شاید در آنچه گفتیم، برخی با استناد به حدیث منسوب به سنّت نبوی یعنی جملهی «اخْتِلافُ أُمَّتِی رَحْمَهٌ»، ما را مورد اعتراض قرار دهند که از مفهوم این حدیث تمایل و رغبت به اختلاف فهم میشود، زیرا رحمت شأنش این است که خودِ آن و اسباب آن مورد تمایل و رغبت قرار میگیرد و از جملهی اسباب آن هم اختلاف است و اینها همه مخالف است با آنچه گفتیم که ما تمایل و رغبتی به اختلاف نداریم.
جواب این اعتراض را به دو صورت میتوان داد:
۱- این حدیث صحیح نیست؛ سخاوی میگوید: برخی از علما این حدیث را با سند بسیار ضعیف و برخی به صورت مرسل و با سند ضعیف ذکر کردهاند[۱]. ابن بدیع شیبانی میگوید: بسیاری از ائمه گفتهاند که این حدیث هیچ اصلی ندارد، اما خطابی آن را در غریب الحدیث ذکر کرده و بیان داشته که اصلی نزد او دارد[۲]. امام سبکی میگوید: این حدیث در نزد محدثین معروف نیست و من نه سند صحیح و نه ضعیف و نه موضوعی (جَعلی) برای آن نیافتهام و فکر نمیکنم که دارای اصلی باشد، و احتمالاً کلام مردم باشد، یعنی به این صورت که شخصی گفته باشد: «اخْتِلافُ أُمَّتِی رَحْمَهٌ» و برخی آن را به گمان این که حدیث نبوی است پذیرفته باشند. اما من همچنان بر این باور هستم که این حدیث فاقد اصل است. سبکی، سپس در بطلانِ آن به آیات و احادیثی صحیح استدلال میکند که بیانگر این هستند که رحمت مقتضی عدم اختلاف است[۳]. سیوطی در کتاب الجامع الصغیر میگوید: نصر مقدسی آن را در کتاب الحجه و بیهقی در الرساله الأشعریه بدون ذکر سند روایت کردهاند و حلیمی و قاضی حسین و امام الحرمین و دیگران هم آن را نقل کردهاند و شاید در برخی از کتب حافظان که به دست ما نرسیده است، تخریج شده باشد. مناوی، در تعلیق بر این سخن سیوطی، همان سخنِ نقل شدهی ما از سبکی را ذکر کرده است و سپس میگوید: حافظ عراقی میگوید: سند آن ضعیف است[۴]. شیخ محمد ناصر الدین البانی، محدث معاصر هم، میگوید: این حدیث هیچ اصلی ندارد و نیز، از ابن حزم نقل کرده که در مورد این حدیث گفته است: باطل و بربَسته است[۵]. پس این حدیث صحیح نیست، یا این که جداً ضعیف است و امثال آن حجّت نمیشود و استدلال به آن روا نمیباشد.
۲- اگر فرض را بر صحت احتجاج به آن بگذاریم، میتوان آن را بر این حمل کرد که مراد از حدیث آن است که اختلاف مجتهدان در آنچه که اجتهاد و اختلاف در آن مقبول است، برای آنان و برای امّت رحمت است؛ به این دلیل برای آنان رحمت است که همهی آنان حسب نص حدیث نبوی که قبلاً ذکر شد، اجر میبرند؛ و رحمتبودنِ اختلاف برای امّت نیز به این خاطر است که اختلاف مجتهدان فقط بعد از اجتهاد ایشان است که روی میدهد و اجتهاد آنان به منظور شناخت احکام شرع در مسایل مستحدثهای که امّت با آنها رو به رو میشود و نصی شرعی در مورد حکم آنها یافت نمیشود، هم در شریعت اسلامی مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است، زیرا این اجتهاد آنان موجب میشود که امور و کارهای امّت و ادارهی آنها در چارچوب و حیطهی وسیع شریعت شریف اسلامی جریان یابد و سیر و جریان آن امور در این چارچوبِ نص و اجتهاد هم، موجب رحمت خداوند میشود. همچنین، در اختلافِ مجتهدان بعد از اجتهاد مطلوبشان، وسیلهای هست برای اظهار آرا و ادلّهی آنان تا مقایسهی آنها و شناخت آن موردی که به کتاب خدا و سنّت رسول خدا شبیهتر میباشد ممکن گردد و در نتیجه، آن موردی که شباهت بیشتری دارد مورد تبعیت قرار میگیرد و شکی هم نیست که تبعیت از این موردی که شبیهتر به کتاب و سنّت است، موجب نزول رحمت خداوند میشود، زیرا این همان امر مقدور و ممکن است.
[۱]– المقاصد الحسنه، سخاوی، ص ۲۶- ۲۷٫
[۲]– تمییز الطیب من الخبیث فیما یدور علی ألسنه الناس من الحدیث، ابن بدیع شیبانی.
[۳]– تفسیر آلوسی: ۴/ ۲۴٫
[۴]– فیض الدیر شرح الجامع الصغیر، مناوی ۱/ ۲۱۲- ۲۱۳٫
[۵]– سلسله الأحادیث الضعیفه والموضوعه، البانی، ص ۷۶٫