ترمذی، باب: [مَا جَاءَ فِی الشَّفَاعَهِ]
۳۴۸- «عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ رضی الله عنه قَالَ: أُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم بِلَحْمٍ، فَرُفِعَ إِلَیْهِ الذِّرَاعُ، فَأَکَلَهُ – وَکَانَتْ تُعْجِبُهُ – فَنَهَسَ مِنْهَا نَهْسَهً، ثُمَّ قَالَ: أَنَا سَیِّدُ النَّاسِ یَوْمَ القِیَامَهِ، هَلْ تَدْرُونَ لِمَ ذَاکَ؟ یَجْمَعُ اللَّهُ النَّاسَ، الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ، فَیُسْمِعُهُمُ الدَّاعِی، وَیَنْفُذُهُمُ البَصَرُ، وَتَدْنُو الشَّمْسُ مِنْهُمْ، فَبَلَغَ النَّاسَ مِنَ الْغَمِّ وَالْکَرْبِ مَا لَا یُطِیقُونَ، وَلَا یَحْتَمِلُونَ. فَیَقُولُ النَّاسُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: أَلَا تَرَوْنَ مَا قَدْ بَلَغَکُمْ؟ أَلَا تَنْظُرُونَ مَنْ یَشْفَعُ لَکُمْ إِلَى رَبِّکُمْ؟ فَیَقُولُ النَّاسُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: عَلَیْکُمْ بِآدَمَ، فَیَأْتُونَ آدَمَ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ أَبُو البَشَرِ، خَلَقَکَ اللَّهُ بِیَدِهِ، وَنَفَخَ فِیکَ مِنْ رُوحِهِ، وَأَمَرَ المَلَائِکَهَ فَسَجَدُوا لَکَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ أَلَا تَرَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَیَقُولُ لَهُمْ آدَمُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ نَهَانِی عَنِ الشَّجَرَهِ فَعَصَیْتُهُ، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَیَأْتُونَ نُوحًا، فَیَقُولُونَ: یَا نُوحُ! أَنْتَ أَوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، وَقَدْ سَمَّاکَ اللَّهُ عَبْدًا شَکُورًا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ أَلَا تَرَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَیَقُولُ لَهُمْ نُوحٌ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ کَانَتْ لِی دَعْوَهٌ دَعَوْتُهَا عَلَى قَوْمِی، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى إِبْرَاهِیمَ، فَیَأْتُونَ إِبْرَاهِیمَ، فَیَقُولُونَ: یَا إِبْرَاهِیمُ! أَنْتَ نَبِیُّ اللَّهِ وَخَلِیلُهُ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ کَذَبْتُ ثَلَاثَ کَذِبَاتٍ – فَذَکَرَهُنَّ أَبُو حَیَّانَ فِی الحَدِیثِ – نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى، فَیَأْتُونَ مُوسَى، فَیَقُولُونَ: یَا مُوسَى! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، فَضَّلَکَ اللَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَبِکَلَامِهِ عَلَى البَشَرِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ قَتَلْتُ نَفْسًا، لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى عِیسَى، فَیَأْتُونَ عِیسَى، فَیَقُولُونَ: یَا عِیسَى! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَکَلَّمْتَ النَّاسَ فِی المَهْدِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ عِیسَى: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَلَمْ یَذْکُرْ ذَنْبًا، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و سلم، قَالَ: فَیَأْتُونَ مُحَمَّدًا، فَیَقُولُونَ: یَا مُحَمَّدُ! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، وَخَاتَمُ الأَنْبِیَاءِ، وَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَأَنْطَلِقُ فَآتِی تَحْتَ العَرْشِ، فَأَخِرُّ سَاجِدًا لِرَبِّی ثُمَّ یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَیَّ مِنْ مَحَامِدِهِ، وَحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ شَیْئًا، لَمْ یَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِی، ثُمَّ یُقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! ارْفَعْ رَأْسَکَ، سَلْ تُعْطَهْ وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَرْفَعُ رَأْسِی، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ! أُمَّتِی، یَا رَبِّ! أُمَّتِی، یَا رَبِّ! أُمَّتِی، فَیَقُولُ: یَا مُحَمَّدُ! أَدْخِلْ مِنْ أُمَّتِکَ مَنْ لَا حِسَابَ عَلَیْهِ، مِنَ البَابِ الأَیْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّهِ، وَهُمْ شُرَکَاءُ النَّاسِ فِیمَا سِوَى ذَلِکَ مِنَ الأَبْوَابِ، ثُمَّ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ مَا بَیْنَ الْمِصْرَاعَیْنِ مِنْ مَصَارِیعِ الْجَنَّهِ، کَمَا بَیْنَ مَکَّهَ وَحِمْیَرٍ، وَکَمَا بَیْنَ مَکَّهَ وَبُصْرَى».
۳۴۸٫ «از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که گفت: در یک مهمانی هنگام خوردن غذا، مقداری گوشت برای پیامبر صلی الله علیه و سلم آوردند که قسمت دست حیوان بود و پیامبر صلی الله علیه و سلم از آن خوشش میآمد، پس کمی از آن را با دندان کندند و فرمودند: «روز قیامت من سید و سرور تمامی بشریت هستم، آیا میدانید چرا؟ [زیرا در آن روز] خداوند تمامی انسانها را در یک زمین مسطح (دشتی بزرگ) جمع میکند، جایی که هر دعوتکنندهای صدایش را به همه میرساند و چشم هر بینندهای همه را میبیند و خورشید به آنها نزدیک میشود و مردم چنان دچار ناراحتی و اندوه هستند که طاقت و توانایی تحمل آن را ندارند، برخی به برخی میگویند: مگر نمیدانید در چه مشکلی افتادهاید؟ آیا دست به دامن کسی نمیشوید که برایتان شفاعت کند [تا از این وضعیت نجات یابید]؟ برخی به برخی میگویند: نزد آدم بروید، پس نزد آدم میآیند و عرض میکنند: ای آدم! تو پدر بشریت هستی، خداوند تو را با دستان خود آفرید و روحش را در تو دمید و به فرشتگان امر کرد [که بر تو سجده کنند] و بر تو سجده کردند، برای ما نزد پروردگارت شفاعت کن، آیا نمیبینی که ما در چه وضعیتی هستیم [و گرفتار چه درد و غمی شدهایم]؟ آدم به آنها میگوید: پروردگارم امروز چنان خشمگین است که قبلاً چنین خشمگین نبوده است و بعد از این نیز چنین خشمگین نخواهد شد و او مرا از نزدیکشدن به آن درخت منع کرد، اما من او را نافرمانی کردم. مرا به حال خود واگذارید که به فکر چارهای برای خود باشم، مرا به حال خود واگذارید، من تنها به فکر نجات خود هستم، نزد کسی دیگر بروید، نزد نوح بروید، پس نزد نوح میآیند و میگویند: ای نوح! تو نخستین پیامبری بودی که به سوی مردم آمدی و خداوند تو را عبد شکور (بندهی بسیار سپاسگزار) نامیده است، نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن؟ آیا نمیبینی که ما در چه وضعیتی هستیم؟ آیا نمیبینی که ما چگونه گرفتار شدهایم؟ نوح به آنها میگوید: پروردگارم امروز چنان خشمگین است که قبلاً چنین خشمگین نبوده است و بعد از این نیز چنین خشمگین نخواهد شد و من یک دعایی کردم و قومم را نفرین کردم، پس مرا به حال خود بگذارید، من تنها به فکر نجات خود هستم، من تنها به فکر نجات خود هستم، نزد کسی دیگر بروید، نزد ابراهیم بروید، پس نزد ابراهیم میآیند و میگویند: ای ابراهیم! تو پیامبر خدا و خلیل او از اهل زمین بودی، نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن، آیا نمیبینی که ما در چه وضعیتی هستیم؟ ابراهیم میگوید: پروردگارم امروز چنان خشمگین است که قبلاً چنین خشمگین نبوده است و بعد از این نیز چنین خشمگین نخواهد شد و من سه بار دروغ گفتم- ابوحیان در روایتش آن سه دروغ حضرت ابراهیم را بیان میکند -مرا به حال خود بگذارید که به فکر چارهای برای خود باشم، مرا به حال خود بگذارید، مرا به حال خود بگذارید، نزد کسی دیگر بروید، نزد موسی بروید، نزد موسی میآیند و میگویند: ای موسی! تو پیامبر خدا هستی، خداوند تو را به وسیلهی رسالتش و با کلامش بر دیگران برتری داد، نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن، آیا نمیبینی که ما در چه وضعیتی هستیم؟ موسی میگوید: پروردگارم امروز چنان خشمگین است که قبلاً چنین خشمگین نبوده است و بعد از این نیز چنین خشمگین نخواهد شد و من کسی را کشتم که به آن دستور داده نشده بودم، مرا به حال خود بگذارید که به فکر چارهای برای خودم باشم، مرا به حال خود بگذارید، من به فکر نجات خود هستم، نزد کسی دیگر بروید، نزد عیسی بروید، پس نزد عیسی میآیند و میگویند: ای عیسی! تو پیامبر خدا و کلمه و روح او هستی که در مریم القا کرد، تو کسی هستی که در گهواره با مردم سخن گفتی، نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن، آیا نمیبینی که ما در چه وضعیتی هستیم؟ عیسی میگوید: پروردگارم امروز چنان خشمگین است که قبلاً چنین خشمگین نبوده است و بعد از این نیز چنین خشمگین نخواهد شد و هیچ گناه و خطایی را بیان نکرد، اما گفت: مرا به حال خود بگذارید که به فکر چارهی خودم باشم، مرا به حال خود بگذارید، من به فکر نجات خود هستم، نزد کسی دیگر روید، نزد محمد صلی الله علیه و سلم بروید، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: نزد محمد میآیند و میگویند: ای محمد! تو رسول خدا و آخرین پیامبری، تو کسی هستی که خداوند تمامی گناهان پیشین و پسینت را بخشیده است، نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن، آیا نمیبینی که ما در چه وضعیتی هستیم؟ آن وقت من هم میروم تا به زیر عرش خدا (تخت فرمانروایی خدا) میرسم، پس در برابر پروردگارم به سجده میافتم و او بهترین کلمات که با آنها او را حمد و ثنا کنم، به من الهام میکند، کلماتی که قبل از من به کسی الهام نکرده است، [من هم در سجده او را با آن کلمات میستایم]، سپس میفرماید: ای محمد! سرت را بردار و بخواه [آنچه میخواهی، [زیرا] به تو بخشیده میشود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته میشود، پس سرم را برمیدارم و میگویم: خدایا! امتم! خدایا! امتم! خدایا! امتم! خداوند میفرماید: ای محمد! از قسمت راست درهای بهشت کسانی از امتت را که بر آنها حسابی نیست( )، وارد بهشت کن و آنها با سایرین در دیگر دروازههای بهشت نیز شریک هستند، سپس فرمودند: سوگند به کسی که جانم در دست قدرت اوست، فاصلهی دو نیمه یا دو لنگهی یکی از درهای بهشت به اندازهی فاصلهی بین مکه و حمیرَ (منطقهای در قسمت غربی صنعای یمن) یا بین مکه و بُصری (شهری در شام) است».
ترمذی میگوید: این حدیث حسن صحیح است.
مقاله پیشنهادی
آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته میشود
عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …