دین مسألهای بزرگ و عظیم است که بر علم یقینی و قطعی استوار میباشد. خداوند تبارک و تعالی ستون و دیوارهای آن را بر اساس دلایل یقینی و غیر قابل برای شک و اختلاف بنا نهاده، و کاملا از حیث ثبوت و دلالت آن را محکم گردانیده است، که آن دلایل قطعی و یقینی را در کتاب آسمانی خود به صورت آیههای محکم و غیر قابل شک قرار داده است:
«این کتاب هیچ گمانی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است».
ستون و اصول دین یک طرح و مشروع پیشنهادی نیست، که توسط افکارهای پریشان و حواسهای پرت، وضع و تأیید و تثبیت شده باشد. و همچنین شریعت و مبانی اسلام معرض و محل نمایش نتیجهگیریهای عقلی، یا چکیدههای فکری، یا بازجویی نصوص شرعی، یا استعمال الفاظ برای معانی ما فوق خود، یا شکار شبهات و گمانها و یا ترکیب و تألیف عبارات و تفکیک آنها بر حسب مصلحت، نیست. آن حیلههای عجیب و غریب و مسیرهای پر پیچ و خم، راه و روشهایی هستند که شیعهی امامیه برای إثبات امامت، مانند یک اصل دینی به جای استدلال و استناد به نصوص و متون صریح و روشن قرآن، وارد آن راهها شدهاند. اگر پایه و ستون دین نزد پروردگار در چنین سطح و مستوای پست و پایینی قرار میگرفت، ما هم با باطل گرایان فرو میرفتیم و با آنها همنشین و هم صدا میشدیم، و میل و آرزوی هرکسی را که میداشتیم به شکل اقناع کنندهتر، مقبولتر و قوی و مستدلتر از روش شیعه او را امام قرار میدادیم.
اصول دین دارای راه و منشی ربانی و جادهای روشن و مستقیم میباشد؛ خلاصهی کلام اصول دین، در یک تعریف جامع و مانع عبارتند از: اصولی که متشکل از آیات قرآنی صریح و روشن میباشد. و إلا اگر اصول دین دارای چنین قاعدهی جامع و مانعی نمیبود، هر کس که میل داشت به دلخواه خود چندین امام را برای مردم منصوب میکرد. و آن هم امری است که به وقوع پیوسته است؛ تاریخ شیعه بهترین شاهد و دلیل و واضحترین مثال و نمونه برای آن واقعیت است؛ من در کتاب خودم به نام «العصمه» بیش از پنجاه (امام) و بیست (مهدی) را برای شیعه ذکر کردهام که تنها در سه قرن اول به دنیا آمدهاند؛ مدعیان آن ائمه با استناد و استدلال به همان روش شیعهی اثنیعشری به چنین نتیجهای دست یافتهاند و هیچگونه استنادی به آیات صریح و روشن قرآن نکردهاند!! و آن هم از روشنترین دلیلها بر بیهودگی و نادرستی سراسر روش و منهج شیعه امامیه در مورد اثبات اصول دین میباشد.