نوع سوم: احکامی که نه در قرآن و نه در سنّت پیامبر ذکر نشدهاند، علما اتفاقنظر دارند که این نوع از احکام شریعتی برای ما نمیشوند.
نوع چهارم: احکامی که نصوص قرآن یا سنّت دربارهی آنها وارد شده، ولی دلیلی از سیاق این نصوص بر بقا یا عدم بقای این حکم نسبت به ما وجود ندارد، مانند این آیه که میفرماید: ﴿وَکَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَیۡنَ بِٱلۡعَیۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ﴾ [المائده: ۴۵]، «و در آن (تورات) بر آنان مقرر داشتیم که انسان در برابر انسان کشته میشود و چشم در برابر چشم کور میشود و بینی در برابر بینی قطع میگردد و گوش در برابر گوش بریده میشود و دندان در برابر دندان کنده میشود و جراحتها قصاص دارد».
در مورد این نوع و حجیتِ آن نسبت به ماست که علما اختلافنظر دارند:
برخی از احناف، قایل به حجیت آنها شده، معتقدند که: جزئی از شریعت ما به حساب میآیند؛ اما دیگران معتقدند که این نوع شرعی برای ما نمیشود؛ و هر گروه در تأیید مذهب خود دلایلی دارد[۱].
۲۴۵- ولی حق آن است که این اختلاف اهمیتی ندارد، چون که در عمل اختلافی بر آن مترتب نمیشود، زیرا هر حکم از احکام شرایع سابق که در قرآن یا سنّت وارد و برای ما نقل شده است، حتماً در شریعت ما دلایلی بر نسخ یا ابقای آنها در حق ما وجود دارد، خواه دلیل نسخ یا ابقا در سیاق نصی آمده باشد که حکم شریعت سابق را نقل کرده است و خواه آن دلیل در جای دیگری از نصوص قرآن یا سنّت وارد شده باشد. حال، در این جا، برای تأییدِ این قول خود به عنوان مثال ذکر میکنیم که کلیهی احکام مذکور در آیهی سابق، یعنی آیهی ﴿وَکَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ﴾ با دلایلی از شریعت ما، برای ما هم ثابت شدهاند، زیرا برخی از مردم این ادعا را دارند که قصاص در جراحات و اعضا شرعی برای ما نیست و فقط شرعی برای امتهای قبل از ماست و پس بر ما لازم نیست؛ اما این سخن توهم محض است و مبتنی بر هیچ دلیل و برهانی نیست؛ چرا که علما اتفاقنظر دارند که احکام این آیه در حق ما نیز ثابت و جاری است و جزیی از شریعت ما میباشد و هرکس کتابهای فقهی مذاهب مختلف فقهی را مطالعه کند، در آنها باب خاصی را در مورد قصاص نفس و کمتر از نفس خواهد دید و بنابراین، این حکم بدون هیچ اختلافی در مورد ما هم ثابت است.
امام شافعی دربارهی این آیه میگوید: «خدای متعال احکامی را که خود بر یهودیان واجب نموده، ذکر کرده و میفرماید: ﴿وَکَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَیۡنَ بِٱلۡعَیۡنِ﴾، و من در این باره اختلافی سراغ ندارم که قصاص در این امّت هم، همانطور است که خدا نقل کرده است در میان اهل تورات (یهودیان) حکم بوده است و نیز، مخالفتی با این نیافتهام که قصاص در میان دو نفرِ آزاد از مسلمانان، در نفس و کمتر از آن، یعنی جراحتهایی است که میتوان قصاص آنها را بدون تلفکردنِ فردِ جانی از محل وقوع جنایت بر مَجنی علیه، انجام داد»[۲].
در کتاب «المغنی» از ابن قدامه هم آمده است: «مسلمانان اجماع دارند که قصاص، در کمتر از نفس هم، در صورتی که ممکن باشد، اجرا میشود»[۳]. ابن کثیر نیز اجماع بر عمل به موجب آیه را ذکر کرده است[۴].
[۱]– نک: المستصفی، ص ۱۳۲ به بعد. آمدی ۴/ ۱۸۶ به بعد. شرح مسلم الثبوت ۲/ ۱۸۴- ۱۸۵؛ المسوده، ص ۱۹۳؛ الإحکام، ابن حزم ۵/ ۷۲۴؛ التلویح والتوضیح ۲/ ۱۶٫
[۲]– احکام القرآن، شافعی ۱/ ۲۸۰- ۲۸۱٫
[۳]– المغنی ۷/ ۷۰۲- ۷۰۳٫
[۴]– تفسیر ابن کثیر ۲/ ۶۲٫