اموری که در میان اهل سنت و جماعت گنجایش اختلاف نظر را دارد:

اهل سنت و جماعت در اموری که سلف صالح در آن تضارب آراء داشته‌اند، بدون این‌که در مسایل مذکور مخالف را گمراه بخوانند، معتقد به تنوع اجتهاد در میان خویش است. چند نمونه از این مسایل را من باب مثال ذکر می‌کنیم:

۱- (برخی از اهل سنت بعد از افضل دانستن ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما در تفاضلِ بین عثمان و علی  رضی الله عنهما اختلاف نظر دارند. گروهی عثمان  رضی الله عنه را برتر دانسته و سکوت می‌کنند و علی  رضی الله عنه را چهارمین می‌دانند. گروهی دیگر علی  رضی الله عنه را مقدم می‌دارند و برخی هم سکوت کرده‌اند. لیکن نظر نهایی اهل سنت و جماعت بر افضل بودن عثمان  رضی الله عنه است. گرچه مسئله‌ی عثمان و علی  رضی الله عنهما از دیدگاه اهل سنت از اصولی نیست که مخالف در آن گمراه محسوب شود، لیکن مسأله‌ی «خلافت» از مواردی است که مخالف در آن، گمراه قلمداد می‌شود. چرا که تمام اهل سنت بر این اتفاق نظر دارند که خلیفه‌ی بعد از رسول الله  صلی الله علیه وسلم ابوبکر، سپس عمر و عثمان و در آخر هم علی  رضی الله عنهم است. لذا کسی که در ترتیبِ خلافت یکی از این بزرگواران مخالفت نماید، از الاغ خویش هم گمراه‌تر است)[۱].

۲- (بخش دوم، کلامی است که برخی از سلف یا علما یا بعضی از مردم آن را بیان داشته‌اند، شاید حق و درست باشد، یا که ممکن است قابلیت اجتهاد را داشته و یا مذهب و اندیشه‌ی گوینده‌اش باشد .. این گونه مسایل گرچه غالباً موافق با اصول اهل سنت است، لیکن اگر کسی با آن مخالفت نماید، مبتدع شمرده نمی‌شود. مثلاً درباره اولین نعمتی که الله  جل جلاله بر بندگان ارزانی فرمود، کدام است؟ در بین اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. لیکن نزاع، نزاع لفظی است؛ زیرا مبنای آن این است که، آیا لذتی که بعداً درد را در پی دارد، نعمت نامیده می‌شود یا خیر)[۲]؟

۳- (عایشه ل در این که آیا رسول الله  صلی الله علیه وسلم پروردگارش را دیده است یا نه با ابن عباس و دیگران اختلاف نظر دارد. می‌گوید: «هر کس بپندارد که محمد  صلی الله علیه وسلم پروردگارش را دیده است، بر الله  جل جلاله دروغ بسته است». لیکن جمهور امت با سخن ابن عباس رضی الله عنه همسو و هم‌نظر هستند. با این حال مخالفین دیدگاه خویش را که با ام المؤمنین عایشه همراهند، مبتدع نمی‌خوانند. هم‌چنین وی باور دارد که مردگان، دعا و طلب زندگان را نمی‌شنوند. وقتی به وی گفته شد: رسول الله  صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ »[۳] : «شما در آن‌چه می‌گویم از این مردگان شنواتر نیستید»، عایشه ل گفت: رسول  صلی الله علیه وسلم فرموده است: آنان اکنون می‌دانند که هر چه می‌گفتم، حق و درست است. با این وجود شکی در این نیست که مردگان صدای کفش زنده‌ها را می‌شنوند. چنان‌که از رسول الله  صلی الله علیه وسلم ثابت است: «مَا مِن رجُلٍ یَمُرُّ بقبرِ الرَّجُلِ کان یَعرفهُ فی الدّنیا فیُسَلِّم عَلَیه، إلا رَدّ اللهُ علیه روحَه حتَّی یَرُدَّ  علیه السلام»: «شخصی نیست که از کنار قبر فردی که در دنیا او را می‌شناخته عبور کند و بر او سلام نماید، مگر این‌که الله –  جل جلاله – روحش را به او برمی‌گرداند تا جواب سلامش را بدهد»[۴]. روایتهایی در این زمینه از رسول الله  صلی الله علیه وسلم به اثبات رسیده است. لیکن ام المؤمنین ل آن را تأویل می‌نماید. نیز نقل شده است معاویه  رضی الله عنه معتقد بود روح رسول الله  صلی الله علیه وسلم به معراج رفته است. حال آن‌که دیگران با وی هم‌عقیده نیستند. همانند این موارد زیاد یافته می‌شود.

اما اختلاف در «احکام» بیشتر از آن است که بتوان آن را ترتیب‌بندی نمود. لذا اگر بر این باشد که هر مسلمان در کوچکترین اختلاف با دیگران قطع ارتباط کرده و بِبُرد، هیچ عصمت و برادری‌ای میان مسلمانان باقی نمی‌ماند. گاهاً ابوبکر و عمر رضی الله عنهما در مسایلی با هم اختلاف نظر داشتند و هدفشان فقط خیر بوده است. رسول الله  صلی الله علیه وسلم در روز بنی قریظه به یارانش فرمود: « لاَ یُصَلِّیَنَّ أَحَدٌ الْعَصْرَ إِلاَّ فِی بَنِی قُرَیْظَهَ فَأَدْرَکَ بَعْضُهُمُ الْعَصْرَ فِی الطَّرِیقِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لاَ نُصَلِّی حَتَّى نَأْتِیَهَا وَقَالَ بَعْضُهُمْ بَلْ نُصَلِّی لَمْ یُرِدْ مِنَّا ذَلِکَ فَذُکِرَ ذَلِکَ لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم فَلَمْ یُعَنِّفْ وَاحِدًا مِنْهُمْ»: «کسی نماز عصر را نخواند مگر در بنی قریظه. در مسیر راه وارد وقت عصر شدند. گروهی گفتند: نماز نمی‌خوانیم مگر در بنی قریظه؛ لذا نماز عصرشان قضا شد. گروهی گفتند: منظور پیامبر  صلی الله علیه وسلم این نبوده که نمازمان را تأخیر کنیم؛ لذا در مسیر نماز خواندند. رسول  صلی الله علیه وسلم بر هیچ یک از آن‌ها عیب و خرده نگرفت»[۵]. این مورد گرچه مربوط به احکام است، لیکن هر مسئله‌ای که در اصول، مهم هم نباشد، به احکام ملحق می‌گردد[۶].

۴- (مسلمانان همگی بر این باورند که اگر کسی شهادتین را بر زبان جاری نکرد، کافر است. اما در تکفیرِ کسی که کارهای چهار گانه را ترک کند، اختلاف نظر دارند. وقتی می‌گوییم: اهل سنت بر این متفق‌اند که مرتکب گناهان، کافر نمی‌شود، منظورمان گناهانی از قبیل زنا و شراب‌خواری است. اما در مبانی و اصول، در تکفیر تارک آن اختلاف نظر مشهوری وجود دارد)[۷].

۵- (همیمنطور مسلمانان در وضو گرفتنِ بعد از خونِ جاری، حجامت، زخم‌ها و خونِ بینی اختلاف آراء دارند. در مورد استفراغ (که آیا وضو را باطل می‌کند یا خیر) دو قول وجود دارد. از پیامبر  صلی الله علیه وسلم روایت شده است که ایشان، وضو گرفته‌اند. و از بسیاری از صحابه هم ثابت است. اما این‌که رسول  صلی الله علیه وسلم وضو گرفتن را بعد از این موارد واجب بداند، روایتی به اثبات نرسیده است. صحابه  رضی الله عنهم به جهاد می‌رفتند و با همان زخمها نماز می‌گزاردند و وضو نمی‌گرفتند. از همین رو گروهی از علما گویند: وضو بعد از این موارد مستحب است نه واجب. نیز در وضو گرفتن بعد از «لمس آله‌ی تناسلی» و «لمس زن از روی شهوت» گویند: وضو گرفتن مستحب است نه واجب. درباره‌ی وضو بعد از «خنده‌ی قهقهه» و «آن‌چه با آتش پخته می‌شود» هم تجدید وضو مستحب بوده و واجب نیست. کسی که وضو گرفت کار خوبی کرده است و آن ‌که وضو نگرفت، اشکالی ندارد. این ظاهرترین قول است. ما در صدد بیان این مسایل نیستیم؛ فقط مِن بابِ مثال، چند مورد را متذکر شدیم. در مسایل تقسیم میراث، مثلِ میراث پدر بزرگ، زنِ مشرک و غیره هم اختلاف نظر دارند. در مسایلی هم‌چون طلاق، ایلاء[۸] و … و در بسیاری از عبادات مثل نماز، روزه و حج… و زیارت قبور هم این گونه است. برخی مطلقاً آنرا مکروه می‌دانند و برخی دیگر مشروع و مباح. بعضی دیگر هم زیارت را در صورتی که به روش شرعی انجام گیرد، مستحب می‌دانند. و این فتوای اکثر علما است. درباره «سلام کردن بر پیامبر  صلی الله علیه وسلم» هم اختلاف دارند که آیا در مسجد به سمت قبله ایستاده و سلام کنند، یا روبروی مقبره ایشان؟ و آیا بعد از سلام نمودن برای وی  صلی الله علیه وسلم دعا هم بکنند یا خیر؟ در برتر بودن مسجد الحرام با مسجد النبی هم اختلاف نظر وجود دارد)[۹].

 

 

[۱]– همان: ج ۳ ص ۱۵۳.

[۲]– همان: ج۳ ص ۳۸۶.

[۳]– مسلم (۲۸۷۳)

[۴]– آلبانی : آن را ضعیف می‌داند. سلسله احادیث ضعیف ۴۴۹۳، ۵۲۲۲. ضعیف الجامع الصغیر و زیادته ۵۲۰۸. مناوی در فیض القدیر گوید: این روایت صحیح نیست. (مترجم).

[۵]– صحیحین. از حدیث ابن عمر.

[۶]– مجموع الفتاوی: ج۲ ص ۱۷۲ – ۱۷۴.

[۷]– همان: ج ۷ ص ۳۰۲.

[۸]– شخص قسم می‌خورد تا مدت معینی با خانم خویش همبستری و مقاربت نداشته باشد.(مترجم).

[۹]– همان : ج ۳۵ ص ۳۵۸ – ۳۶۰.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …