این فقط شیطان است که شما را از دوستانش می‌ترساند؛ پس از آنان نترسید…(۳)

دوم – اینکه انسان واجباتی که بر گردن اوست از قبیل جهاد و امر به معروف و نهی از منکر را بدون عذر و تنها به خاطر ترس از مردم ترک می‌کند. این نوع ترس هم حرام می‌باشد. این همان ترسی است که آیه‌ی وارده در سوره‌ی آل عمران که مؤلف در عنوان این باب آورده درباره‌ی آن نازل شده و نیز این حدیث درباره‌ی آن وارد شده است: «إن الله تعالی یقول للعبد یوم القیامه: ما منعک إذ رأیت المنکر أن لاتغیّره، فیقول: یا رب خشیت الناس، فیقول: إیای کنت أحق أن تخشی»: «همانا الله تعالی در روز قیامت به بنده می‌گوید: چه چیزی تو را منع کرد از اینکه وقتی کار منکر و ناپسندی می‌دیدی از آن نهی نکردی؟ در جواب می‌گوید: پروردگارا از مردم ترسیدم. خداوند هم می‌فرماید: فقط من مستحق تر بودم که از من بترسی». [روایت احمد][۱].

سوم – ترس از تهدیداتی که خدا به وسیله‌ی آن گناهکاران را تهدید نموده است. این همان ترسی است که خدا درباره اش فرموده است: ﴿ذَٰلِکَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ﴾ [إبراهیم: ۱۴]. «این (پیروزی) از آن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند». ﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ۴۶﴾ [الرحمن: ۴۶]. «هر کسی که از مقام پروردگار خود بترسد، دو باغ (در بهشت) دارد». ﴿قَالُوٓاْ إِنَّا کُنَّا قَبۡلُ فِیٓ أَهۡلِنَا مُشۡفِقِینَ٢۶﴾ [الطور: ۲۶] «می‌گویند: ما پیش از این (در دنیا) در میان خانواده و فرزندانمان بیمناک (از خشم خدا، حساب و کتاب و جزا و سزای قیامت) بودیم» و ﴿وَیَخَافُونَ یَوۡمٗا کَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِیرٗا﴾ [الإنسان: ۷]. «و از روزی می‌هراسیدند که شر و بلای آن گسترده و فراگیر است».

این ترس از بالاترین درجات ایمان است. رابطه‌ی ترس اول با این ترس مانند رابطه‌ی اسلام است با احسان. این ترس تنها زمانی پسندیده و خوب است که انسان را دچار ناامیدی و یأس از رحمت خدا نسازد. به همین دلیل شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «حدود و مرز این ترس، این است که تو را از گناهان و نافرمانی‌های خدا منع کند. بیشتر از آن مورد نیاز نیست»[۲].

چهارم – ترس طبیعی، مانند ترس از دشمن، ترس از درندگان، ترس از ویران شدن خانه یا ساختمان روی سرش، ترس از غرق شدن و مانند آنها. این ترس مذموم و ناپسند نیست. این همان ترسی است که خداوند درباره‌ی موسی علیه السلام از آن سخن گفته و می‌فرماید: ﴿فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُ﴾ [القصص: ۲۱]. «موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان و چشم به راه بود».

پس از روشن شدن این مطلب اینک معنای آیه‌ی: ﴿إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ یُخَوِّفُ أَوۡلِیَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١٧۵﴾ [آل عمران: ۱۷۵]. می‌آوریم. عبارت: ﴿إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ یُخَوِّفُ أَوۡلِیَآءَهُ﴾  «شما را از اولیا و دوستان خودش می‌ترساند و این وهم را در او ایجاد می‌کند که اولیا و دوستانش، نیرومند و قدرتمند هستند و در صورتِ نافرمانی از آنها به شما آسیب می‌رسانند». الله تعالی در ادامه می‌فرماید:  ﴿فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾

«هرگاه شیطان شما را فریب داد و در شما وهم ایجاد کرد، به خدا توکل کنید چون خدا برای شما بس است و شما را علیه شیطان و دوستانش یاری می‌نماید[۳]». همان طور که در آیات دیگری می‌فرماید: ﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِٱلَّذِینَ مِن دُونِهِۦۚ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ٣۶ وَمَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّضِلٍّۗ أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِعَزِیزٖ ذِی ٱنتِقَامٖ٣٧ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلۡ أَفَرَءَیۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَنِیَ ٱللَّهُ بِضُرٍّ هَلۡ هُنَّ کَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ أَوۡ أَرَادَنِی بِرَحۡمَهٍ هَلۡ هُنَّ مُمۡسِکَٰتُ رَحۡمَتِهِۦۚ قُلۡ حَسۡبِیَ ٱللَّهُۖ عَلَیۡهِ یَتَوَکَّلُ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ٣٨﴾ [الزمر: ۳۶-۳۸]. «آیا خداوند برای (حفاظت و حمایت از) بنده‌اش کافی نیست‌؟ آنان تو را از کسانی جز خدا می‌ترسانند. (مگر بتها و معبودهای دروغین و عداوت کافران و دشمنان و طوفان حوادث زمان، می‌توانند کمترین زیانی به کسی برسانند که خدا پشتیبان او است‌؟). هر کس را خدا گمراه کند، راهنما و رهبری نخواهد داشت. و هر کس را خدا رهنمود کند، هیچ گمراه کننده‌ای نخواهد داشت. مگر خدا چیره انتقام‌گیرنده نیست‌؟  (پس ای مؤمنان! تکیه بر لطف خدا کنید و از انبوه دشمنان نهراسید و از کمی همراهان باک مدارید). اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است‌؟ خواهند گفت: خدا. بگو: آیا چیزهایی را که بجز خدا به فریاد می‌خوانید چنین می‌بینید که اگر خدا بخواهد زیان و گزندی به من برساند، آنها بتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند؟ و یا اگر خدا بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد، آنها بتوانند جلو لطف و مرحمتش را بگیرند و آن را باز دارند؟ بگو: خدا مرا بس است. توکل کنندگان تنها بر او تکیه و توکل می‌کنند و بس». ابن کثیر این سخن را اظهار داشته است[۴].﴿فَقَٰتِلُوٓاْ أَوۡلِیَآءَ ٱلشَّیۡطَٰنِۖ إِنَّ کَیۡدَ ٱلشَّیۡطَٰنِ کَانَ ضَعِیفًا﴾ [النساء:۷۶].

 

(برگرفته ارکتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– در لفظی که شیخ سلیمان رحمه الله ذکر کرده میان هر دو روایت حدیث مذکور جمع کرده است. هر دو روایت از ابوسعید خدری رضی الله عنهبه طور مرفوع روایت شده است. روایت اول این است:‌ «لا یحقرن أحدکم نفسه أن یری أمراً لله علیه فیه مقال لا یقوم به فیلقی الله، فیقول: ما منعک أن تقول یوم کذا وکذا؟ قال: یا رب إنی خشیت الناس. قال: إیای أحق أن تخشی»: «هیچ یک از شما خودش را تحقیر نکند از اینکه کاری ببیند که درباره‌اش بحث می‌شود و برای منع از آن یا اصلاحش اقدامی نمی‌کند. وقتی چنین باشد موقعی که خدا را دیدار می‌کند خداوند می‌فرماید: چه چیز مانع تو شد که فلان روز و فلان روز چیزی بگویی؟  می‌گوید: پروردگارا، از مردم ترسیدم. خداوند هم می‌فرماید: فقط من مستحق‌تر بودم که از من بترسی». احمد «المسند ۳/۴۷،۳۰ و ۹۱، ابن ماجه در سننش۲/۱۳۲۸ و دیگران روایتش کرده‌اند و اسنادش صحیح است. روایت دیگر این لفظ آمده است که: «إن الله جل وعلا یسأل العبد یوم القیامه حتی إنه لیقول له: ما منعک إذا رأیت المنکر أن تنکره، فإذا لقن الله عبداً حجته یقول: یا رب وثقت بک، وفرقت من الناس»: «همانا خدای عزّوجل در روز قیامت از بنده می‌پرسد تا اینکه به او می‌گوید: وقتی کار منکر و ناپسندی را دیدی چه چیز تو را منع کرد که از آن نهی کنی؟ وقتی خداوند حجتش را به بنده‌ای القا می‌کند، می‌گوید: پروردگارا، به تو اطمینان کردم و از مردم بریدم». امام احمد در «المسند» ۳/۲۹ و ۳۳۲ و ابن حبان در صحیحش ۱۶/۳۶۸ آن را روایت کرده‌اند و اسنادش صحیح است.

[۲]– ابن قیم رحمه الله در کتاب «مدارج السالکین» ۲/۳۹۴ آن را از ابن تیمیه نقل کرده است.

[۳]– در تفسیر ابن کثیر آمده است: «به من توکل کنید و به من پناه ببرید چون من برای شما بس هستم و شما را علیه آنها یاری می‌کنم».

[۴]– تفسیر ابن کثیر ۱/۴۳۲٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …