آنان به هر چه نبی اکرم صلی الله علیه وسلم آورده است، به صورت اجمالی و کلّی ایمان دارند؛ اما در شناختِ مفصل و ریزِ دستورات و شریعتِ رسول صلی الله علیه وسلم برای توانمند و عاجز فرق قایل هستند. باید متذکر شد که این اصل، اصلی بسیار مهم است که به سبب نشناختنِ آن، فتنههای فراوانی رخ داده است.
-(بدون شک بر هر شخصی واجب است تا به فرامین پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمانی اجمالی داشته باشد. و بی ترید شناختِ ریزِ دستورات پیامبر صلی الله علیه وسلم فرض کفایی است… اما آنچه بر افرادِ خاص و اعیان واجب است، به تناسبِ قدرت، شناخت و نیازشان متفاوت است.
پس شنیدن بخشی از علوم یا فهمِ دقیق آن، آنگونه که بر توانمند واجب است، بر کسی که توان درک آن را ندارد، لازم و ضروری نیست. و بدون شک آنکه قرآن و سنت را میشنود و ریزِ علوم را به صورت مفصّل میفهمد، واجبی بر اوست که بر کسی که این نصوص را نمیشنود، چنین واجبی نیست. همچنین مُفتی، محدِّث و مناظره کننده، واجبی بر گردن دارد که بر دیگران که دارای این خصوصیات نیستند، چنین وجوبی نیست. لذا بسیاری از مسایل ریز که امت در مورد آن اختلاف نظر دارند، در نزد خیلی از مردم پوشیده و ناشناخته است و چون توان علمی ندارند که با ادلّهی شرعی یا غیر شرعی به یقین برسند، چنین مسایلی بر آنها واجب نیست. البته نباید حال که نمیتواند به یقین برسد، از فراگیریِ اعتقادی قوی و ثابت که تقریباً او را قانع کند هم، غافل شود. بلکه همین فراگیریِ تقریبی چیزی است که بر آن توانمند است؛ خصوصاً زمانی که با حق تطابق دارد. در نتیجه اعتقادِ مطابق با حق، صاحب خویش را سود میرساند و پاداش را برایش به ارمغان دارد. ولی اگر از آموختن اکثر آن عاجز است، فرض را از گردنش ساقط میگرداند)[۱].
از این رو اهل سنت و جماعت علم و عمل خویش را فقط از قرآن و سنت بر مبنای فهم و برداشتِ صحابه رضی الله عنهم میگیرد. از کسانی که دانش آموز رسول الله صلی الله علیه وسلم بودهاند و آن علوم را به تابعین رحمهم الله انتقال دادهاند. سپس از ائمه و سلفِ امت که شاگردان تابعین بودهاند و راه آنان را پیمودهاند، درس میگیرند. حاشا و کلّا که عقل، نظر شخصی، قیاس، سلیقه، شور و شوق و مکاشفهی صوفیانه را از هر کس که میخواهد باشد، بر قرآن و سنت مقدّم دارند و یا با آنها رو در رو قرار دهند. این است همان اصل اول که اهل سنت و جماعت را از دیگران متمایز میکند و به آن رنگ و بویی خاص میبخشد. اصلی که ویژگیهای عمومی و صفات اخلاقی رفتاریِ این جماعت را شکل میدهد؛ بلکه عقاید، اصول و قواعد فقهی که در نهایت میراث و اندوختهیِ این جماعت میگردد هم، گزینش میکند.
[۱]– همان: ج۳ ص ۳۱۲- ۳۱۴.