گفتهی: (وتقول: لولا کلبه هذا لأتانا اللصوص)، لصوص به معنای دزدان است. معنایش این است که از جمله شرک به خدا، نسبت دادن عدم سرقت به سگی است که وقتی دزدان را میبیند، پارس میکند و صاحب سگ، بیدار میشود و دزدان فرار میکنند. چه بسا دزدان به جایی که سگ هست نروند، از ترس اینکه سگ پارس کند و در نتیجه صاحبش از آمدن دزدان اطلاع پیدا کنند؛ همان طور که ابن ابی دنیا در کتاب «الصمت» از ابن عباس روایت کرده که گوید: «همانا یکی از شما به خدا شرک میورزد تا جایی که به وسیلهی سگش به خدا شرک میورزد؛ چون میگوید: اگر این سگ نبود، امشب از ما دزدی میشد[۱]».
در گفتهی: (ولولا البط فی الدار لأتی اللصوص)، «بط» پرندهی معروفی است که در خانهها نگهداری میشود و وقتی انسان غریب و ناآشنایی وارد خانه شود، فریاد بر میآورد. بط همان مرغابی است. معنای این عبارت، همچون عبارت قبلی است. یعنی از جمله شرک به خدا، نسبت دادن عدم دزدی به مرغابی است که وقتی دزدان وارد خانه ای شوند، فریاد بر میآورد و صاحب آن، بیدار میشود و دزدان فرار میکنند. باید عدم دزدی را به خدا نسبت داد؛ چون اوست که بندگانش را در شب و روز حفظ میکند؛ همان طور که خدای متعال میفرماید: ﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ ۴٢﴾ [الأنبیاء: ۴۲]: «بگو: چه کسی میتواند شما را در شب و روز از (دست عقاب و عذاب) خداوند مهربان محفوظ و مصون بدارد ؟! (هیچ کسی نمیتواند) . اصلاً ایشان از قرآن (که آنان را به یاد خدا و انجام نیکیها و دوری از بدیها میاندازد) رویگردان و گریزانند».
راجع به عبارت: (وقول الرجل لصاحبه: ماشاء الله وشئت) به امید خدا بعداً بحث میکنیم.
در گفتهی: (وقول الرجل: لولا الله وفلان. لا تجعل فیها «فلان»)، این گونه با خط مولف ثابت شده است «فُلان» بدون تنوین و معنای: «لا تجعل فیها فلان» این است که در این عبارت، کلمهی فلانی را نیاور و نگو: «اگر خدا و فلانی نبود»، بلکه بگو: «اگر تنها خدا نبود» و نگو: «اگر خدا و فلانی نبود».
گفتهی: (هذا کله به) یعنی همهی اینها شرک به خداست و ضمیر به الله بر میگردد؛ چون قبلاً اسم الله ذکر شده است. پس روشن گردید که این الفاظ، عبارات و امثال آنها، از جمله الفاظ شرک خفی است همان طور که ابن عباس رضی الله عنها بدان تصریح نموده است.
مؤلف میگوید: (وعن عمر بن الخطاب: أن رسول الله قال: «من حلف بغیر الله فقد کفر، أو أشرک». رواه الترمذی وحسَّنه وصحَّحه الحاکم).
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– ابن ابی دنیا در کتاب «الصمت»، شمارهی ۳۵۷ آن را روایت کرده و در اسنادش، فردی مبهم و ناشناس وجود دارد.