تمدن اسلامى یک تمدن واقعى وبافضیلت می باشد شما متوجه هسدید که تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گردیده است ” خوب میدانید که در تمدن معاصر عوامل هاى وجود دارد که سبب سقوط مجتمعات شده است . وچند عوامل آن را برایتان ذکر خواهم کرد .
۱ـ ازهم پاشیده گى خانوادگى :
تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گردیده است که عواطف پاک انسانى را نیز به انحطاط کشانیده وآب هاى زلال آن را با آلوده نمود ونتیجه آن شد که خانواده از هم بپاشد وپیوندهایش از هم بگسلد نهادى که به مثابه خشت اولى وآغازین بناى جامعه بحساب مى رود. دیگر نه آن عواطف مشاعر شیرین وزیبا- که قرآ، از آن به آرامش ، مودت ومهربانى تعبیر نموده- میان زن ومرد، باقى ماند ونه هم آن عواطف شیرینى که افراد خانواده را به هم پیوند مى داد ونه پیوندهاى میان برادر با برادر ونزدیکان با نزدیکان باقى ماند، نه روابط وپیوندهاى شیرینى که علاوه بر روابط مردم در بیرون از خانواده، افراد یک خانواده را نیز بهم گره مى زد.تبادل منافع وخوشى ها ولذت ها ، بحیث یگانه پیوند ورابطه اى مدار اعتبار قرار گرفت که افراد انسانى را با یکدیگر پیوند مى داد.همین پیوند است که باعث بر قرارى رابطه میان خویش با خویش ودوست با دوست است، واین مطلب بصورت مشخص همان مطلبى است که در گفتار
یکى از سیاست مداران غربى تمثیل گردیده آنجا که گفته است: “ما نه دوستان دائمى هستیم ونه دشمنان دائمى، آنچه نزد ما جاودانگى دارد همانا مصلحت ها ومنافع جاودانه ماست”.
اکنون این اندیشه حاکم برجو حاضر همه ابعاد وسویه هاى زندگى حاکم است.آیا عاطفه والاتر وماندگار تر از عاطفه پدرى ومادرى هست، عاطفه اى که گذشته از انسان آراسته به تاج کرامت، حیوان بى زبان هم از آن محروم نمى باشد .ولى این مادیت سو پست ونفعگراى همه شمول ،در برابر این عاطفه لطیف وزیبا واصیل طغیان نموده وپدران ومادران را چنان ساخته است که پسران ودختران خویش را بدور از گونه تأملى در معرض فروش قرار دهند. در این ارتباط مى توان به گزراش یکى از نویسندگان روزنامه” اخبار الیوم” منتشره ۲۶/ ۱۲/ ۱۹۵۹م اشاره نمود که مى گوید: ” در این هفته گزارش دردناکى را بخوانش گرفته که برخى روزنامه هاى اینگلیسى ، به نشر آن پرداخته اند که اینک فشرده آن از نظرشما مى گذرد.این گزارش در تفصیل این حادثه مى گوید: ” پدران ومادرانى وما دران قانونى بوده، نه از جمله کسانى بودند که زنان خود را طلاق داده باشند ونه زن هاى بودند که شوهران شان آنها را طلاق دادند ونه از جمله بیوه هاى بودند که شوهران خود را از دست داده باشند” چنین حالت هاى اکثراً در دوران باردارى یعنى پس از دوران ولادت آغاز مى شود .از طریق ارتباط هاى ویژه اى که پدران ومادران توسط دوستان واقارب خود بر قرار مى کنند، تا از خانواده هاى آگاهى بدست أرند که به گرفتن پسر خوانده ویا به گرفتن دخترى ویا پسرى بحیث فرزند علاقه مندند.مسئلان سر پرستى اطفال غیر قانهنى، اعتراف کردند که بسا مادران وپدران با بر قرارى ارتباط به این نهادها پشنهاد نمودند که فرزندان آن ها را بعنوان فرزندان غیر قانونى بپذیرند، تا توانسته باشند، پسر خوانده هائى را عوض آنها یراى خود بر گزینند… ولى این نهادهاى بنا به طبعیت کار عرصه مئولیت خویش از پذیرفتن گنین پیشناهدهاى اباورزیدند…. پژوهش هاى اجتماعى سبب اقداد به این کار را ” عدم توان واستطاعت پدران به نقل مکان نمودن از پارتمان آنها به پاتمان وسیع ترى است که در سطح پارتمان اولى آن باشد” جستجو نموده ویا سبب وجودى این پدیده را همانا نیاز آن ها به خرید تلوزیون ویا یخچال ویا نیاز به داشتن یک خانه کوچتر تشکیل مى دهد”. !! شما مى بینید که انسان چطور از مقام انسانى خود پائین آمده وچگونه آخگر عواطف والاى انسانى به خاموشى گرائیده است؟ این گزارش خطر بار اعلان میدارد که این اقدام پدران ومادران ، به فروش جگر گوشه هایشان بخاطر آن نیست که سد جوع نمایند ویا پشاکى بدست آرند که بدن هاى برهنه خویش را بپوشانند ویا ضرورتى از ضرورت هاى زندگى خود را دور سازند، اقدام آن ها به این کار براى بدست آوردن کالاى تجملى صورت گرفته است که اکثر انسان ها، بدون آن هم مى توانند زندگى نمایند. چه متاع گران بهائیکه در برابر چنین ثمن بخسى به فروش مى رسد؟!! مشکل فرزندان محروم از عواطف پدر ومادر که خود زاده رفتن مادر وپدر بصورت یکجائى به سوى کار است، یکى از مشکلات جامعه غربى بحساب رفته که برخى از نویسندگان به أن ” اطفال بدون خانواده” مى گویند. پدیده اى در جامعه غربى به ظهور پیوسته است که از آن به خانواده هاى فرو پاشیده نام برده شده وسبب آن هم آمیزش آزاد ودو جنس زن ومرد است که پیامدش هم کثرت طلاق ومحرومیت فرزندان این خانواده ها از تربیه مادرى ومراقبت فطرى پدر ومادر وآسیب پذیرشدن شخصیت آن ها از همان بامدادان زندگى است که در نهایت با وصف آن که در ظاهر تندرست اند، دچار امراض روحى بوده ودر اثر ملالت وخستگى به خشونت رو مى آورند واز مکتب ومدرسه گریزان مى شوند… تدابیر دانشمندان روان شناسى در علاج این پدیده رو به ناکامى بوده ودامنه این مرض روز به روز در گسترش است این فقدان عواطف تنها منحصر به خوردان نبوده بلکه بزرگان هم از این عواطف دوستى صادقانه وصداقت خالصانه وعطوفت بدور از تکلف بدون غرض ، در زندگى نیز محروم اند. شاید همین امر مردم را بر آن داشته باشد که سگ ها را با خود نگاه دارند تا محلى باشند براى ریزاندن برخى عواطف شان از ناحیه اى وبرخوردارى از صداقت ووفاى آنها از جانب دیگر ! زیرا سگان عادتا آنها را تنها نگذاشته طورى که فرزندان ونوه هاى شان آنها را تنها مى گذارند، به همین شکل سگان نسبت به صاحبان خود خیانت نورزیده، طورى که برخى دوستان ویاران که روزى نسبت به آنها گمان شک مى کردند، خیانت مى نمایند.در یک گزارش فرانسوى یاد آور مى شود که تعداد سگان در فرانسه پنجاه ملیونى، به هفت ملیون رسیده واین سگان با صاحبان خود طورى زندگى مى کنند که گویا اقارب آنها اند رستوران هاى بصورت عادى مشاهد مى کنیم که سگان و صاحب خود در یک مسیر با هم نان مى خورند! از مسئولى در نهاد سر پرستى از حیوانات در پاریس پسیده شد که چرا فرانسویان با سگان خویش چون خود معامله مى کنند؟ او در پاسخ گفت: بخاطر آنکه أنها نیاز دارند که کسى را دوست بدارند وکسى هم آن ها را دوست بدارید، ولى در میان مردم کسى را سراغ ندارند که آن ها را دوست بدارد و نه هم کسى را او را دوست بدارند. داکتر یوسف القرضاوى چگونگى زندگى پیرمردان وپیر زنان غرب را براویت از تحصیلکردگان غرب وآن هائیکه در میان مردمان غربى زندگى کردند چنین چهره نگارى کرده ومى گوید: زندگى غربیان زندگى است وحشتبار وخالى از هر گونه ذوق وبه دور از معنا.نیازهاى مادى زندگى مادى در غرب، تا جاى از جانب دولت ویا دارایى شخصى ویا از ناحیه مساعدت فرزندان واولاد تأمین است ، ولى آنچه در غرب سراغى از آن نمى توان یافت معانى انسانیت است. پسران ودختران از همان آغاز بلوغ، همه راه خود را گرفته ومیان او وخانواده هیچ پیوندى را نمى توان لمس کرد، جوان در جستجوى آن است که براى خود رفیقه اى تدارک نماید ودشیزه هم در تلاش آن است دوستى براى خویش پیدا نماید، این همه تلاش در جهت بدست آوردن دوستى مى باشد که لذت هاى جسمانى آن ها را تأمین نماید، نه دوستان ورفیقان معنوى وروحى، برهمین بنیاد است که فاقد دوام واستقرار است.واقعیت آن است که این پیوندى است میان نرو ماده، نه دوستى میان دو انسان، روزها وهفته ها وماه ها سپرى مى گردد نه پدر پسرش را ونه هم مادر دخترش مى بیند.به همین سبب آن ها نیازمند آن اند که در هر سالى روزى براى مادر یا پدر تخصیص داده شود وآن همان روزى است که از آن بنام ” جشن مادر” نام مى برند. این جشن تنها یک رابطه رسمى بوده ونهایت چیز یکه در این روز انجام مى یابد دیدارى است از پدر با بردن یک تحفه مادى که بسا مى شود آن هم از طریق پست ارسال مى گردد.
خانواده امریکائى رو به سقوط است: یک مجله امریکائى سئالى را از خوانندگان خویش در پیوند به زندگى در امریکا رویاروئى آن با مشکلات ونا ملایمات مطرح کرد که ۷۶ در صد جواب ها در برابر این پرسش به مقاومت خانواده در برابر این مشکلات بوده ولى ۸۵ در صد از این جواب ها نسبت بدوام یک زندگى زنا شهورى با سعادت نومیدانه ومأیوسانه بود. بر طبق آنچه مجله نیوز ویک در شماره ماه مى ۱۹۷۸ از نتایج آراى بدست آمده از خوانندگانش پیرامون زندگى خانوادگى امریکائى،به نشر سپرده است، نیم ازدواج ها در ایالات متحده منجر به طلاق مى گردد تا بار دیگر ازدواج نمایند که این ازدواج دومى هم باز منتهى به طلاق مى گردد. ” رونالدرکیلى” مستشار قانونى امور ازدواج در ایالات متحده این وضع تراژیدى بار را چنین توصیف نموده ومى گوید: ” آنچه براى من بحیث یک مستشار قانونى ازدواج، روحا درد آور ومأیوس کنند مى باشد ، این است که در ایالات متحده افراد زیادى اند که ازدواج کردند ولى در خانه هاى تنها وبیکس زندگى مى کنند، چنین معلوم مى شود که آنها جز در موارد اند کى با یکدیگر مشارکت ندارند، هر یک به راه خود مى رود، آنها جز در مناسبات محدودى باهم حرف نمى زنند بسا مى شود که این مناقشات پیرامون مال، با تربیه اولاد ویا روابط جنسى چنان حدت کسب مى کند که انسان را به تعجب وامیدارد که چطور این ها در آغاز کار با هم یکجا شدند”. مردان بار دوش زنان مطلقه خود اند: یکى از تازه ترین وقائع وشگفت انگیزترین خبرها، خبرى است که همین اکنون در غرب گزارش پیدا کرده که همانا نفقه خواهى مردان از زنان به ادعاى مساوات زنان ومردان است، همان ادعائیکه قبلاً توسط زنان راه اندازى شده بود . در سالهاى ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۰م در اخبارهاى جهان نشر شده بود ، که شمار از زنان داراى عوئد بزرگ بصورت چشمگیرى بالا رفته است که در نقش ممثله ها، آرایشگران، نطاقان، روزنامه نگاران، مدعى العمومان، اعضاى شوراهاى ادارات ، قهرمانان سپورت، مدیران شرکت هاى واعلانات ایفاى وظیفه مى نمایند… اگر یکى از این گونه زن ها با مشکلى رو به رو گردید که منتهى به قطع رابطه زنا شوهرى گردیده وشوهرش نسبت به او عائد کمتر داشت این مرد بزودى از خانم خویش خواهان نفقه مى گردد. اکنون قاضیان داد گاه ها بالا زنان عینا همان قانونى را تطبیق مى کنند که بر مردان هنگام وقوع طلاق تطبیق مى نمودند. أنگاه که زن در عقد ازدواج از عئد بیشتر بر خوردار باشد، پس چرا بار نفقه شوهرش فقیرش را بدوش نگرفته وبراى او نفقه اى را نپردازد که او را در زندگى جدیدش کمک رساند، وقتى که قانون مهم ایالات متحده براى زن اجازه میدهد که نیم دارایى شوهرش را بدست آورد وشهورش مکلف است که تاشب ازواجش براى او نفقه بپردازد، پس چرا زن بر خوردار از چنین امکانات از چنین قانون مستثنى باشد کمتر زنان خود با باز کردن دروازه مساوات باید تاوان همان چیزى که شعار آن را مى دادند و خواهان مساوات بودند که چیزى است تطبیق همانقرار مى دهند تطبیق معرض امریکایى در اکنون محاکم آنچه را که بپبردازند، اکنون بگیرند آنچه را که مى خواستند وبنوشید از جام مردان… وبپردازید از خون دل وعرق هاى خود بپردازند آنچه را که اکنون محاکم امریکایى در معرض تطبیق قران همان چیزى است که زنان شعار آن را مى دادند. اجاره مادران: یکى از نو آورى هاى ابتکار تمدن معاصر غربى بدعتى است معروف به نام ” مادر به اجاره گرفته شده ” ویا مادر بالوکاله” یقینا غربى ها با این عمل خویش، آن معناى پاک وزیباى ” مادرى” را به بازى گرفته وأن را به فساد وتباهى کشانیداند. أن ها خواستند مادرى تنها در عمل تولید ” تخمه” خلاصه نمایند همین که عمل القاح اسپرم شوهر ویا هر مرد دیگرى با تخمه زن انجام یا فت زن خود را سزاورا آن مى داند که به عنوان مادر خطاب گردد، در حالیکه نه دوره بار دارى را سپر کرده ونه هم تکلیف وضع حمل را چشیده است. همه وجانب او این بوده است که رحم زن دیگریرا به دالر ویا استرلنگ ویاپول هاى دیگر به اجاره گیرد، تا آن زن ، به وکالت از وى دوران حاملگى وباردارى را سپرى کرده وبدون آن که این زن اجاره گیرنده متحمل زحمت هاى باردارى ومرض هاى آن گردیده ودردهاى بچه آوردن ومشقت هاى شیردهى را بچشد ، برایش فرزند بزاید. براى این گونه مادرى بجز از اراز تخمه دیگر چه چیز باقى مانده است؟ عرب ها از مادر بنان والده یاد میکنند وحتى پدر را هم از باب تغلیب ” الوالد” مو گیند ، تا از این طریق به تبیین اهمیت ولادت در اثبات نسب، پرداخته باشند بناء امومت ومادرى تنها در افراز تخمه خلاصه نگردیده ، ولو که از نگاه داشتن ویژطى هاى وراثت داراى اهمیت بخصوصى مى باشد،ولى باید تذکر داد که این خصائص ویژگى ها به تنهائى خود سازنده امومت مادرى نیست . مادرى وامومت همانا تحمل دردهاى دوره باردارى وبچه آوردن بوده همان طورى که خداوند در تبیین مشقت این دوره فرموده است: ” حملته أمه وهنا على وهن ” مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى. به همین سبب قران تصور آن هائى را که زنان خود را با گفتن این جمله که ” تو گون مادر من هستى” مادر مى خوانند رد نموده وفرموده است : ماهن أمهاتهم ……. یعنى : آنان مادرانشان نیستند، مادران آنها تنها کسانى اند که ایشان را زاده اند. یکى از مادران در تبیین حقنیت خود به حضانت پسرش وادعاى آن که او نیست به پدر اولى تر به تربیه پسر مى باشد گفت: شکم من ظرفى بود براى نگهدارى آن وسینه هایم چوشک وآغوشم آرامگاه او بود. او پس چه خواهد گفت مادریکه سهم او از مادرى جز تولید ” تخمه” چیزى دیگرى نبود. نه شکمش ظرفى پرورش براى طفل است ونه سینه اش چوشک شیر دهى آن؟ او چیزى براى مادرى نه ساخته است، نه زحمتى کشیده ونه هم دردى را متحمل گردیده است ، نه درد مشقت باردارى را تحمل نموده ونه درد زادن را،او در طول نه ماه آرام زندگى نموده وبعدا آمده است تا طفل آماده اى از مادر کرایه اى بدست گیرد که باطفلى زندگى نموده که از طریق او تغذیه نموده ودر هستى واعصاب آن اثر گذاشته است . شما خود داورى نمائید که کدام شخص مستحق وسزاوار مادرى بوده وکدام شخص اولویت در استحقاق آن طفل را دارد؟ اسلام به حق چنین عملى تحریم نموده وآن را جریمه مى شمارد. ولى تمدن غربى میان حرام وحلال فرقى قائل نبوده واصلا مفکوره حلال وحرام نزد این تمدن امر است نا آشنا چه فکر حلال وحرام فکرى است دینى ، وتمد غرب بر پایه دین استوار نمى باشد. خانوادگى یک جنس: یکى از کارهاى که کنفرانس نفوس بدان پرداخته وشامل میثاق آن گردید ومناقشات وجدال هاى زیادى را برانگیخت وباعث بروز عدم رضائیت کشورهاى اسلامى وهم باور مندان به دین وارزش هاى ى آن گردید، همانا گذاره وقضیه ” فامیل یک جنسى” یعنى خانواده تشکیل یافته از دو مرد ویا دو زن است که بر خلاف فطرت خدائى وشرائع آسمانى وعرف هاى پسندیده از زمینیان در قرن ها وزمانه هاى گذشته صورت پذیرفته است. خداوند همان طور که در قران کریم فرموده است ، نوع بشرى را بصورت آفریده آنجا که گفته است: ” وخلقناکم ازواجاً” گذشته از این انسان همچون حیوانات بصورت نرو ماده آفریده شده وهر جنسى به جنس دیگر نیاز دارد که زندگى هم بدون وجود این دو جنس در جهان حیوانات ونبتات قابل دوام واستمرار نمى باشد. وحتى هستى هم بر همین قاعده دو جنسى یعنى مثبت ومنفى ویا الکترون وپروتون، استوار است آنجا که خداوند فرموده است : ومن کل شىء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون” امروز همین تمدن غربى است که تلاش مى ورزد که همان عمل قوم لوط را در شکل قانون تنظیم نموده وان را در سطح جهانى امرى وانمود سازد مشروع وعمل دیگرى را نیز بر آن بیافزاید که همان ازدواج زن با زن است. بدون شک مقتضى این خانواده یک جنسى این خواهد بود که از فرزند واولاد بدور بوده ومى دانید که خانواده بدون فرزند را چگونه مى توان خانواده نامید؟ آرى! اگر پیامد چنین رویکردى با تعمیم اخلاق آن پذیرفته شود. باید فناى بشریت بعد از این نسل را پذیرفت.
تهیه کننده: دکتور عنایت الله شاداب