«هر زمان که مصائب و بلایای بزرگی (همچون طوفانها و زلزلهها و شداید دیگر) به انسانها برسد، پروردگارشان را به فریاد میخوانند (و جز او را کاشف مصائب و دافع بلایا نمیدانند) و بدو پناهنده میگردند. سپس به مجرّد این که (حوادث زیانبار و مصائب برطرف شد و) خداوند مرحمتی از جانب خود در حق ایشان روا دید (و نعمتی بدیشان داد) ناگهان گروهی از آنان برای پروردگارشان شریک و انباز قرار میدهند (و به خداگونهها و بتها معتقد میشوند و از راستای راه به در میروند). (بگذار این افراد کم ظرفیت مشرک) نعمتهائی را که ما بدانان دادهایم کفران کنند و ناسپاس گذارند. (ای منکران ! از نعمتهای زودگذر چند روزه دنیا) بهرهمند شوید و لذّت ببرید، امّا (به زودی نتیجه شوم و سرانجام وخیم اعمال خویش را) خواهید دانست. آیا ما دلیل گویا و روشنی برای آنان نازل کردهایم که شرک ایشان را موجّه و پسندیده میشمارد؟ !»
منظور از «سلطان» در این آیه حجت است، و خداوند برای آن، دو شرط قرار داده است: از طرف خدا باشد، چیزی باشد که صراحتاً بیان کند. سلطان نازل (که متکلم بنفسه هستند) همان آیات محکم و صریحی هستند که احتجاج به امر خارجی برای تقویت معنا نداشته باشد.
و «ظن» به معنای نظریهای است که سندی ندارد جز دلایل متشابه در حالی که «سلطان نازل» تنها آیات محکمات صریح هستند و بس.
بنابراین، اصول دین بر مبنای استنباط قرار نمیگیرد بلکه بر نص صریح پایهریزی میشود، لذا خداوند در آنچه که یهود و نصاری و مشرکان بر مبنای دلایل محتمل و متشابهی که به آن اعتقاد دارند، معذور نمیداند.
بنابراین؛ هر اصلی که با استنباط ثابت شود، باطل است. و به خاطر همین برداشت، فِرَقها و طوائف و ادیان مختلف گمراه شدهاند.