مرسل نیز ضعیف است.

ششما روایت متواتر نیست. و حدیث آحاد نزد شیعه در عقیده مقبول نیست.

هفتما این روایت با عمل اصحاب و قران و سنت مخالف است و همین برای رد این روایت کافی است. اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم هیچ کدام به قبر پیامبر متوسل نمی‌شدند و مشهور است که در هنگام قحطی باران ، به عباس رضی الله عنه متوسل می‌شدند، نه به قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم.

پس روایتی که به آن اس‌تناد میکنند بسیار شدید ضعیف می‌باشد و نمیتواند این عمل شرکی را توجیه کند.

این روایت را بخاری در تاریخ الکبیر جلد ۷ ص۳۰۴ شماره ۱۲۹۵ بدون ذکر کردن آن شخص که نزد قبر می‌رود آورده است. « مالک بن عیاض الدار أن عمر قال فی قحط یا رب لا آلو إلا ما عجزت عنه»

پس زیاده ی وارد شده در روایات دیگر منکر است و در تعارض است با روایت موثق و صحیح تر از خودش، مبنی بر توسل مردم به عباس در قحطی به جای توسل به قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم.

در نهج البلاغه نیز از توسل به مردگان و قبر ها نهی شده است

علی رضی الله عنه در نهج البلاغه در مورد مردگان می گویند:  «فَهُمْ جِیرَهٌ لا یُجِیبُونَ دَاعِیا، وَ لا یَمْنَعُونَ ضَیْما، وَ لاَ یُبَالُونَ مَنْدَبَهً؛ إنْ جِیدُوا لَمْ یَفْرَحُوا، وَ إنْ قُحِطُوا لَمْ یَقْنَطُوا، جَمِیعٌ وَ هُمْ آحَادٌ، وَ جِیرَهٌ وَ هُمْ اءَبْعَادٌ، مُتَدانُونَ لا یَتَزاوَرُونَ.»

 اسم الکتاب : نهج البلاغه ت الحسون المؤلف : الشریف الرضی    الجزء : ۱  صفحه : ۲۵۸

http://ar.lib.eshia.ir/30080/1/258

ترجمه: «رفتگان همسایگانی هستند که هرگاه آنان را بخوانند پاسخی نمی‌دهند و ظلم و ستمی را دفع نمی کنند، و متوجه نوحه سرایی و مداحی نمی شوند، اگر در حق ایشان نیکی شود شاد نگردند، ‌و اگر قحطی شود ناامید نمی شوند، با هم هستند در حالی که تنها هستند و همسایه‌اند در حالی که از هم دورند، به زیارت یکدیگر نمی‌روند».

 

در خطبه ای دیگر اشاره می‌کند که مردگان به زائران خود هیچ جوابی نمی‌دهند و از کسانی که بر سر قبر آنها آمده اند نیز بی خبر هستند:

«فَعَلَیْکُمْ بِالْجِدِّ وَالاجْتِهَادِ، وَالتَّأَهُّبِ وَالاسْتِعْدَادِ، وَالتَّزَوُّدِ فِی مَنْزِلِ الزَّادِ. وَلاَ تَغُرَّنَّکُمُ الدُّنْیَا کَمَا غَرَّتْ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الاُْمَمِ الْمَاضِیَهِ، وَالْقُرُونِ الْخَالِیَهِ، الَّذِینَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا، وَأصَابُوا غِرَّتَهَا، وَأَفْنَوْا عِدَّتَهَا، وَأَخْلَقُوا ِدَّتَهَا، أَصْبَحَتْ مَسَاکِنُهُمْ أَجْدَاثاً، وَأَمْوَالُهُمْ مِیرَاثاً، لاَ یَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَلاَ یَحْفِلُونَ مَنْ بَکَاهُمْ، وَلاَ یُجِیبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ.»

 اسم الکتاب : نهج البلاغه ت الحسون المؤلف : الشریف الرضی    الجزء : ۱  صفحه : ۵۶۶

http://ar.lib.eshia.ir/30080/1/566

ترجمه: «بر شما باد به تلاش و کوشش و آمادگى و مهیا شدن و از منزلى که توشه توان برداشت، توشه اى برگرفتن. آنسان که دنیا شما را نفریبد امتهاى پیش از شما را فریفت و از میان رفتند، آنان که دنیا را دوشیدند و دستخوش غفلت و فریب آن شدند، زمان را فنا نمودند، تازه ى آن را کهنه کردند. مساکنشان گورهایشان و اموالشان میراث دیگران گردید، چنان بى خبردند که نمى دانند چه کسى بر سر گورشان آمده، یا چه کسى برایشان زارى مى کند، کسى که آنها را آواز در دهد پاسخ نخواهند داد».

 

شبهه دیگر:

دارمی در سنن خود می‌گوید:«قحط اهل المدینه قحطا شدیدا فشکوا الی عائشه فقالت:انظروا قبر النبی صلی الله علیه و سلم فاجعلوا منه کووا الی السماء حتی لایکون بینه و بین السماء سقف قال:ففعلوا فمطرنا مطرا حتی نبت العشب و سمنت الابل حتی تفتقتمن الشحم فسمی عام عام الفتق»سنن دارمی ج۱ ص۲۲۷ –

«مردم مدینه دچار قحطی شدیدی شدند پس به عایشه شکایت بردند.عایشه گفت:به قبر رسول خدا رو بیاورید و پنچره هایی از آن به آسمان بگشایید به طوری که بین قبر آنحضرت و آسمان سقفی نباشد.راوی گوید:مردم همین کار را انجام دادند پس باران فراوانی بارید.تا جایی که گیاهان رویید و شترها آنقدر چاق شدند که از شدت چربی ترک برداشتند.به حدی که آن سال را سال ترک نامیدند»

پاسخ:

این روایت نیز ضعیف است.

خلاصه ی حکم محدث بزرگ شیخ آلبانی درباره ی روایت چنین است:

الراوی: أبو الجوزاء أوس بن عبدالله الأزدی المحدث:الألبانی – المصدر: تخریج مشکاه المصابیح – الصفحه أو الرقم: ۵۸۹۴
خلاصه حکم المحدث: إسناده ضعیف

الراوی: أوس بن عبدالله المحدث:الألبانی – المصدر: أحکام الجنائز – الصفحه أو الرقم: ۳۳۵
خلاصه حکم المحدث: لا یصح

الراوی: أوس بن عبدالله المحدث:الألبانی – المصدر: التوسل – الصفحه أو الرقم: ۱۲۶
خلاصه حکم المحدث: ضعیف الإسناد موقوف

همانطور که دیده می‌شود این روایت ضعیف و غیر صحیح موقوف است

سند روایت چنین است:

حدثنا أبو النعمان ثنا سعید بن زید ثنا عمرو بن مالک النکری حدثنا أبو الجوزاء أوس بن عبد الله قال قحط أهل المدینه قحطا شدیدا فشکوا…

راوی اول:

۱- ابو نعمان( محمد بن الفضل معروف به عارم).

در رواه التذهبین رقم ۶۲۲۶ آمده است:
رتبته عند ابن حجر : ثقه ثبت تغیر فى آخر عمره . در آخر عمرش حافظه اش تغییر کرد
رتبته عند الذهبی : الحافظ ، تغیر قبل موته فما حدث. قبل از فوتش تغییر کرد.

و قال النسائى : کان أحد الثقات قبل أن یختلط .یکی از ثقات بود قبل از اینکه مغزش تغییر کند.

و قال البخارى : تغیر فى آخر عمره .بخاری می‌گوید در آخر عمرش تغییر کرد

و قال ابن حبان : اختلط فى آخر عمره و تغیر حتى کان لا یدرى ما یحدث به ، فوقع فى حدیثه المناکیر الکثیره ، فیجب التنکب عن حدیثه فیما رواه المتأخرون ، فإن لم یعلم هذا من هذا ترک الکل و لا یحتج بشىء منها .

مقاله پیشنهادی

شبهه مخالفان حدیث و آیه «در کتاب هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم»

یکی دیگر از شبه‌هایی که مطرح می‌کنند فهم آن‌ها از فرموده‌‌ی خداوند و این آیه …