چه چیزی میتواند شرعاً و عقلاً برای بوجود آوردن مجتهدین جدید، مانع ما باشد، و اینکه ما فضا و زمینه مناسب برای نهضت علمی و قانون گذاری بزرگ در این عصر و زمان فراهم سازیم؟ اعتقاد به اینکه علم و فضیلت و برتری و اجتهاد فقط مخصوص گذشته گان بوده و باب اجتهاد تعطیل وکلید آن گم شده و در دریا انداخته شده، و همانا متأخرین فقط باید مقلد و دنباله رو آنچه را که از گذشته گانمان گفتهاند، باشند، گفتههایی خرافی، بیهوده و باطل بوده و اعتقادی اشتباه و گمراهی آشکاری است، بلکه انحطاط و عقب افتادگی و جمود فکری و مرگی که میگوییم، این است و این طرز فکر، محدود کردن وسعت رحمت خداوند تبارک وتعالی است.
زیرا اجتهاد، همان درک و فهم و شناخت از الله و رسول خدا است، واین رحمت وسیع و نعمت بزرگی است از جانب الله – جل جلاله – در این رابطه نسبت به مسلمانان دریغ نکرده و مضایقه نکرده است. بلکه اجتهاد استفاده عملی از قرآنی است که خدواند آن را حفظ کرده و نسبت به این امر بر بندگان خود منّت نهاده است:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾ [الحجر: ۹]. «همانا ما قرآن را نازل کردهایم و خود حافظ آن هستیم»
آیا علماء و امامان گذشته ما صالح و خوب بودند، فقط بخاطر اینکه مردند و صدها سال از مرگ آنها گذشته است. یا آنان صالح، درستکار و نیک بودند، بخاطر اینکه اعمال نیک و خوب انجام دادند و بواسطه آن اعمال به بندگان خدا و ملّتها نفع و فایده رساندند؟ امام ابوحنیفه، مالک شافعی و احمد و غیر اینها –رضوان الله علیهم اجمعین- در آن زمان که زندگی میکردند چه وضعیتی داشتند؟ آیا آنان نیز نسبت به گذشتگان خود متاخر و تازه و معاصر نبودند؟ آیا امکان نوآوری و ابتکار برای آنان فراهم نشد؟ اگر آنان معتقدند بودند به اینکه هیچ خیر و برکتی و اصلاحی جز در تلاش و کوشش و اعمال و گفتار گذشته گان وجود ندارد آیا این چنین تلاش و کوشش میکردند؟ و به اجتهاد میپرداختند؟ آیا گذشتگان صالح بودند فقط بخاطر اینکه قدیمی هستند؟ اگر اینطور است فرعون و هامان، قوم عاد و نوح و ثمود بهتر و صالح تر از صحابه و تابعین خواهند بود؟ -العیاذبالله-آیا هیچ عاقلی این سخن را قبول میکند؟ امام نووی، ابن حجر عسقلانی، العزبن عبدالسلام و الزیلعی وابن الهمام و السیوطی و ابن تیمیه و ابن القیم و الدهاویی – رحمهم الله – جزء افرادی که قبلاً بودهاند چه بودند؟ و یا احمد محمد شاکر و سید رضا، ابوالاعلی المودودی و غیر اینان جز کسانی که در گذشته زندگی کردهاند؟ چه بودند؟(یعنی آیا نام و شهرت و خوبی آنان فقط بخاطر این است که در گذشته زندگی کرده و مردهاند؟)آیا میتوانم آنچه را که انجام دادهاند دست کم بگیریم؟ و یا آنچه که نوشتهاند، محاربه و دشمنی کنیم؟ وبه این دلیل که فقه اسلامی، فقه کاملی است و نیازی به اضافه کردن بر آن نیست، و اصلاً جای شرح، استدارک، بحث جدید در آن وجود دارد؟ میتوانیم تمامی گفتههای آنان را انکار کنیم؟ویا تمام گفتههای آنان را بپذیریم؟(مسلماً نه)
آنگونه که اصحاب و نویسندگان کتاب«الاجتهاد والمجتهدون» به آن اقرار کردهاند و البوطی در کتاب «لامذهبیه» در صفحات (۷۳و۷۴) صراحتاً به این موضوع اشاره میکند. آیا این عین مردن نیست، آیا این کار عین جرم و جنایت نیست؟
جنایت خاموش کردن نور علم و زنده بگور کردن بحث گفتگو و تحقیق علمی نیست؟ و آیا هرگز شخص سالم، دانا با علم دشمنی و جنگ میکند؟راست گفته است کسی که میگوید: قدر و ارزش فضیلت وبرتری اهل فضل را فقط اهل فضل میتواند بشناسد.