احکام و مسائل تتبّع رخص(۴)

ابواسحاق شاطبی رحمه الله موارد زیر را از جمله مفسده‌های تتبّع رخص بر می‌شمرد:

  1. دور شدن از دین، بدین‌گونه که پیروی از دلیل را کنار می‌گذارند و از خلاف پیروی می‌کنند.
  2. اهانت به دین؛ زیرا دین به این شیوه، دارای هیچ قاعده و قانونی نخواهد بود.
  3. ترک اموری که معلوم هستند و روی‌آوردن به امور نامعلوم.
  4. فروپاشی قانون سیاست شرعی، بدین‌گونه که روی آوردن منضبط به امر معروف ترک می‌شود. ([۱])

علاوه بر آن، تتبّع رخص منجر به روی آوردن به تلفیق مظاهر می‌شود، به طوری که موجب بطلان اجماع آن‌ها می‌شود.

ابن حزم می‌گوید: هرکس به این فرمودۀ خداوند ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ﴾ استدلال کند، باید بداند که هر چیزی که از جانب خداوند متعال نازل شده، سهل و راحت است؛ زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾([۲]) «و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است.»

شاطبی بیان می‌کند که آسان‌گیری و راحتی در شریعت بر اصول خود جاری است نه بر تتبّع رخص و اختیار اقوال براساس هوی و هوس، هیچ پایه و اساسی ندارد و هرکس ادعای تتبّع رخص را بکند، گویا این ادعا را نموده است که میل به هوای نفسانی دارد و شریعت از پیروی هوای نفس نهی کرده و این عمل با این اصل متفق علیه- حرام بودن تبعیت از هوای نفس- تضاد دارد. و همچنین با این فرمودۀ خداوند متعال نیز در تضاد کامل است: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾ [النساء: ۵۹]. «و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضۀ به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید.»([۳])

پس اساس و بنیان این تفکر و دیدگاه بر این است که تتبّع رخص باعث لهو و لعب در دین گشته و مقلد با این عملکرد، سست کردار و هوس­باز گشته و بر مبنای هواهای درونی خود به دنبال احکام شریعت می­گردد و به دنبال شانه خالی کردن از احکام الهی و تکالیف می­شود و بجای اینکه این فرمودۀ خداوند متعال را ملاک عمل قرار دهد که می­فرماید: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾([۴]) «و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضۀ به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید.» بلکه دنبال هوای درون و احکام سهل می­باشد و این در مواردی به خروج و خرق اجماع نیز منجر می­شود و این عملکرد دین را در نزد مقلِّد کم­ارزش کرده و در نهایت بی­ارزش می­کند و حتی می­تواند به خروج شخص از دین منجر شود.

 

 

([۱])شاطبی، الموافقات، ۴/۱۴۷-۱۴۸٫

([۲])حج، ۷۸٫/- آمدی، الأحکام، ۲/۸۶۹٫

([۳]) نساء، ۵۹ ./- نک: شاطبی، الموافقات (۴/۱۴۵).

([۴]) نساء، ۵۹ ./- نک: شاطبی، الموافقات، ۴/۱۴۵٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …