در این مسأله تفصیل وجود دارد.
نخست: اینکه ظاهراً و باطناً با آنچه از وی در این زمینه خواسته شده موافقت کند؛ این کار جایز نیست و ارتداد است.
دوم: اگر ظاهراً موافقت کند نه باطناً و به قصد رهایی از اکراه و اجبار آنها باشد، جایز است.
سوم: اگر ظاهراً و باطناً موافقت نکند و در این راه کشته شود، این نیز جایز است و نوعی از انواع صبر میباشد. اما کدامیک بهتر است اینکه صبر کند و کشته شود یا ظاهراً موافقت کند؟
در این امر تفصیل وجود دارد:
اگر اقرار به کفر تحت اجبار و اکراه ضرری متوجه دین عموم مردم نکند، اولی این است که ظاهراً و نه باطنا با آنچه خواسته شده موافقت کند مخصوصاً زمانی که در حیات و بقای او برای مردم مصلحتی باشد مثل: کسی که مال و ثروتی دارد یا علم و دانشی دارد و مواردی از این قبیل؛ حتی اگر مصلحتی در میان نباشد، زنده ماندن وی در اسلام سبب افزایش عمل صالح برای او خواهد بود که این نیز برای او بهتر است. هرچند شریعت در این شرایط به وی اجازه داده که ظاهراً کفر ورزد، ولی اولی و بهتر این است که در اجابت خواسته آنها از تاویل استفاده کند و ظاهراً با آنچه میخواهند موافقت کند نه باطناً.
اما اگر در موافقت ظاهری او با آنچه بر آن اکراه شده و عدم صبر وی، ضرری متوجه اسلام شود، باید صبر کند و گاهی این صبر واجب میشود چون از باب صبر بر جهاد در راه خداست نه از باب حفظ جان. و بر این اساس بود که چون صحابه از سختیها و مشکلاتی که از سوی مشرکان متحمل میشدند به پیامبر شکایت کردند، پیامبر داستان کسانی را بیان نمود که در امتهای پیش از ما بودند و شانه فلزی را بر گوشت و پوست آنها میکشیدند و از آنها میخواستند که از دین حق بازگردند اما آنها صبر میکردند. [صحیح البخاری، کتاب المناقب، باب علامات النبوه فی الاسلام (۲/۵۲۰)] گویا که پیامبر میخواست به آنها بگوید: بر آزار و اذیتها صبر داشته باشید. و اگر در آن زمان که تعداد صحابه اندک بود، با مشرکان موافقت میکردند، ضرر زیادی به اسلام وارد میشد.
مثال دیگر آنکه اگر امام احمد (رحمه الله) در دوران مشهور محنت، با مشرکان ظاهراً توافق میکرد، ضرر زیادی متوجه اسلام میشد.
علامه ابن عثیمین در قول المفید
مقاله پیشنهادی
نشانههای مرگ
مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیجگاه، کج شدن بینی، افتادن دستها، …