احادیث شفاعت(۱۷)

ابن ماجه، باب: [فِی الْإِیمَانِ]

۳۴۹- «عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم: إِذَا خَلَّصَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ مِنَ النَّارِ، وَأَمِنُوا، فَمَا مُجَادَلَهُ أَحَدِکُمْ لِصَاحِبِهِ فِی الْحَقِّ یَکُونُ لَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ مُجَادَلَهً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لِرَبِّهِمْ فِی إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ أُدْخِلُوا النَّارَ، قَالَ: یَقُولُونَ: رَبَّنَا، إِخْوَانُنَا کَانُوا یُصَلُّونَ مَعَنَا، وَیَصُومُونَ مَعَنَا، وَیَحُجُّونَ مَعَنَا، فَأَدْخَلْتَهُمُ النَّارَ، فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَأَخْرِجُوا مَنْ عَرَفْتُمْ مِنْهُمْ، فَیَأْتُونَهُمْ، فَیَعْرِفُونَهُمْ بِصُوَرِهِمْ، لَا تَأْکُلُ النَّارُ صُوَرَهُمْ، فَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ النَّارُ إِلَى أَنْصَافِ سَاقَیْهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ إِلَى کَعْبَیْهِ، فَیُخْرِجُونَهُمْ، فَیَقُولُونَ: رَبَّنَا! أَخْرَجْنَا مَنْ قَدْ أَمَرْتَنَا، ثُمَّ یَقُولُ: أَخْرِجُوا مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ وَزْنُ دِینَارٍ مِنَ الْإِیمَانِ، ثُمَّ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ وَزْنُ نِصْفِ دِینَارٍ، ثُمَّ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ.

قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: فَمَنْ لَمْ یُصَدِّقْ هَذَا، فَلْیَقْرَأْ: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖۖ وَإِن تَکُ حَسَنَهٗ یُضَٰعِفۡهَا وَیُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِیمٗا ۴٠﴾ [النساء: ۴۰]».

  1. «از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت شده است که گفت: پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: «وقتی که خداوند مؤمنین را از آتش نجات می‌دهد و آن‌ها [نیز از نجات خود] مطمئن می‌شوند، مجادله و گفتگوی یک از شما در دنیا با دوستش مبنی بر احقاق حقش، از مجادله و گفتگوی مؤمنین در قیامت با خداوند مبنی بر نجات برادران‌شان که در آتش افتاده‌اند، شدیدتر نیست، پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: آن‌ها می‌گویند: خدایا! برادرانمان! آن‌ها با ما نماز می‌خواندند، با ما روزه می‌گرفتند، با ما فریضه‌ی حج را به جای می‌آوردند، اما آن‌ها را در آتش انداختی، خداوند می‌فرماید: بروید و هرکس از آن‌ها را شناختید بیرون بیاورید، پس می‌روند و آن‌ها را با چهره‌هایشان می‌شناسند [زیرا] آتش چهره‌های آن‌ها را از بین نمی‌برد و آتش برخی را تا نیمه‌ی ساق‌ها در بر گرفته است و برخی را نیز تا قوزک پا، آن‌ها را بیرون می‌آورند، سپس می‌گویند: خدایا! آن‌هایی را که به ما دستور دادی، از آتش بیرون آوردیم، سپس خداوند می‌فرماید: بیرون بیاورید هرکس را که به وزن دیناری (کنایه از مقداری کم) در قلبش ایمان دارد، سپس می‌فرماید: بیرون بیاورید هرکس را که به وزن نصف دیناری در قلبش ایمان دارد، سپس فرمودند: بیرون بیاورید هرکس را که به اندازه‌ی سنگینی دانه‌ی خردلی ایمان در قلبش است.

ابوسعید رضی الله عنه گفت: هرکس این سخن را باور نمی‌کند و به آن اطمینان ندارد، این آیه را بخواند: ﴿ِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖۖ وَإِن تَکُ حَسَنَهٗ یُضَٰعِفۡهَا وَیُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِیمٗا۴٠﴾ [النساء: ۴۰]. «خداوند کوچک‌ترین ظلمی به کسی نمی‌کند و اگر کسی کار نیکی انجام دهد، خداوند جزای آن را چندبرابر می‌دهد و نزد خود اجر و پاداش بیشتر از آن را به او خواهد بخشید»».

۳۵۰- «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم قَالَ: یَجْتَمِعُ الْمُؤْمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یُلْهَمُونَ – أَوْ یَهُمُّونَ – یَقُولُونَ: لَوْ تَشَفَّعْنَا إِلَى رَبِّنَا، فَأَرَاحَنَا مِنْ مَکَانِنَا، فَیَأْتُونَ آدَمَ فَیَقُولُونَ: أَنْتَ آدَمُ، أَبُو النَّاسِ، خَلَقَکَ اللَّهُ بِیَدِهِ، وَأَسْجَدَ لَکَ مَلَائِکَتَهُ، فَاشْفَعْ لَنَا عِنْدَ رَبِّکَ، یُرِحْنَا مِنْ مَکَانِنَا هَذَا، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ وَیَشْکُو إِلَیْهِمْ ذَنْبَهُ الَّذِی أَصَابَ، فَیَسْتَحْیِی مِنْ ذَلِکَ، وَلَکِنِ ائْتُوا نُوحًا، فَإِنَّهُ أَوَّلُ رَسُولٍ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ، فَیَأْتُونَهُ، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ سُؤَالَهُ رَبَّهُ مَا لَیْسَ لَهُ بِهِ عِلْمٌ، وَیَسْتَحْیِی مِنْ ذَلِکَ، وَلَکِنِ ائْتُوا خَلِیلَ الرَّحْمَنِ، إِبْرَاهِیمَ، فَیَأْتُونَهُ، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَلَکِنِ ائْتُوا مُوسَى، عَبْدًا کَلَّمَهُ اللَّهُ وَأَعْطَاهُ التَّوْرَاهَ، فَیَأْتُونَهُ، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ قَتْلَهُ النَّفْسَ بِغَیْرِ النَّفْسِ، وَلَکِنِ ائْتُوا عِیسَى عَبْدَ اللَّهِ وَرَسُولَهُ، وَکَلِمَهَ اللَّهِ وَرُوحَهُ، فَیَأْتُونَهُ، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَلَکِنِ ائْتُوا مُحَمَّدًا  صلی الله علیه و سلم عَبْدًا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ، قَالَ: فَیَأْتُونِی، فَأَنْطَلِقُ، فَأَمْشِی بَیْنَ السِّمَاطَیْنِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ – (اَلسِّمَاطُ بِکَسْرِ السینِ، الصَّفُّ مِنَ النَّاسِ) – فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّی فَیُؤْذَنُ لِی، فَإِذَا رَأَیْتُهُ وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، ثُمَّ یُقَالُ: ارْفَعْ یَا مُحَمَّدُ! وَقُلْ تُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَحْمَدُهُ بِتَحْمِیدٍ یُعَلِّمُنِیهِ، ثُمَّ أَشْفَعُ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ، ثُمَّ أَعُودُ الثَّانِیَهَ، فَإِذَا رَأَیْتُ وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، ثُمَّ یُقَالُ لِی: ارْفَعْ مُحَمَّدُ، قُلْ تُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَرْفَعُ رَأْسِی فَأَحْمَدُهُ بِتَحْمِیدٍ یُعَلِّمُنِیهِ، ثُمَّ أَشْفَعُ فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ، ثُمَّ أَعُودُ الثَّالِثَهَ، فَإِذَا رَأَیْتُ رَبِّی وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، ثُمَّ یُقَالُ لِیْ: ارْفَعْ مُحَمَّدُ! قُلْ تُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَرْفَعُ رَأْسِی، فَأَحْمَدُهُ بِتَحْمِیدٍ یُعَلِّمُنِیهِ، ثُمَّ أَشْفَعُ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ، ثُمَّ أَعُودُ الرَّابِعَهَ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ! مَا بَقِیَ إِلَّا مَنْ حَبَسَهُ الْقُرْآنُ».

  1. «از انس بن مالک رضی الله عنه روایت شده است که پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: مسلمانان روز قیامت جمع می‌شوند، [وضعیت به گونه‌ای سخت و نگران‌کننده است که] ناراحت و خسته می‌شوند و می‌گویند: کاش نزد پروردگارمان کسی را شفیع قرار دهیم (بیایید نزد پروردگارمان کسی را شفیع قرار دهیم) تا ما را از این موقعیت [سخت) نجات دهد، پس نزد آدم می‌آیند و عرض می‌کنند: تو آدم پدر بشریت هستی، خداوند تو را با دست خود آفرید و فرشتگانش را به سجده بر تو امر کرد، پس نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن تا ما را از این موقعیت سختی که در آن قرار داریم، نجات ده، آدم می‌گوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم و گناهی را که مرتکب شده بود، برایشان بیان می‌کند و از آن شرم می‌کند، ولی [می‌گوید:] نزد نوح بروید، او نخستین پیامبری است که خداوند برای مردم زمین فرستاده است، پس نزد او می‌آیند، نوح جواب می‌دهد: من در جایی نیستم که شفاعت کنم و نیز درخواستی را یاد می‌کند که بدون آگاهی از خداوند کرد و از آن شرم می‌کند، اما [می‌گوید:] نزد خلیل پروردگارِ رحمان، ابراهیم بروید، نزد او می‌آیند، ابراهیم می‌گوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم، نزد موسی بروید، او بنده‌ای است که خداوند با او سخن گفت و تورات را به او داد، پس نزد او می‌آیند، او [نیز] می‌گوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم و کشتن نفسی را بیان می‌کند که به ناحق او را کشته بود، اما [می‌گوید:] نزد عیسی بروید، او بنده‌ی خدا و فرستاده‌ی اوست، او کلمه‌ی خدا (آفریده‌ی است که با گفتن کُن به وجود آمد) و روح اوست، پس نزد او می‌آیند، عیسی می‌گوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم، اما [می‌گوید:] نزد محمدصلی الله علیه و سلم بروید، او بنده‌ای است که خداوند تمامی گناهان پیشین و پسین (اول و آخرش) را بخشیده است، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس نزد من می‌آیند [و درخواست‌شان را می‌گویند]، من هم می‌روم و از میان دو صف از مؤمنان می‌گذرم و اجازه‌ی ملاقات با پروردگارم را می‌گیرم، به من اجازه داده می‌شود، وقتی پروردگارم را دیدم، به سجده می‌افتم، خداوند مرا در سجده مدتی که خود اراده می‌کند، نگه می‌دارد، سپس گفته می‌شود: ای محمد! سرت را بردار و بگو [هر آنچه می‌خواهی، زیرا] گفته‌هایت شنیده می‌شود، بخواه [هر آنچه می‌خواهی، زیرا] به تو بخشیده خواهد شد و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته می‌شود، پس خداوند را با کلماتی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش می‌گویم و سپس شفاعت می‌کنم، پس برای من حدی مشخص می‌کند (گروه‌هایی که شفاعتم در مورد آن‌ها پذیرفته شده است)، پس آن‌ها را وارد بهشت می‌کند و برای بار دوم برمی‌گردم، وقتی پروردگارم را دیدم، به سجده می‌افتم، خداوند مرا در سجده مدتی که خود اراده می‌کند، رها می‌کند، سپس به من گفته می‌شود: ای محمد! سرت را بردار و بگو، گفته‌هایت شنیده می‌شود و بخواه، به تو بخشیده خواهد شد و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته می‌شود، پس سرم را برمی‌دارم و خداوند را با کلماتی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش می‌گویم و سپس شفاعت می‌کنم، پس برای من حدی مشخص می‌کند (گروه‌هاییی که شفاعتم در مورد آن‌ها پذیرفته شده است)، پس آن‌ها را وارد بهشت می‌کند و برای بار سوم برمی‌گردم، وقتی پروردگارم را دیدم، به سجده می‌افتم، خداوند مرا در سجده مدتی که خود اراده می‌کند، رها می‌کند، سپس گفته می‌شود: ای محمد! سرت را بردار و بگو، گفته‌هایت شنیده می‌شود، پس سرم را برمی‌دارم و خداوند را با کلماتی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش می‌گویم و سپس شفاعت می‌کنم، پس برای من حدی مشخص می‌کند (گروه‌هایی که شفاعتم در مورد آن‌ها پذیرفته شده است)، پس آن‌ها را وارد بهشت می‌کند و سپس برای بار چهارم برمی‌گردم و می‌گویم: خدایا! کسی که در آتش نمانده است، مگر آن که قرآن او را از واردشدن به بهشت منع کرده است».

 

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …