اوزان و مقادیر شرعی و امثال آن‌ها که در کتب فقهی بدان‌ها اشاره رفته است (۴)

  • «الحُفنه»: یک مشت پُر از هرچیز
  • «المساتق»: جمع «مُستَق» و «مُستَقه» [به ضم میم، و فتح تاء] است و به معنای: «پوستین دراز آستین» می‌باشد. و در حقیقت این واژه، معرّب «پوستین» فارسی است.
  • «الکفه» [به کسر کاف]: کفّه‌ی ترازو
  • «الرکب»: این واژه به گروهی از مسافران اطلاق می‌گردد که سوار بر شتراند، و جمعیتشان به ده نفر و یا بیشتر می‌رسد.

واژه «الرکبان»: بر جماعتی از شتر سواران دلالت می‌کند. و واژه «الرکاب»: به شتری اطلاق می‌گردد که کسی برآن سوار شود. و این واژه، جمع «راکب» مانند کافر وکفار است.

وواژه «الرَکوبه» [به فتح راء] و«الرَکوب» [به فتح راء] به معنای حیوانی است که برآن، کسی سوار می‌شود.

ابن سکیت می‌گوید: به شترسوار«راکب»، و به الاغ سوارو اسب سوار «فارس»، گفته می‌شود مانند اینکه می‌گویند: «مَرّبنا راکب» (برای شترسوار) و «مَرّبنا فارس علی حمار». و عماره می‌گوید: به الاغ سوار«حمّار» گفته می‌شود نه «فارس».[۱]

  • «الرهط»: عده‌ای مرد که از سه بیشتر و از ده تن، کمتر باشند و این مخصوص مردان است و به قوم و قبیله‌ی مرد نیز «رهط» می‌گویند و جمع «رهط»: أَرهط، أَرهاط، و أَراهط می‌باشد.
  • «القَصعه» [به فتح قاف]: کاسه‌ای که ظرفیت و گنجایش سیرکردن ده نفر را داشته باشد.
  • «الصحفه»:کاسه‌ی بزرگ که غذائی که درآن ریخته می‌شود، پنج تن را سیرکند.
  • «الرَبعه» [به فتح راء و سکون باء]: خانه و منزل
  • «المحفّله»: به شتر، یا گاو، و یا گوسفندی اطلاق می‌گردد که صاحبش به مدت چند روزآن را ندوشد، تا شیر در پستانش جمع شود و مشتری گمان کند که این حیوان، شیرده می‌باشد و شخص فروشنده با این حیله و نیرنگ، حیوان را با قیمتی گزاف به خریدار می‌فروشد، و پس از چند روز شخص خریدار متوجه می‌شود که فرشنده او را فریب داده است. و «محفّله» همان «تصریه» است که در احادیث پیامبر اکرم ج از آن نهی شده است و حضرت عایشه نیز حضرت عمر را با آن واژه توصیف می‌کند و می‌گوید: «لِلّه اُمّ حَفلتْ له، ودرّت علیه»[۲] یعنی شیر را در پستانش برای او جمع کرد.
  • «البِضع» [به کسر و یا فتح باء]: عدد از سه تا نه، (و معادل فارسی آن «اند» است) گفته می‌شود: «بضع سنین»: چندسال، «بضع عشر رجلاً»: ده مرد و اندی «بضع عشره امرأه» ده زن و اندی.و واژه «بضع» فقط با ده استعمال می‌شود (و بر صد و هزار افزون نمی‌شود) و اگر عدد از ده تجاوز کرد، واژه‌ی «بضع» نیز با آن استعمال نمی‌گردد و نمی‌توان «بضع و عشرون» گفت. مختار الصحاح، ماده « بضع».

[۱]– مختارالصحاح،  ماده « رکب »

[۲] – النهایه (۱/۴۰۹)

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …