استناد شیعه به خطبه شقشقیه!

بسیار دیده شده که اهل تشیع به خطبه الشقشقیه استناد کرده اند و این خطبه را دلیلی بر نارضایتی علی بن ابی طالب رضی الله تعالی عنه از ابی بکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم می دانند. و ما انشاء الله اسناد این خطبه را برسی می کنیم زیرا وقتی به کتب شیعه استناد می کنیم می گویند ما کتاب صحیح نداریم.
و یا ما فرزندان دلیل هستیم حال سوال اینکه چطور نهج البلاغه را بدون دلیل وبرسی اسناد قبول کرده اند؟ وحتی یک عالم از علمای این قوم اسناد این کتاب را برسی نکرده است واین خود ردی بر ادعای اولیه ایشان است.
اما برسی اسناد این خطبه:علل الشرائع – الشیخ الصدوق ج ۱ ص ۱۵۰
خطبه را ذکر می کند از ابتدای آن که معروف است(والله که فرزند ابی القحافه خلافت را از من ربود در حالی که میدانست من از او سزاوار ترم الی آخر خطبه ……)

رجال این روایت بدین شرح است (حدثنا محمد بن على ماجیلویه ، عن عمه محمد بن ابى القاسم ، عن احمد ابن أبى عبد الله البرقى ، عن ابیه عن ابن ابى عمیر، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب عن عکرمه، عن ابن عباس )
امامحمد بن على ماجیلویه هیچ یک از کتب رجالی شیعه او را توثیق نکرده اند الا اینکه شیخ صدوق از او رضایت داشته وهمانطور که خوئی می گوید رضایت دلیلی بر توثیق شخص نیست همانطور که در مقدمه کتاب خود معجم رجال الحدیث ذکر کرده واکثر روایاتی که به این شکل هستند را تضعیف کرده.
نفر بعدی احمد ابن أبى عبد الله البرقى آقای نجاشی در رجال خود در مورد مورد این شخص می گوید ضعیف الحدیث .رقم ۳۳۵٫
مسئله مهم دیگر اینکه تمام محور و طرق این خطبه بر شخص عکرمه مولی ابن عباس می چرخد حال ببینیم علمای شیعه در مورد این شخص چه گفته اند!
در کتب شیعه این شخص بشدت مذمت شده واو را حتی ناصبی می دانستند و در مورد عکرمه گفته اند (مات علی غیر الولایه)(بدون ایمان به ولایت مرده است) و بعضی گفته اند (لیس عندنا بحجه)(نزد ما حجت نیست)
خوئی از الکشی نقل می کند که (حدثنا محمد بن مسعود، قال: حدثنی ابن ارداد ( ازداد ) بن المغیره ، قال: حدثنی الفضل بن شاذان، عن ابن أبی عمیر، عن حماد بن عیسى، عن حریز، عن زراره، قال: قال أبو جعفر علیه السلام: لو أدرکت عکرمه عن الموت لنفعته ، قیل لابی عبد الله علیه السلام بماذا ینفعه ؟ قال: کان یلقنه ما أنتم علیه فلم یدرکه أبو جعفر ولم ینفعه . قال الکشی: وهذا نحو ما یروی: ( لو اتخذت خلیلا لاتخذت فلانا خلیلا ): لم یوجب لعکرمه مدحا بل أوجب ضده ” . معجم رجال الحدیث ( ۲۱ / ۱۷۷).
(زراره از روایت می کند از ابوجعفر که می گفت اگر هنگام مرگ عکرمه در کنارش می بودم به او نفع می رساندم پرسیدند چگونه؟ پاسخ داد او را تلقین می دادم به آن عقیده ای که شما ها بر آن هستید و راوی می گوید ابوجعفر هنگام مرگ عکرمه او را درک نکرد یعنی در کنارش نبود ونفعی به عکرمه نرسید و الکشی می گوید واین است حال کسی که روایت می کند این حدیث را (اگر می خواستم خلیلی بگیرم ابوبکر را به عنوان خلیل انتخاب می کردم) یعنی چون عکرمه این احادیث را در فضل خلفاء الراشدین روایت کرده عقیده فاسد داشته و هنگام مرگ هم با آن احوال وفات کرده که ذکر شد ونفعی به او نرسید)
پس شخص اول در کل طرق خطبه الشقشقیه عکرمه مولی ابن عباس است که علمای شیعه او را قبول ندارند حال چگونه روایتش را قبول می کنند؟چون به مذهبشان می خورد؟
برسی طرق دیگر خطبه الشقشقیه: خطبه را ذکر نمی کنم چون معروف است وفقط رجال خطبه را ذکر می کنم: معانی الأخبار- الشیخ الصدوق ص ۳۶۰:
– حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی – رضی الله عنه – قال: حدثنا عبد العزیز بن یحیى الجلودی ، قال: حدثنا أبو عبد الله أحمد بن عمار بن خالد ، قال: حدثنا یحیى بن عبد الحمید الحمانی قال: حدثنا عیسى بن راشد ، عن علی بن خزیمه عن عکرمه ، عن ابن عباس ، وحدثنا محمد بن علی ماجلیویه ، عن عمه محمد بن أبی القاسم ، عن أحمد بن أبی عبد الله البرقی ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیر ، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب ، عن عکرمه ، عن ابن عباس ، قال: ذکرت الخلافه عند أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام فقال )
محمد طالقانی که در ابتدای روایت است در کتب شیعه هیچ توثیقی برای او ذکر نشده الا رضایت صدوق از او که قبلا گفتیم خوئی می گوید رضایت صدوق دلیل بر توثیق شخص نیست و همینطور خوئی در تعلیق خود بر این حدیث می گوید این حدیث دلیل بر تشیع و حسن عقیده طالقانی است اما توثیق و موثق بودن او ثابت نشده معجم رجال الحدیث ( ۵۱ / ۲۳۱ )
شخص بعدی در روایت یحیى بن عبد الحمید الحمانی است که خوئی در مورد او می گوید یحیى بن عبد الحمید الحمانی مجهول .معجم رجال الحدیث (۲۱/ ۶۴ )
وباز می بینیم که در اسناد خطبه عکرمه مولی ابن عباس است که قبلا احوالش نزد شیعه ذکر شد.
برسی طرق دیگر خطبه:(الأمالی- الشیخ الطوسی ص ۳۷۲:
أخبرنا الحفار ، قال: حدثنا أبو القاسم الدعبلی ، قال: حدثنا أبی ، قال: حدثنا أخی دعبل ، قال: حدثنا محمد بن سلامه الشامی ، عن زراره بن أعین ، عن أبی جعفر محمد بن علی ( علیهما السلام )، عن ابن عباس، وعن محمد، عن أبیه، عن جده ( علیه السلام ) ، قال: ذکرت الخلافه عند أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) فقال: ( والله لقد تقمصها ابن أبی قحافه)

برسی راویان
هلال بن الحفار مجهول است همانطور که خوئی می گوید و ایضاً خوئی تمام روایاتی که این شخص در آن باشد تضعیف کرده معجم رجال الحدیث (۴/۷۲) ترجمه رقم ۱۳۹۶٫
نفر دوم ابوالقاسم الدعبلی: النجاشی در مورد ایشان می گوید (کان مختلطاً) (یعنی دیوانه بوده ویا عقلش ضایع بوده) و همینطور ابن الغضائری در مورد این شخص می گوید: کان کذابا وضاعا للحدیث، لا یلتفت إلى ما رواه عن أبیه عن الرضا علیه السلام ، ولا غیر ذلک ولا بما صنف
یعنی او دروغ گو و وضع کنند حدیث بوده به روایات او از پدرش از امام رضا التفات نمی شود و همینطور بقیه روایات ومصنفات او..(۴/۷۲)معجم رجال الحدیث خوئی.
نفر بعدی علی بن علی بن رزین: مجهول معجم رجال الحدیث(۱۳/ ۱۰۸).
آخرین طرق خطبه الشقشقیه: الطرائف- السید ابن طاووس الحسنی ص ۴۲۰:

( قال عبد المحمود ): ولقد وجدت هذه الخطبه ایضا فی کتاب بخزانه کتب المدرسه النظامیه العتیقه الذى سماه صاحب کتاب الغارات فی الجزء الثانی منه فی کتاب مقتل على بن أبی طالب علیه السلام تاریخ الفراغ منه یوم الثلاثاء ثلاث عشر مضین من شوال سنه ثلاثمائه وخمسه وخمسین وهذا هو سنه ولاده السید المرتضى الموسوی قبل ولاده أخیه الرضی مؤلف نهج البلاغه ، وهذه ألفاظ الروایه من کتاب الغارات فی مدرسه النظامیه: قال: حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن على الزعفرانی قال: حدثنا محمد ابن زکریا القلابى قال: حدثنا یعقوب بن جعفر بن سلیمان عن أبیه عن جده عن ابن عباس قال: أبو محمد حدثنى به قبل ذهاب بصره وقال أبو بکر محمد بن وثیق حدثنا محمد بن زکریا بهذه الاسناد عن ابن عباس انه قال: .
در ابتدای روایت گفته شده (عبدالمحمود گفت)اصلا این عبدالمحمود که هست الله اعلم ترجمه ای برایش نیست ؟؟!!! اینهم مانند روایات کلینی در کافی است که می گوید (حدثنا عده من اصحابنا)(عده ای از اصحابمان حدیث کردند مارا)این عده ای از اصحاب حِه کسانی هستند خدا عالم است بعد می گویند ما فرزندان دلیل هستیم

وهمینطور:
حسن بن علی الزعفرانی: مجهول معجم رجال الحدیث(۶/۷۱).
یعقوب بن جعفر بن سلیمان: مجهول , معجم رجال الحدیث(۲۱/۱۴۱).
ویعقوب بن حِعفر هیچ ترجمه ای در کتب شیعه برای او نیست و نه برای جدش.
معلوم شد که این خطبه هیچ سند صحیحی ندارد ازخود کتب شیعه حال چگونه به آن استناد می کنند؟ ایا حاضرند از عقیده خود در مورد این خطبه رجوع کنند؟ ویا اینکه چون به مذهبشان می خورد قبول می کنند؟

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …