علیرضا, [۲۸.۱۰.۱۶ ۱۶:۵۶]
اگر خدا مىخواست (که نخواسته) !!؟
مقدمه
ما بالاخره انسانیم و جامعه بشری و جهان و جمیع امور را از زاویه منافع و مصالح خود می بینیم و با این ترازو همه چیز را میسنجیم و دلمان میخواهد هستی بر محور تمایلات ما بگردد!؟
خدا را هم با خیالات و اوهام “انسان مدارانه” و قیاس به نفس بشری تصور می کنیم و اگر دیندار هم باشیم ، کلمات خدا را در قالب فهم و فرهنگ زمانه خود تفسیر و توجیه کرده و خدائی به گونه انسان در ذهن خود می سازیم.
مصلحت اندیشی های ما تابع درک و دیدمان از پدیده های پیرامونی و معیارهای مادی در عمر موقت دنیائی می باشد ، که هرچند برای تدبیرامور زندگی بسیار ضروری است ، اما با چنین عینکی نمیتوان افق های ابدیت و آخرت را نظاره کرد و مصلحت با دوامتری را در نظامات فرا دنیائی در نظر گرفت.
چاره ای نیست جز فرو نهادن عینک نزدیک بین دنیائی و شفاف ساختن شیشه شناخت آن از گرد و خاک “خود محوری” های تیره کننده و رنگ های ننگ آور یا جنگ آور !!
گام اول آن است که خواسته های خود را از فیلتر خواسته های او عبور دهیم تا غبار قلبمان فرو نشیند و دلمان صاف و صیقل پرتو هدایت را منعکس نماید.
علیرضا, [۲۸.۱۰.۱۶ ۱۶:۵۶]
مـشـیّـت (خواسته نظام مند الهی)
“خواسته”خدا را ، که همان قوانین و مقررات و نظامات حاکم بر جوامع انسانی است ، در اصطلاح قرآنی “مشیت” می نامند که خدا باوران باید خود را با آن هماهنگ سازند.
ممکن است مؤمنی با حسن نیت و قصد قربت به عبادت و عمل صالح بپردازد ، اما مشیت خدا رانشناخته ، مشیت “خود” را نا خواسته جایگزین کند و نتیجه معکوس بگیرد ! پس ضروری می نماید برای یک بار هم که شده ، خواسته های خود را به خواسته (مشیت) الهی عرضه کنیم و تطابق یا تعارض آنرا بشناسیم .
مختصر رساله حاضر برای همین تمرین تهیه شده است تا زمینه ای باشد برای مطالعات گسترده ترِ اهل تحقیق و تدبر در آیات قرآن .
موضوع مشیّت که از ریشه “شاء” (او خواست) گرفته شده ، با مشتقاتش ۲۳۶ بار در قرآن تکرار شده است ، بنابراین ازکلمات کلیدی این کتاب محسوب می شود .
همه ما با جملات : “ان شاء اله” و “ماشاء اله” آشنا هستیم، اما شاید کمتر به جمله : “ولوشاء اله” (اگر خدا بخواهد) که حدود ۳۰ بار با ضمائر و زمان های مختلف در قرآن به کار رفته ، توجه کرده باشیم . ظاهرا به نظر می رسد حروف : “ان” و “ولو” (در: ان شاء ، ولو شاء) هر دو شرطیه به معٍنای “اگر خدا بخواهد” هستند، اما در جمله”ان شاء اله ، تحقق یافتن موضوع را مشروط به مشیت خدا می کند و در جمله: “ولوشاء اله” نفی مشیتی را از جانب خدا مورد تاکید قرار می دهد . پس معنای ” امتناع” و انکار دارد . یعنی خدا چنین نخواسته که شما تصور می کنید ، بلکه قضیه درست بر عکس است و اراده او خلاف آن است !!
آیاتی که در آنها جمله : “ولوشاء اله….ولکن …” آمده است ، دقیقا بیانگر تفاوت عمیق تشخیص ها و تمایلات به ظاهر معقول ومنطقی ما با ” مشیت الهی” می باشد که ذیلا به عمده ترین موارد آنها اشاره می کنیم:
علیرضا, [۲۸.۱۰.۱۶ ۱۶:۵۶]
۱- یکسان سازى مردم
تصور و تلاش برای یکدست کردن مردم، با تاریخ بشری همراه بوده است . از آنجائیکه انسانها اغلب خود بین و محدودنگر هستند و خود را عقل کل تصور می کنند! ، به گمان این که همگان بر اشتباهند و حقیقت به تمامه نزد آنان است ، تلاش می کنند مردم را زیر چتر واحد باورهای سیاسی ، مذهبی ، علمی و فرهنگی خود بیاورند و جامعه یکدست بنا کنند ! فلسفه های: نازیسم ، فاشیسم ، کمونیسم ، امپریالیسم ، و در این اواخر ” نظم نوین جهانی” مگر غیر از این است؟
چرا راه دور برویم ؟ در وطن خودمان نیز سیاست های : دولت یکدست ، مجلس یکدست ، حزب واحد( حزب فقط حزب اله ….) و امثالهم مگر قابل انکار است ؟ … می گویند : یک خدا ، یک کتاب ، یک پیامبر، یک دین ، یک رهبر و یک سیاست !!… البته اگر آدم ها هم مثل تولیدات صنعتی یکسان بودند! این امر به سادگی عملی می شد ، اما اشکال اینجاست که اختیار و اراده خداداد این همشکلی را بر نمی تابد! ونتیجه اش هم اینهمه اختلاف و عناد و خشم و خون و خرابی و خسارت در تاریخ بشری است.
بی خود نبود که فرشتگان نیزاز خلیفه شدن خلق جدید ، که در زمین فساد می کند و خون می ریزد! خدا را ازفلسفه این آفرینش بی سابقه مورد استفهام انکاری خود قرار می دهند و او نیز پاسخشان می دهد که من چیزی می دانم که شما نمی دانید (مضمون آیات ۳۰ تا ۳۴ سوره بقره)
اگر فرشتگان از راز و رمز آزادی و ” اختیارِ” انتخاب ، که کلید آشنائی بر “اسماء” و رشد و کمال آدمی است، آگاه نبودند، چه انتظاری دارید که آدمیان خاک نشین و خود بین ، ارزش آزادی را عمیقاً فهمیده باشند؟
تنها قصّه گزینش آدم و موهبت اختیار، که امانت عظیم آدمی است ، مغفول واقع نشده است ، آیات ذیل که موکداً مخالفت پروردگار را با یکسان سازی اُمّت ها بیان میکند ، در طول تاریخ نادیده انگاشته شده است:
هـــود ۱۱۸ ( در ارتباط با کافران) وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ
إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُم….
اگر پروردگارت می خواست ، همه مردم را امتی واحد ( موحد) قرار می داد واین همه اختلاف نمی کردند، مگرآنکه پرودگارت رحمتی کند، و برای همین هم آنها را آفریده است …
نحل ۹۳ ( در ارتباط با اختلافات درونی جامعه اسلامی ) وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلکِن یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُون
اگر خدا می خواست ، حتما شما را یک امت قرار می داد ، اما ( آزادی انتخاب داد تا درنظام واکنشی اعمال) کسانی به گمراهی و یا به هدایت برسند ، و مسلما همه شما مسئول و پاسخگوی اعمال خود خواهید بود.
شورا ۶ تا ۸ ( در ارتباط با مشرکین) وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِیَاء اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ
وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن یُدْخِلُ مَن یَشَاء فِی رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ
کسانیکه به غیر از خدا اولیائی گرفته اند، خدا مراقب آنهاست و تو وکیل آنها نیستی ……… اگر خدا میخواست ، همه آنها را امتی واحد ( موحد) قرار می داد ، ولی ( بنا به پدیده اختیار ) کسانی را به رحمت خویش در می آورد ، اما ظالمان ؛ سرپرست و یاوری نخواهند داشت .
مائده ۴۸ ( در ارتباط با یهودیان و مسیحیان)…. لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَـکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ
….. برای هر یک از شما ( مسلمانان ، یهودیان و مسیحیان) آئین و راه روشنی قرار دادیم ، و اگر خدا می خواست ، شما را امتی واحد قرار می داد ، ولی می خواهد در آنچه ( اختیار ) به شما داده است، شما را بیازماید. ازاین روی در نیکی ها بر یکدیگر سبقت بگیرید . مقصد ( این مسابقه) به سوی خداست و او در باره اختلافات شما ( در آن روز ) حکم خواهد کرد ( امروز اختلافات را رها کنید و بر محور مشترکات همکاری نمایید).