اصول ادیان و فِرَق باطله، استنباطی است نه نصی (۱)

ادیان باطل مانند: یهودیت و مسیحیت، اصول و مبادی‌شان به طور نصوص در کتاب‌هایشان نیامده، بلکه آن‌ها خود این مبانی را استنتاج کرده و در مقابل نصوص محکم که در تعارض با این اصول آن‌هاست، معانی را از خلال نصوص یا ادله‌ی متشابه یا اخبار و ادعاهای دروغین، استنباط کرده‌اند.

اولین کسی نص محکم را ترک و دنبال نص متشابه رفت، شیطان بود، زیرا آن‌جا که گفت:

﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ [الأعراف: ۱۲].

«من بهتر از اویم».

برتری خود بر آدم علیه السلام را از یک دلیل متشابه برداشت کرده بود:

﴿خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ١٢﴾ [الأعراف: ۱۲].

«مرا از آتش و او را از خاک آفریده‌ای».

و با وجود نص محکم که به او دستور می‌داد، سجده را ترک کرد:

﴿اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾ [الأعراف: ۱۱].

«برای آدم سجده کنید».

سپس ابلیس قصد کرد تا روایت ساختگی را برای لغزاندن آدم علیه السلام و همسرش حواء، به کار گیرد. و با نسبت دادن آن روایت به خدا، آن دو را گول زد و به آن دو گفت:

﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَهِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ٢٠﴾ [الأعراف:۲۰].

«پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جزء آنکه دو فرشته گردید یا از زمره جاودانان شوید».

و این روایت دروغین را با قسم به خدا موثق جلوه داد:

﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ٢١﴾ [الأعراف: ۲۱].

«و برای آن دو قسم خورد که من برای شما از پند دهندگانم».

روا نبود که آدم علیه السلام این روایت را تصدیق کند، زیرا با نص محکم که از جانب خدا، خوردن درخت را نهی کرده بود، در تعارض بود؛ آنجا که فرموده بود:

﴿وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ١٩﴾ [الأعراف: ۱۹].

«به این درخت نزدیک نشوید تا مبادا از زمره‌ی ظالمان شوید».

و همچنین در سند آن قول، شخصی است که از جانب خدا مجروح و متهم شده که او ابلیس است. کسی که خداوند به خاطر عدم قبول سجده برای آدم او را از بهشت خارج کرد و به او فرمود:

﴿فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ١٣﴾ [الأعراف: ۱۳].

«بیرون شو که تو از خوارشدگانی».

و این است سرنوشت هر که نص محکم را رها کند و دنباله‌رو متشابه و روایات متعارض با نصوص محکم گردد که از جانب علمای سوء و اتباعشان وارد شده؛ چنانچه خدا از قول آن‌ها در روز رستاخیز حکایت می‌کند:

﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا۶٧ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا۶٨﴾ [الأحزاب: ۶۷-۶۸].

«و می‌گویند: پروردگارا ! ما از سران و بزرگان خود پیروی کرده‌ایم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه کرده‌اند. پروردگارا ! آنان را دو چندان عذاب کن، و ایشان را کاملاً از رحمت خود به دور دار (و کمترین ترحّمی بدیشان منما)».

بنی اسرائیل گفته‌ی سامری را تصدیق کردند و در اثر التباس و تشابه، گوساله را پرستیدند و نصوص محکمی را که درباره‌ی عبادت خدای یگانه که هیچ شریکی ندارد، آمده بود، ترک کردند. و ادعا کردند که عزیر پسر خداست، و دلیلشان این بود که بعد از ۱۰۰ سال از مرگش، زنده شده است. چنانچه نصاری ادعا می‌کردند که مسیح پسر خداست، و او را به جای خدا می‌پرستیدند و احتجاج می‌کردند که بدون پدر متولد شده است و کور مادرزاد و جذامی را شفا می‌دهد و مردگان ‌را زنده می‌کند. و نص محکم کتاب خود را مبنی بر بنده بودن برای خدا را ترک کردند. چنانچه خدا از اولین سخن عیسی علیه السلام در گهواره خبر می‌دهد:

﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا٣٠﴾ [مریم: ۳۰].

«گفت: همانا من بنده‌ی خدایم، مرا کتاب داده و مرا به عنوان پیامبر قرار داده است».

شکی نیست که این عقاید تنها نتیجه‌ی استنباطات از الفاظ متشابه – مقابل محکم – هستند و نص واحد یا قول صریحی در دلالت بر آن‌ها وجود ندارد. برای همین خداوند متعال روز قیامت به عیسی بن مریم متعال می‌فرماید:

﴿یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ١١۶ مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ١١٧﴾ [المائده: ۱۱۶-۱۱۷].

«و (خاطرنشان ساز) آن گاه را که خداوند می‌گوید: ای عیسی پسر مریم ! آیا تو به مردم گفته‌ای که جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید؟). عیسی می‌گوید: تو را منزّه از آن می‌دانم که دارای شریک و انباز باشی. مرا نسزد که چیزی را بگویم (و بطلبم که وظیفه و) حق من نیست. اگر آن را گفته باشم بیگمان تو از آن آگاهی. تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم باخبری، ولی من (چون انسانی بیش نیستم) از آنچه بر من پنهان می‌داری بی‌خبرم. زیرا تو داننده رازها و نهانی‌هائی (و از خفایا و نوایای امور باخبری). من به آنان چیزی نگفته‌ام مگر آنچه را که مرا به گفتن آن فرمان داده‌ای (و آن) این که جز خدا را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است (و همو مرا و شما را آفریده است و همه بندگان اوئیم)».

خداوند از عیسی علیه السلام می‌پرسد: ﴿أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ﴾ یعنی: تو برای آن‌ها منصوص کردی؟ و چیزی را که آن‌ها ادعا می‌کنند تو گفتی؟ یا آن‌ها ادعای چنین چیزی را می‌کنند؟ پس همواره نص صریح برای حجت قرار دادن در این مسایل عظیم، نزدشان نیافتنی است.

شرک عرب‌ها از راه استنباط بود نه از راه نص:

﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ٣﴾ [الزمر: ۳].

«هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمی‌گیرند (و بدانان تقرّب و توسّل می‌جویند، می‌گویند:) ما آنان را پرستش نمی‌کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) درباره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمی‌کند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمی‌گرداند)».

مقاله پیشنهادی

فضیلت سفارش به قرآن

عَنْ طَلْحَهَ ابْنِ مُصَرِّفٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى: آوْصَى النَّبِیُّ صلی الله …