امام عصمت خود را انکار کرد، و اگر معصوم بود، این دعا را نمىخواند و از [گرفتاری در] فتنه و گمراهى نمىترسید
«ستایش باد خداوندى را که شبم را به روز آورد و من نه مردهام و نه بیمارم و نه رگهایم دچار اضطراب و آفتى است و نه به بدى کردارم مورد بازخواست هستم؛ نه بىفرزندم نه از دین برگشتهام و نه منکر پروردگارم هستم و نه از ایمانم نگرانم و نه عقلم آشفته است و نه به عذاب امتهاى پیشین معذبم؛ شب را به روز مىآورم، در حالى که بندهاى بىاختیارم و بر خود ستم کردهام. تو توانى بر من حجت آورى و من نتوانم در برابر تو عذرى آورم. نتوانم گرفت جز آنکه تو مرا عطا کنى و نتوانم خویش را از بد نگه دارم مگر آنکه تو مرا نگه دارى. بار خدایا، پناه مىبرم به تو، از اینکه در عین بىنیازیت، نیازمند و تهیدست بمانم، یا در عین راهنماییت گمراه گردم، یا در عین توانمندیت بر من ستمى رود، یا در عین آنکه همه کارها به دست توست، خوار و بىارج گردم. بار خدایا، جان مرا نخستین نعمت گرانبهایى قرار ده که از نعمتهاى گرانبهاى من مىستانى و نخستین امانتی از امانتهای خود که از من بازپس مىگیرى. بار خدایا، به تو پناه مىبریم از اینکه بخواهیم از سخن تو سر بر تابیم، یا کیش تو را وانهیم و به کیش دیگر گراییم، یا نفسانى پیش از فرا رسیدن هدایتى که از سوى تو آمده، خواهشهاى بر ما چیره گردد»[۳۰].
و هنگامی که گروهی پیش رویش او را ستودند، فرمود: «بار خدایا، تو از من به خودم داناترى و من خود را بهتر از ایشان مىشناسم. بار خدایا، مرا بهتر از آن دار که اینان مىپندارند و گناهانى را که اینان نمىدانند، براى من بیامرز»[۳۱].
همچنین مىفرماید: «بار خدایا، به تو پناه مىبرم از اینکه ظاهرم در چشم مردم نیکو جلوه کند و درونم، که پنهانش مىدارم، زشتباشد؛ و در نزد مردم از روى ریا خودنمایى کنم در کارهایى که تو از من بدان آگاهترى؛ و خود را در برابر مردم نیکو جلوه دهم ولى اعمال بدم را نزد تو آورم تا به بندگانت نزدیکی جویم و از خشنودى تو دور گردم»[۳۲].
[۳۰]- خطبه ۲۰۶. [۳۱]- حکمت ۱۰۰. [۳۲]- حکمت ۲۷۶.