اهمیت فهم سلف صالح و توجه علما به گرد آوری آن (۲)

– ۲ اشتیاق آنها در فراگیری علم و فهم نصوص و پرسش دربارهٔ مسائلی که در فهم آن دچار مشکل می‌شدند:

می‌دانیم که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ که پدر و مادرم فدایش باد ـ پس از رساندن پیام آشکار الهی وفات یافت، وی آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده بود را توضیح داد و هیچ خیری نبود مگر اینکه امت‌اش را به سوی آن رهنمون ساخت و هیچ بدی نبوده جز اینکه آنها را از آن برحذر داشت چنانکه رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در حدیثی که عبدالله بن عمرو بن عاص ـ رضی الله عنهما ـ روایت نموده است می‌فرماید: «إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ نَبِیٌّ قَبْلِی إِلَّا کَانَ حَقًّا عَلَیْهِ أَنْ یَدُلَّ أُمَّتَهُ عَلَى خَیْرِ مَا یَعْلَمُهُ لَهُمْ، وَیُنْذِرَهُمْ شَرَّ مَا یَعْلَمُهُ لَهُمْ»[۱] یعنی: همانا پیش از من هیچ پیامبری نبوده مگر اینکه باید امت خویش را به سوی آنچه برای آنان خوب می‌دانسته راهنمایی کند و از آنچه برایشان بد می‌دانسته برحذر دارد.

پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیز همین کار را انجام داد تا جایی که ابوذر ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «لَقَدْ تَرَکَنَا مُحَمَّدٌ ـ صلی الله علیه وسلم ـ وَمَا یُحَرِّکُ طَائِرٌ جَنَاحَیْهِ فِی السَّمَاءِ إِلَّا أَذْکَرَنَا مِنْهُ عِلْمًا»[۲] یعنی: محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در حالی ما را ترک کرد که دربارهٔ حرکتِ بال‌های پرنده‌ای در آسمان، نیز به ما علمی را آموخته بود.

و عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: « قَامَ فِینَا النَّبِیُّ ـ صلی الله علیه وسلم ـ   مَقَامًا فَأَخْبَرَنَا عَنْ بَدْءِ الْخَلْقِ حَتَّى دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّهِ مَنَازِلَهُمْ، وَأَهْلُ النَّارِ مَنَازِلَهُمْ، حَفِظَ ذَلِکَ مَنْ حَفِظَهُ، وَنَسِیَهُ مَنْ نَسِیَهُ»[۳]. یعنی: رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در میانمان ایستاده و از آغاز آفرینش تا هنگامی که اهل بهشت وارد جایگاه خویش و اهل جهنم وارد جایگاه خویش می‌شوند سخن گفت و برخی آن سخنان را به یاد دارند و برخی آن را فراموش کرده‌اند.

بنابراین صحابه ـ رضی الله عنهم ـ این علوم را فهمیده ، به خاطر سپرده و به افراد پس از خود رساندند، و هنگامی که چیزی از آن را نمی‌فهمیدند از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ یا اصحاب دیگری که آن را می‌دانستند، می‌پرسیدند.

آنها مشتاق‌ترین افراد برای فهم قرآن و سنت بودند و اینها نمونه‌هایی از این اشتیاق است:

أ- ابن مسعود ـ رضی الله عنه ـ می‌‌گوید: «سوگند به آنکه معبود حقی جز او نیست،‌هیچ سوره‌ای از کتاب الله نازل نشده مگر اینکه می‌دانم کجا نازل شده است و هیچ آیه‌ای از کتاب الله نازل نشده مگر اینکه می‌دانم دربارهٔ چه نازل شده است و اگر بدانم کسی از من نسبت به کتاب الله آگاه‌تر است و می‌توانم با شتر به او دست یابم قطعاً به سویش سفر می‌کنم»[۴].

ب- ابن أبی مُلیکه دربارهٔ عائشه ـ‌ رضی الله عنها ـ می‌گوید: «او هرچه را می‌شنید که نسبت به آن شناختی نداشت، به آن مراجعه می‌نمود تا اینکه آن را فرا بگیرد»[۵].

ج – امام مالک در «الموطأ» روایت نموده که ابن عمر ـ‌ رضی الله عنهما ـ هشت سال سورهٔ بقره را فرا می‌گرفت تا اینکه آن را حفظ نمود[۶]، و چیزی که او را بر آن داشت تا این کار را انجام دهد این سخن خداوند ـ متعال ـ  است که فرموده: ﴿ کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ﴾ [ص: ٢٩]  «کتابى است مبارک که بر تو نازل کرده‏ایم تا در آیاتش تدبر کنند و خردمندان پند پذیرند» و تفکر در کلام خداوند بدون فهم معانی آن ممکن نیست.

می دانیم که هدف از بیان هر سخنی فهم معانی آن است نه فقط نگریستن به الفاظ آن، و معمولا امکان ندارد که افراد کتابی را در یکی از علوم مانند پزشکی یا ریاضیات بخوانند ولی در پی شرح و توضیح آن نباشند، چه رسد به کتاب الله که سبب مصون ماندن انسان و نجات وی در دنیا و آخرت است؟[۷]، به همین دلیل است که ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «شناخت صحابه نسبت به معانی قرآن، کامل‌تر از حفظ حروفش بوده است و این معانی را بیشتر از حروف آن، به تابعین رساندند ..»[۸].

این امر منحصر به صحابه نبوده است بلکه پیروان آنها از قرن‌های پرفضیلت نیز همینگونه بوده‌اند.

د- مجاهد می‌گوید:‌ «سه بار قرآن را از آغاز تا پایان آن، برای ابن عباس خواندم، و نزد هر آیه‌ای توقف نموده و دربارهٔ آن از وی می‌پرسیدم»[۹].

جستجو برای فهم نصوص نزد آنها امری مهم بوده است چنانکه آیاتی که به تدبر فرمان می‌دهند بیانگر همین امر می‌باشند. حسن بصری ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «الله هیچ آیه را نازل نفرموده مگر اینکه دوست دارد که مراد از آن دانسته شود»[۱۰].

۳- آنها مشتاق‌ترین افراد برای عمل کردن به آنچه می‌شنیدند، بودند و عمل جز با فهم و دانش و خرد امکان ندارد.

أ- پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ گواهی می‌دهد که صحابه دارای این خصوصیات بوده‌اند و می‌فرماید: «مَا مِنْ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ فِی أُمَّهٍ قَبْلِی، إِلَّا کَانَ لَهُ مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِیُّونَ، وَأَصْحَابٌ یَأْخُذُونَ بِسُنَّتِهِ وَیَقْتَدُونَ بِأَمْرِهِ، ثُمَّ إِنَّهَا تَخْلُفُ مِنْ بَعْدِهِمْ خُلُوفٌ، یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ، وَیَفْعَلُونَ مَا لَا یُؤْمَرُونَ»[۱۱]

هیچ پیامبری که الله او را در امت‌های پیش از من مبعوث کرده، نبوده، مگر اینکه از میان امتش یاران مخلص و همنشینانی داشته است که سنت او را گرفته و فرمانش را اجرا می‌کردند سپس بعد از آنها گروهی جانشین‌شان شدند که می‌گویند آنچه را انجام نمی‌دهند و انجام می‌دهند آنچه را که به آن فرمان داده نشده‌اند.

ب – از ابی عبدالرحمن سلمی روایت شده که گفت: «کسانی که برای ما قرآن می‌خواندند مانند عثمان بن عفان و عبدالله بن مسعود و دیگران، به ما گفته‌اند: آنها هنگامی که ده آیه می‌خواندند از آن جلوتر نرفته تا اینکه دانش و عملی که در آن وجود دارد را بیاموزند. گفتند: پس ما قرآن و علم و عمل را همه با هم فراگرفتیم»[۱۲] و ابن مسعود می‌گوید: «یکی از ما هنگامی که ده آیه می‌آموخت جلوتر نمی‌رفت تا اینکه معانی و عمل به آنها را فرا بگیرد»[۱۳] و پیش از این بیان شد که ابن عمر ـ‌ رضی الله عنه ـ هشت سال را برای فراگیری و حفظ سورهٔ بقره صرف نمود.

 

[۱] – امام مسلم این حدیث را در صحیح، کتاب الإماره، باب: وجوب الوفاء ببیعه الخلفاء الأول فالأول ح ۱۸۴۴ (۱۴۷۲/۳) تخریج کرده است.

[۲] – امام احمد این حدیث را در مسند (۵/۱۵۳، ۱۶۲) تخریج کرده است.

[۳] – امام بخاری این حدیث را در صحیح ، کتاب بدء الخلق ، باب: ما جاء فی قوله تعالی : ﴿وهو الذی یبدأ الخلق ثم یعیده﴾ ح:۳۱۹۲(۶/۲۸۶) و امام مسلم مانند آن در صحیح، کتاب الفتن، باب: إخبار النبی فیما یکون إلی قیام الساعه ح: ۲۸۹۲(۴/۲۲۱۷) و امام بخاری مانند آن را از حذیفه ـ رضی الله عنه ـ در کتاب القدر، باب: ﴿وکان أمر الله قدرًا مقدورًا﴾ ح: ۶۶۰۴ (۴۹۴).

[۴] – این روایت را امام بخاری در صحیح ، کتاب فضائل القرآن, باب: القراء من أصحاب رسول الله  ( ۵٠٠٢ )

و امام مسلم فی فضائل الصحابه, باب: فضل ابن مسعود وأمه ( ٢۴۶٢ ) مانند آن را تخریج کرده‌اند.

[۵] – امام بخاری این روایت را در کتاب العلم, باب: من سمع شیئًا فراجع حتى یعرفه, ( ١٠٣) تخریج کرده است.

[۶] – کتاب القرآن. باب: ما جاء فی القرآن ح: ( ١١) (۱/۲۰۵).

[۷] – التفسیر والمفسرون ، ذهبی (۱/۵۰).

[۸] – مجموع الفتاوی (۱۷/۳۵۳).

[۹] – ابن جریر طبری این روایت را در تفسیر (۲/۵۲۴) تخریج کرده است.

[۱۰] – ابن تیمیه در درء تعارض العقل والنقل (۱/۲۰۸) این جمله را از وی نقل کرده است.

[۱۱] – امام مسلم این حدیث را در صحیح، کتاب الإیمان, باب: بیان کون النهی عن المنکر من الإیمان…، ( ۵٠ ) از ابن مسعود ـ‌رضی الله عنه ـ روایت کرده است.

[۱۲] – ابن أبی شیبه در المصنف, بشماره: ( ٩٩٧٨ ) (۱۰/۴۶۰) و فریابی در فضائل القرآن شماره ۱۶۹ و طبری فی تفسیره (۱/۸۰) این روایت را آورده است.

[۱۳] – ابن جریر در تفسیر (۱/۴۴).

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …