- «الحُفنه»: یک مشت پُر از هرچیز
- «المساتق»: جمع «مُستَق» و «مُستَقه» [به ضم میم، و فتح تاء] است و به معنای: «پوستین دراز آستین» میباشد. و در حقیقت این واژه، معرّب «پوستین» فارسی است.
- «الکفه» [به کسر کاف]: کفّهی ترازو
- «الرکب»: این واژه به گروهی از مسافران اطلاق میگردد که سوار بر شتراند، و جمعیتشان به ده نفر و یا بیشتر میرسد.
واژه «الرکبان»: بر جماعتی از شتر سواران دلالت میکند. و واژه «الرکاب»: به شتری اطلاق میگردد که کسی برآن سوار شود. و این واژه، جمع «راکب» مانند کافر وکفار است.
وواژه «الرَکوبه» [به فتح راء] و«الرَکوب» [به فتح راء] به معنای حیوانی است که برآن، کسی سوار میشود.
ابن سکیت میگوید: به شترسوار«راکب»، و به الاغ سوارو اسب سوار «فارس»، گفته میشود مانند اینکه میگویند: «مَرّبنا راکب» (برای شترسوار) و «مَرّبنا فارس علی حمار». و عماره میگوید: به الاغ سوار«حمّار» گفته میشود نه «فارس».[۱]
- «الرهط»: عدهای مرد که از سه بیشتر و از ده تن، کمتر باشند و این مخصوص مردان است و به قوم و قبیلهی مرد نیز «رهط» میگویند و جمع «رهط»: أَرهط، أَرهاط، و أَراهط میباشد.
- «القَصعه» [به فتح قاف]: کاسهای که ظرفیت و گنجایش سیرکردن ده نفر را داشته باشد.
- «الصحفه»:کاسهی بزرگ که غذائی که درآن ریخته میشود، پنج تن را سیرکند.
- «الرَبعه» [به فتح راء و سکون باء]: خانه و منزل
- «المحفّله»: به شتر، یا گاو، و یا گوسفندی اطلاق میگردد که صاحبش به مدت چند روزآن را ندوشد، تا شیر در پستانش جمع شود و مشتری گمان کند که این حیوان، شیرده میباشد و شخص فروشنده با این حیله و نیرنگ، حیوان را با قیمتی گزاف به خریدار میفروشد، و پس از چند روز شخص خریدار متوجه میشود که فرشنده او را فریب داده است. و «محفّله» همان «تصریه» است که در احادیث پیامبر اکرم ج از آن نهی شده است و حضرت عایشه نیز حضرت عمر را با آن واژه توصیف میکند و میگوید: «لِلّه اُمّ حَفلتْ له، ودرّت علیه»[۲] یعنی شیر را در پستانش برای او جمع کرد.
- «البِضع» [به کسر و یا فتح باء]: عدد از سه تا نه، (و معادل فارسی آن «اند» است) گفته میشود: «بضع سنین»: چندسال، «بضع عشر رجلاً»: ده مرد و اندی «بضع عشره امرأه» ده زن و اندی.و واژه «بضع» فقط با ده استعمال میشود (و بر صد و هزار افزون نمیشود) و اگر عدد از ده تجاوز کرد، واژهی «بضع» نیز با آن استعمال نمیگردد و نمیتوان «بضع و عشرون» گفت. مختار الصحاح، ماده « بضع».
[۱]– مختارالصحاح، ماده « رکب »
[۲] – النهایه (۱/۴۰۹)