اجماع بر مشروعیت انتساب به سلف

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه­ الله در صحت انتساب به سلف، اجماع را نقل می­ کند[۱] و این مساله را در رد سخن عز بن عبدالسلام عنوان می­ کند که می­ گوید: «و دیگری خود را در پشت مذهب سلف پنهان می­ کند.»

شیخ الاسلام در مجموع الفتاوی در پاسخ به این سخن می­ گوید: «بر کسی که مذهب سلف را اظهار می­دارد و خود را منتسب به آن می­ داند، ایرادی نیست بلکه به اتفاق پذیرفتن این امر از وی واجب است چرا که مذهب سلف تماما حق است؛ اما اگر در این ادعا در ظاهر و باطن با مذهب سلف موافق باشد، در واقع چنین کسی مومنی است که ظاهرا و باطنا بر حق است. اما اگر تنها در ظاهر با مذهب سلف موافق باشد و در باطن با آن مخالف، وی منافق است که ظاهر وی از او پذیرفته شده و باطن او به خداوند سپرده می­ شود؛ چراکه به ما دستور داده نشده تا پرده از قلوب مردم برداریم و سینه­ ی آنها را برای دانستن حقیقت حال­شان بشکافیم.»

نشانه اهل بدعت: نارضایتی از انتساب به سلف

شیخ الاسلام ابن تیمیه در مجموع الفتاوی[۲] ذکر می­کند که شعار اهل بدعت ترک انتساب به سلف صالح می­باشد.

براستی هیچ خَلَفی را نمی­یابی مگر اینکه نسبت به سلفیت کراهت داشته و انتساب به سلف را ناپسند می­داند به ویژه کسانی که به یکی از جماعت­های دعوی معاصر منسوب هستند و با اهل سنت و جماعت مخالف­ اند.

منسوب بودن به سلف در کتاب­های سیرت و زندگی­نامه نیز بیان شده است:

امام ذهبی در بیان شرح حال حافظ احمد بن محمد معروف به ابوطاهر سلفی می­ گوید: «سَلَفی با دو فتحه کسی است که بر مذهب سلف باشد.»[۳]

 و در بیان شرح حال فسوی می­ گوید: «تا آنجا که من می­دانم یعقوب فسوی سلفی است.»[۴]

و در شرح حال محمد بن محمد بهرانی می­ گوید: «او مردی دیندار، نیکوکار و سلفی بود.»[۵]

در شرح حال أحمد بن أحمد بن نعمه المقدسی می­ گوید: «وی بر عقیده سلف بود.»[۶]

و در السیر (۱۶/۴۵۷) می­ گوید: «و بطور صحیح از دار قطنی روایت است که می­ گوید: چیزی منفورتر از علم کلام نزد من نیست.»

می­ گویم: انسانی که هرگز وارد علم کلام و مباحث آن و جدال نمی­شود و نیز در آن کندوکاو نمی­کند، سلفی است.

در شرح حال ابن الصلاح می­ گوید: «او سلفی است و اعتقاد نیک و دور از تاویل متکلمین دارد.»[۷]

در شرح حال عثمان بن بن خرزاذ الطبری می­ گوید: «چیزی که حافظ بدان نیاز دارد این است که با تقوا، باهوش، نحوی، اهل لغت، نیکوکار، با حیا و سلفی باشد.»[۸]

در شرح حال زبیدی می­ گوید: «او حنفیِ سلفی بود.»[۹]

و در شرح حال ابن هبیره می­ گوید: «مذهب و عربی و عروض را خوب می­شناخت و سلفی و اهل حدیث بود.»[۱۰]

و در شرح حال ابن المجد می­ گوید: «وی ثقه، استوار، باهوش،سلفی و با تقوا است.»[۱۱]

در شرح حال یحیی بن اسحاق می­ گوید: «او آگاه به مذاهب، نیکوکار، متواضع و سلفی بود.»[۱۲]

 

[۱] – الفتاوى: (۱/۱۴۹)

[۲] – (۴/۱۵۵)

[۳] – سیر اعلام النبلاء (۲۱/۶)

[۴] – السیر (۱۳/۱۸۳)

[۵] –  معجم الشیوخ (۲/۲۸۰)

[۶] – معجم الشیوخ : (۱/۳۴)

[۷] – تذکره الحفاظ (۴/۱۴۳۱)

[۸] – السیر (۱۳/۳۸۰)

[۹] – السیر (۲۰/۳۱۷)

[۱۰] – السیر (۲۰/۴۲۶)

[۱۱]السیر (۲۳/۱۱۸)

[۱۲] معجم الشیوخ رقم (۹۵۷)

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …