ملاحظهی مهمی وجود دارد که دروغ بستن به جعفر از جانب زنادقه بسیار رخ داده است و علمای متعهد نیز از این روایات حاشا نمودهاند، لذا فقه جعفری عملاً بیفایده شده و از بین رفته است.
آنچه امروزه در اختیار ما است مؤید این مطلب میباشد که این روایاتِ صرف چیزهای اندکی هستند که تشکیل دهندهی مذهب نیستند یا دروغها و اکاذیبی است که بدو نسبت داده شده و کتابهای موثق از قبول آن ابا میکنند.
و اگر چنانچه امامیه عملا از اقوال مجتهدین پیروی میکنند، پس برتری آنها بر سایر مذاهب فقهی اسلامی که آنها نیز دنباله رو اقوال مجتهدین هستند، چیست؟
اگر گفته شود: فقهای ما در پرتو گفتهی امام اجتهاد میکنند، میگوئیم و فقهای بقیهی مذاهب در پرتو اقوال نبی صلی الله علیه و سلم اجتهاد میکنند و بدون ترتیب قول پیامبر صلی الله علیه و سلم از عمومیت و درخشندگی بیشتری نسبت به قول امام برخوردار است و این یک مزیت و فضیلتی است برای مذاهب اهل سنت که مذاهب فقهی امامیه فاقد آن هستند!
این مطالب، بر فرض صحت روایت از امام است، پس اگر غالب آنچه روایت شده برچیده شوند و نقل نگردند، چه حالی پیدا خواهند کرد؟!