از اسلوب قرآن در بیان صفات و افعالِ الهی، این است که فقط الله را سزاوار و شایسته ی صفات و افعال کامل و تامُّ تمام دانسته و از هر عیب و نقص و ویژگی مخلوقین پاک و مبرّا می داند. در قرآن آمده است: {وَیَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا یَکْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ}: (و چیزى را که خوش نمىدارند، براى الله قرار مىدهند، و زبانشان دروغپردازى مىکند که [سرانجام] نیکو از آنِ ایشان است. حقاً که آتش براى آنان است و به سوى آن پیش فرستاده میشوند)[۱]. این آیه به صورت کلّی اعتقاد فاسد مشرکین را رد کرده و الله را از اعتقادات باطلی که با صفات تعریف شده در قرآن و سنت مخالف بوده و مشرکین به وی نسبت می دادند، پاک و مبرا می داند. مضمون و فحوای آیه این است که الله را از آنچه در شأن او نیست منزّه دارد و وی را به تمام ویژگی های کمال توصیف نماید. الله می فرماید: {وَیَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُمْ مَا یَشْتَهُونَ* وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآَخِرَهِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَى وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ}: (و براى الله دخترانى مىپندارند. منزه است او. و براى خودشان آنچه را میل دارند [قرار مىدهند]. و هر گاه به یکى از آنان مژده ی دختر داده شود، چهرهاش سیاه مىگردد، در حالى که خشم [و اندوه] خود را فرو مىخورد. از بدى آن چه بدو بشارت داده شده، از قبیله [خود] روى مىپوشاند. آیا او را با خوارى نگاه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟ وه چه بد داورى مىکنند. وصف زشت براى کسانى است که به آخرت ایمان ندارند، و بهترین وصف از آنِ الله است، و اوست ارجمند حکیم)[۲]. نمونه ی دیگر از این آیات بطلانِ عبادت غیر الله را بیان می دارد. چرا که آنان موصوف به عجز و نقص و ناتوانی اند. و این ویژگی ها با الوهیت و سزاواری عبادت شدن منافات دارد. الله می فرماید: {وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا إِذْ قَالَ لأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لا یَسْمَعُ وَلا یُبْصِرُ وَلا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئًا یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا}: (و در این کتاب از ابراهیم یاد کن، زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود. چون به پدرش گفت: پدر جان، چرا چیزى را که نمىشنود و نمىبیند و از تو چیزى را دور نمىکند مىپرستى؟ اى پدر، به راستى مرا از دانش [وحى، حقایقى به دست] آمده که تو را نیامده است. پس، از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم)[۳].