دومین عاملی که سبب خروج از اعتدال می شود “پایبندی و تعصب داشتن نسبت به اندیشه های بی ثبات” می باشد.
زمانی که انبیاء قوم شان را به سوی یکتاپرستی و اندیشه ی صحیح دعوت دادند، آن کسانی که در ذهن شان اندیشه های کهنه و بی ثبات حاکم بود گفتند: آنها آمدند تا نمرود، فرعون، ابوجهل و… را کنار بزنند و خودشان بر روی تخت پادشاهی بنشینند. اما آن کسانی که دارای اندیشه ی نوین بودند و به اصطلاح روشن فکر بودند گفتند: آنها آمدند تا به ما روش درست زندگی کردن، اخلاق وایمان یاد بدهند، آنها آمدند تا ما را از تاریکی ها به سوی روشنایی هدایت کنند.
زمانی که حضرت موسی قومش را به سوی پرستش الله دعوت داد قومش این چنین گفتند: «قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا وَتَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیَاء فِی الأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَکُمَا بِمُؤْمِنِینَ» (یونس / ۷۸): (گفتند: (ای موسی) آیا به پیش ما آمده ای تا ما را از (عقائد و تقالید) و چیزهائی منصرف گردانی که پدران و نیاکان خود را بر آن دیده و یافته ایم و می خواهید بزرگی (و ریاست) در زمین برای شما دو نفر باشد؟ ما به هیچ وجه به شما ایمان نمی آوریم).
برخی از تبلیغ و دعوت موسی چنین برداشت کردند که او می خواهد در زمین حکومت کند لذا به خاطر اندیشه ی زشتی که داشتند ایمان نیاوردند اما در مقابل افراد روشن فکری مثل آسیه بودند که در خانه کفر به موسی و خدای موسی ایمان آورند.
متاسفانه این اندیشه های کهنه و پوسیده و تعصب های بیجا مختص به آن زمان نبوده بلکه در جامعه ی امروزی هم با وجود پیشرفت علوم، عده ای را می بینیم که در مقابل اندیشه های بی ثبات و غلط خودشان موضع گیری می کنند.
به عنوان مثال: جامعه ای را که پر از خرافات و بدعات است را تصور کنید. یک عالم یا دعوتگری به آنها می گوید که این اعمال و رسم و رسومات شما در دین جایگاهی ندارد پس از این کارهای خلاف شرع دست بکشید و به دستورات الله و رسول عمل کنید. اگر مردم آن جامعه روشن فکر و دارای اندیشه ی نوین باشند دعوت آن عالم یا دعوتگر را می پذیرند اما اگر مردم آن جامعه دارای اندیشه ی کهنه و بی ثبات باشند سخنان آن عالم را نمی پذیرند و با او دشمنی می کنند و می گویند: تو بیشتر می دانی یا ریش سفیدان و پدران ما؟؟؟ آنها نفهمیدند که این کار اشتباه هست تو فهمیدی؟؟؟
این افراد سبب می شوند که جامعه از رویکرد اعتدالی خارج شود و جامعه دچار تندروی و افراط گری شود لذا اندیشه های کهنه و بی ثبات را باید دور ریخت و اندیشه ی نوین در ذهن پرورش داد تا در مقابل منطق و دلیل صحیح و معتبری که مخالف اندیشه ی غلط ماست تعصب به خرج ندهیم.
پس مساله ای که باید به آن دقت کنیم، نوع تفکر، نوع رفتار، نوع فهم و نوع درک است و اگر در جامعه می بینیم که بین افراد و عملکردها تفاوت وجود دارد به خاطر تفاوت اندیشه ها است.
به این ترتیب اگر شخصی برخلاف روش و تفکر ما عملی را انجام می دهد به مذهب و نوع فکر او احترام بگذاریم و از اهانت کردن، تکفیر کردن و فاسق دانستن او جدا خودداری کنیم و از تندروی و تعصب بیجا دوری کنیم.
✍🏼نویسنده: امید خزاعی