مسلمانان در زمان احمد بن حنبل به فتنه ی خَلقِ قرآن (مخلوق بودن قرآن)، مورد آزمایش قرار گرفتند. فتنه ی خلق قرآن، مقوله ی گمراه کننده ای[۱] بود که به ملحدِ خیره سرِ زندیقِ گمراه، جَهم بن صَفوان بر می گردد. او این اعتقادِ کفر را از جَعدِ بن دِرهَم آموخت. اما این عقیده در زمان جعد، به اندازهی دوران جهم، شهرت نیافت. چرا که وقتی جعد این اندیشه را اظهار کرد، بنی امیه او را تعقیب کردند و او نیز گریخت. در کوفه سکنی گزید و جهم با او ملاقات کرده و این اندیشه را از وی تقلید نمود. و جز جهم پیرو دیگری نداشت. چون امیر خالد بن عبدالله در سال ۱۲۴ هجری بر او دست یافت، روز عید قربان در کوفه به قتلش رساند.
جهم بن صفوان* در اصفهان و برخی گویند در مرو به دست سالم بن احوز که نایب وی بود، به قتل رسید. سپس این مقوله ی رسوا و شکست خورده را غیاث بن ابی کریمه مریسیِ کلامی، که شیخِ معتزله و یکی از گمراه کنندگانِ مأمون* عباسی، که معتقد به مخلوق بودن قرآن بود و این مقوله را دوباره زنده نمود، تقلید کرد. بعداً احمد بن ابی داود از بِشرِ قاضی، تقلید کرد و جهمیه این اندیشه را آشکار نمودند. نیز مامون را وادار کرد که وی را در مورد مخلوق بودن قرآن کریم بیازماید. به همین سبب بود که اهل سنت را آن همه ضرب و شتم و قتل و زندان نمودند[۲]. به دلیل اجبار وارده از سوی خلیفه و ترس از مجازاتِ منتظره، بسیاری اجازه دادند که میتوان گفت قرآن مخلوق است. لیکن امام احمد: اعتقادِ اهل سنت را علناً در این زمینه بیان داشت. و به رویکردِ اهل سنت در استدلال جستن به کتاب الله و سنت و گفتار صحابه اش که در برگیرنده ی خط مشیِ اهل سنت در مقابله با دشمنِ خویش معتزله بود، چنگ زد. باز دوباره امت اسلامی برای حفظ عقیده و منهج خویش پیرامون وی گرد آمدند. بدین جهت امام احمد : به امام اهل سنت و جماعت نامگذاری شد.
امام احمد در دورانِ مأمون، سپس معتصم عباسی و نیز در عهدِ واثقِ عباسی، زندانی شد و شلاق خورد. و چون متوکّل بر کرسیِ خلافت تکیه زد، این بلا را از سر مردم دور نموده و امام احمد: را از زندان آزاد کرد.
دفاعِ منحصر به فردِ امام احمد: در این فتنه و امتحان، خود دلیلی واضح و روشن و مستقل به حساب می آید. البته نه تنها به این علت که وی موقفِ سلفیِ آشکار و پایبندیِ به سنت و آثار، و روش کاربردی را الگو و رویکرد خویش قرار داده بود، بلکه علاوه بر این، وی جهت دهی عموم اهل سنت و جماعت را در پاسداری فرهنگی و اعتقادی و برنامه ی دقیق یادگیریِ آموزه های دینی و آشکار نمودن آن، اثبات نمود. ایشان می گوید: من فقط طبق کتاب الله و سنت و اعتقاد صحابه اش یا تابعین رحمهم الله سخن میگویم. و حرف زدن در غیر این موراد را ناپسند میدانم[۳]. وی در میدانِ نبردِ اعتقادی، پیش تاخت. اسلحه ی او عقیده ی راسخی بود که بیشترین تأثیر در شکست دشمن و برافراشتن مقام و منزلت سنت را داشت. اسم احمد بن حنبل* به عنوان اسمی مشهور و نمادِ پایبندی به برنامه ی سلف، همانند رقیبی سر سخت و مقاوم، در کنار بدعت(جهت مبارزه با آن) قرار گرفت[۴]. تا جایی که در مورد ایشان گفته شده است[۵]: با مرگِ احمد بن حنبل بدعت آشکار گشت[۶].
[۱] . اهل سنت معتقد است قرآن کلام الله است و مخلوق نیست.
*جهم بن صفوان ابو محرز سمرقندیِ گمراهِ مبتدع، رئیس جهمیه بود. هیچ حدیثی را روایت نکرده است. در قبال، شر و فساد زیادی را کاشته است. در سال ۱۲۸ هجری به دلیل شورش علیه حکمرانان خراسان به قتل رسید.
*مأمون از فرزندان هارون الرشید و از خلفای عباسی است. از تمام آنان در علم کلام آگاهتر بود. علمای معتزله را در آغوش پروراند و در دوران او کتابهای یونانی ترجمه شد و علم کلامِ معتزلیها را با مصطلحات فلسفی در هم آمیخت. در سال ۱۹۷ هجری به خلافت رسید و در سال ۲۱۸ هجری وفات کرد.
(در متن عربی نوشته شده بود، مأمون در سال ۹۷ به خلافت رسید. که بعد از مراجعه به البدایه والنهایه آن را ۱۹۸ یافتم. تَوَلَّى الْمَأْمُونُ الْخِلَافَهَ فِی الْمُحَرَّمِ لِخَمْسٍ بَقِینَ مِنْهُ بَعْدَ مَقْتَلِ أَخِیهِ سَنَهَ ثَمَانٍ وَتِسْعِینَ وَمِائَهٍ، وَاسْتَمَرَّ فِی الْخِلَافَهِ عِشْرِینَ سَنَهً وَخَمْسَهَ أَشْهُرٍ. البدایه والنهایه ج ۱۰/۳۰۱، چاپ احیاء التراث. (مترجم).
[۲] . البدایه و النهایه تالیف ابن کثیر ج ۱۰/۳۳۱، معرج القبول ج ۱/ ۲۳۰٫
[۳] . ترجمه الإمام احمد، اثر حافظ ذهبی ص ۲۳٫
*امام احمد: امام ِاهل سنت و جماعت، استادِ حدیث، سنت و پایداری در امتحانِ سخت، برای اثبات بی گناهی است. او ابو عبدالله شیبانی می باشد که در حدیث و فقه شناخته شده و در تقوا، پرهیزگاری، صلاح، زهد و عبادت مشهور است. در سال ۲۴۱هجری برابر با ۸۵۵ میلادی در بغداد وفات نمود. ابن تیمیه: میگوید: گر چه احمد بن حنبل در امامت و صبر و تحمل شکنجه مشهورتر است، ولی این بدین معنا نیست که او سخن جدیدی در دین ابداع کرده باشد. بلکه حرفش سنّتی بود که قبلاً موجود و معروف بوده است. او این سنت را فهمید و به آن دعوت داده و بر شکنجه و آزاری که دیگران بر او روا داشتند تا از این سخن دست بردارد، صبر و شکیبایی و نمود. نقل شده از کتاب، السلفیه و قضایا العصر، ص۲۱٫
[۴] . یعنی هر گاه اسم بدعت به گوش میرسید، ناخود آگاه اسم احمد بن حنبل: هم به عنوان سرسختترین دشمنِ بدعت، در ذهن تداعی میشد. مترجم.
[۵] . حلیه الأولیا، نوسته ی ابو نعیم ج ۶ ص ۱۶۸٫
[۶] . نظام الخلافه، ص ۲۴۵٫