ائمه اربعه خودشان مخالف اختلافات مذهبى بوده اند، بطوریکه به پیروانشان نصیحت میکرده اند که اختلاف نکنند و فقط قول حق را بگیرند هر کجا و از هر کسى که بشنوند.
بطور خلاصه اقوال این ائمه در مورد مذهبشان بشرح زیر میباشد:
اولین این ائمه امام ابو حنیفه بوده است که بعضى از اقوالش عبارتند از:
۱- “إذا صح الحدیث فهو مذهبی” (روایت ابن عابدین در ” الحاشیه ” ۱/۳ ) یعنى: “اگر حدیثى صحیح واقع شد مذهب من همان میباشد.”
۲- “لا یحل لأحد أن یأخذ بقولنا ما لم یعلم من أین أخذناه” (روایت ابن عابدین در حاشیه کتاب “البحر الرائق ” ۶/۲۹۳) یعنى: “حلال نمیباشد براى کسى که قول ما را بگیرد ولى نداند که آنرا از کجا (و چه منبعى) گرفته ایم”، و در روایتى دیگر میگوید: “حرام على من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی” یعنى: “حرام است بر کسى که دلیل مرا نداند و با اقوال من فتوى بدهد”.
۳- “إذا قلت قولا یخالف کتاب الله تعالى وخبر الرسول صلى الله علیه وسلم فاترکوا قولی” (روایت فلاَّنی در “الإیقاظ” ص ۵۰) یعنى: “اگر حرفى بزنم که مخالف کتاب خدا و سنت پیامبر صلى الله علیه و سلم باشد پس قول مرا رها کنید”.
دومین امام، امام مالک بودند که میگفت:
۱ – “إنما أنا بشر أخطئ وأصیب فانظروا فی رأیی فکل ما وافق الکتاب والسنه فخذوه وکل ما لم یوافق الکتاب والسنه فاترکوه” (روایت ابن عبد البر در “الجامع” ۲/۳۲) یعنى: “همانا من بشر هستم و (در مسائل فقهى) خطا میکنم و یا صحیح میگویم، پس در رأى من بنگرید، و هر مسئله اى که با قرآن و سنت موافقت داشت بگیرید و اگر مخالف بود آنرا ترک کنید”
۲- ” لیس أحد بعد النبی صلى الله علیه وسلم إلا ویؤخذ من قوله ویترک إلا النبی صلى الله علیه وسلم” (روایت ابن عبد البر در “الجامع” ۲/۹۱) یعنى: “هیچکس بعد از پیامبر صلى الله علیه و سلم نیست که گفتارش قبول شود و یا نشود مگر پیامبر صلى الله علیه و سلم (که گفتارش هیچوقت نباید ترک شود و همه اش باید قبول شود)”
سومین امام، امام شافعى بودند که میگفت:
۱- “إذا صح الحدیث فهو مذهبی” (النووی ۱/۶۳) یعنى: “اگر حدیثى صحیح در آمد پس مذهب من همان است”.
۲- “إذا رأیتمونی أقول قولا وقد صح عن النبی صلى الله علیه وسلم خلافه فاعلموا أن عقلی قد ذهب” ( ابن عساکر بسند صحیح ۱۵/۱۰/۱ ) یعنى: “اگر حرفى بزنم در حالیکه از پیامبر صلى الله علیه و سلم حدیث صحیحى خلاف قول من وارد شده باشد پس بفهمید که عقلم را از دست داده ام”
۳- “کل حدیث عن النبی صلى الله علیه وسلم فهو قولی وإن لم تسمعوه منی” (ابن أبی حاتم ۹۳ – ۹۴) یعنى: “هر حدیثى را که از پیامبر صلى الله علیه و سلم بشنوید قول من نیز میباشد، گرچه از من نیز نشنیده باشید”
چهارمین امام، امام احمد بن حنبل بودند که میگفت:
۱- ” لا تقلدنی ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حیث أخذوا” (ابن القیم در “إعلام الموقعین” ۲/۳۰۲) یعنى: “از من و مالک و شافعى و اوزاعى و ثورى تقلید نکنید و بگیرید از جاییکه که آنها گرفته اند (یعنى از قرآن و سنت).
۲ – ” رأی الأوزاعی ورأی مالک ورأی أبی حنیفه کله رأی وهو عندی سواء وإنما الحجه فی الآثار” ( ابن عبد البر در “الجامع” ۲/۱۴۹) یعنى: ” رأى اوزاعى و مالک و ابو حنیفه همه اش رأى هست و نزد من همه اش یکسان است، ولى برهان و دلیل و حجت باید از اثر (یعنى حدیث پیامبر) باشد”.
۳- ” من رد حدیث رسول الله صلى الله علیه وسلم فهو على شفا هلکه” (ابن الجوزی در “المناقب” ( ص ۱۸۲) یعنى: “کسى که حدیث پیامبر صلى الله علیه و سلم را رد کند پس او نزدیک است که هلاک شود”.
این بود بعضى از اقوال ائمه اربعه که چطور پیروانشان را از تقلید کورکورانه بر حذر میداشند و همیشه آنها را یاداورى میکردند که که با دلیل و استناد از قرآن و سنت اقوالشان را مطابقت دهند و و اگر موافقت داشت قبول کنند و اگر مخالفت داشت رأى کسى دیگر که صحیحتر باشد را بگیرند.
در اینجا لازم به تذکر این دو مسئله میباشیم که:
۱- مذاهب اهل سنت منحصر به این ۴ مذهب نیست بلکه بیش از ۱۵ مذهب میباشد ولى یاران مذاهب دیگر اقوال ائمه شان را تدوین نکردند لذا اثرى (بجز مقدار کم) از آن مذاهب باقى نماند، بعنوان مثال، یکى از بزرگان تابعین میگفت که: “اللیث افقه من مالک، لکن اصحابه لم یقوموا به” یعنى: “لیث (ابن سعد) از مالک فقیهتر بود ولى یارانش مذهبش را تدوین نکردند”.
۲- هر چند مذاهب اهل سنت مختلف میباشد، ولى اختلافشان فقط در فقه و فهم نصوص قرآن و سنت بوده است لذا اختلافاتى در این زمینه رخ میداده است، ولى در مسائل عقیدتى که اصل و اصول دین را تشکیل میدهد اختلافاتى نداشتند لذا همه این مذاهب درست میباشند و کسى نمیتواند تعصب بخرج دهد و مذهب دیگرى را انکار کند مگر اینکه همانطور که گفته شد هنگام روشن شدن حقیقت و درستى یک مسئله با استناد از قرآن و سنت باید تابع قول دقیقتر و صحیحتر شویم هر چند مخالف مذهبمان نیز باشد.
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین