از دیگر اسباب اختلاف آنان، اختلاف آنان در مورد میزان حجیت برخی از منابع فقهی است، مثلاً برخی از آنان قیاس را یکی از منابع احکام به حساب نیاورده، به همین دلیل، بر احکامِ مبتنی بر قیاس یا مستنبط از آن اعتراف نمیکنند و در نتیجه، بین قایلان و منکران قیاس اختلاف روی میدهد.
اسباب اختلاف، به طور کلی -در آنچه که نصی در مورد آن وجود ندارد- به اختلاف و تفاوت ادراک و تشخیص فقها و درک آنان از وجودِ مصلحت و مفسده و علتهای احکام و مقاصد و اهدافِ نصوص و مقاصد شریعت و تطبیق همهی آنها بر رویدادها و حوادثی برمیگردد که در مورد آنها فتوی و یا حکم قضایی میدهند. این مورد حوزهی بسیار وسیعی است و به همین دلیل هم، صحابه در مورد مسایلی که حکم منصوص ندارند باهم دچار اختلافنظر شدند، گرچه دورهی زندگیشان نزدیک به عصر نبوّت هم بود و آنان تنزیل قرآن را مشاهده کرده و اسرار و مقاصد شریعت را دریافته بودند. پس وقتی که صحابهی بزرگوار، با چنین شأن و جایگاهی، در مسایل فقهی و اجتهادی دچار اختلاف گشتند، وقوع دیگران در اختلاف، به طریق اولی میباشد. ما از اختلاف مجتهدان دلگیر و آزرده نمیشویم و آن را تجزیهی دین محسوب نمیکنیم، بلکه آن را از نشانههای فعالیت فقهای مسلمان میدانیم و بر ما لازم است که توأم با احترام به این فقهای بزرگ، از آن استفاده کنیم. اما دلگیر و آزرده هستیم از آنچه که افرادِ جاهل بر این اختلافِ آنان مترتب میکنند، از قبیل تعصب و اختلاف مذموم، مقدس ساختن آن فقهای بزرگ، منزهساختن آنان از خطا، حاکمساختن اقوال آنان بر قرآن و سنّت و موارد دیگری که افراد متعصب و جاهل در آن میافتند و آن مجتهدان بزرگ آنها را نگفتهاند. همچنین آزرده هستیم از آن کسانی که ادعای عدم تقلید را دارند و با وجود جهل به فهم آیهای از قرآن، اجتهاد در دین را برای خود روا میدانند و نیز، طعنهزدن به این ائمهی مجتهد را برای خود امری جایز میدانند، با این استدلال که دارند از قرآن و سنّت پیروی میکنند، در حالی که مسأله بسیار ساده و روشن است: هرکس توانایی استنباط احکام از منابع آن را دارد، این کار را انجام دهد و کسی که از انجام آن عاجز میباشد، بر او لازم است که از علما، چه آنان که زنده هستند و چه آنان که در قید حیات نمیباشند، کمک گیرد؛ کمکگرفتن از زندگان با مراجعه به آنها و سؤال از آنان میباشد و استمداد از وفات یافتگان هم با مراجعه به کتابهای موثق و صحیح ایشان میباشد و از جملهی این علما، اصحاب آن دسته از مذاهب حفظ شدهی موجود در میان امّت است که مشهور به علم و مقبولیت میباشند و آنگاه، شخص اگر سخنی را در مذهب موردِ قبول خود یافت که مخالف حدیث صحیح میباشد، بعد از اطمینان از صحت و معنای آن حدیث، باید به آن عمل نماید، زیرا همهی فقهایی که دارای پیرو میباشند، گفتهاند: اگر حدیث صحیح باشد، مذهب و دیدگاهِ من هم همان است که حدیث میگوید.