نوع ششم: میانه روی و وسطیت اهل سنت در باب منقول و معقول
اهل سنت در بین معتزله و اشعریه جایگاه میانه و وسط را دارد. چنانکه: معتزله و متکلمانی که از آنها پیروی کرده اند در مورد عقل غلو کرده و عقل را مقدم بر نقل (کتاب و سنت) دانستند و دلالت نقل را خبر محض دانستند که احتمال صدق و کذب آن می رود؛ بنابراین نقل قطعیت ندارد برعکس معقول که نزد آنها قطعیت دارد. و اینگونه و با این دیدگاه عقایدی را که در کتاب و سنت آمده و اجماع سلف بر آنها دلالت می کند، انکار نمودند. عقایدی چون: عذاب قبر و نعمت آن؛ شفاعت و امور اعتقادی از این قبیل؛ و اسما و صفات الهی را نفی کردند.
اما اشعریه در نقل غلو و افراط کردند. از این جهت که حکمت ها و علت هایی را که خداوند متعال مناط احکام و شرایع دینش قرار داده، به کلی نفی نموده و گفتند: خداوند تنها به واسطه ی اراده، امر و نهی می کند نه از باب علت و حکمت؛ در بین معتزله و اشعریه، اهل سنت و جماعت راه میانه و وسط را در پیش دارند چنانکه از نقل جز آنچه سند و دلالت آن صحیح است، نمی پذیرند و در امور عقلی جز آنچه به درستی مطرح شده باشد و با کتاب و سنت و اجماع سلف امت مخالفت نداشته باشد، نمی پذیرند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله گوید: «در این زمینه (معقول و منقول) دو گروه از مردم دچار اشتباه شده اند:
۱- عده ای که افراط کردند. چنانکه در معقولات راه غلو در پیش گرفتند حتی آنچه را جزء معقولات نیست، بخشی از آن به حساب آوردند. و آن را بر حس و نصوص پیامبر مقدم نمودند.
۲- عده ای که از معقولات به طور کلی روی گرداندند چنانکه معقولات صریح را انکار نموده و امور سمعی و حسی ظنی را بر آنها ترجیح دادند. همچنین مردم در سمعیات و نقلیات به دو دسته می باشند. و همچنین در حسیات پنهان و آشکار به دو دسته می باشند.
اما واجب است بدانیم که حق به گونه ای نیست که بخشی از آن بخش دیگر از آن را نقض کند و بلکه بخش های مختلف آن یکدیگر را تصدیق می کنند. برخلاف باطل که بخش های آن با هم مخالف و متناقض است. چنانکه خداوند متعال در مورد کسانی که با پیامبران به مخالفت برخاستند می فرماید: «السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ * إِنَّکُمْ لَفِی قَوْل مُخْتَلِف * یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ»[۱] (این یک قاعده کلی می باشد که) آنچه با معقول صریح دانسته شد، هرگز با خبر صحیح و حس صحیح مخالف نیست و همچنین آنچه با سمع صحیح (نقل صحیح) دانسته شده، هرگز با عقل و حس مخالف نیست. و همچنین آنچه با حس صحیح دانسته شده، خبر و عقل آن را نقض نمی کند.[۲]
چنانکه قواعد عمومی شریعت با کسب علوم جدید و سودمند مخالف نیست و از آن منع نمی کند بلکه یکی از سه مرتبه واجب یا مستحب یا مباح بدان تعلق می گیرد. این مطلب درکتاب هایی که بیانگر قواعد فقهی هستند مورد بررسی قرار گرفته است.
[۱] – (ذاریات:۷-۹) «قسم به آسمان که دارای راهها (و ستارگان زیباست). بیگمان شما (کفار) در گفتار مختلف و گوناگون هستید. کسیکه (در علم الهی از خیر و نیکی) دور نگه داشته شده است از (ایمان آوردن به) آن (= قرآن) دور نگه داشته میشود».
[۲] – الجواب الصحیح: ۳/۱۳۳