چهارمین امام، امام احمد بن حنبل بودند که میگفت:
۱- ” لا تقلدنی ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حیث أخذوا” (ابن القیم در “إعلام الموقعین” ۲/۳۰۲) یعنی: “از من و مالک و شافعی و اوزاعی و ثوری تقلید نکنید و بگیرید از جاییکه که آنها گرفته اند (یعنی از قرآن و سنت).
۲ – ” رأی الأوزاعی ورأی مالک ورأی أبی حنیفه کله رأی وهو عندی سواء وإنما الحجه فی الآثار” ( ابن عبد البر در “الجامع” ۲/۱۴۹).
یعنی: ” رأی اوزاعی و مالک و ابو حنیفه همه اش رأی هست و نزد من همه اش یکسان است، ولی برهان و دلیل و حجت باید از اثر (یعنی حدیث پیامبر) باشد”.
۳- ” من رد حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم فهو علی شفا هلکه” (ابن الجوزی در “المناقب” ( ص ۱۸۲).
یعنی: “کسی که حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم را رد کند پس او نزدیک است که هلاک شود”.
این بود بعضی از اقوال ائمه اربعه که چطور پیروانشان را از تقلید کورکورانه بر حذر میداشند و همیشه آنها را یاداوری میکردند که که با دلیل و استناد از قرآن و سنت اقوالشان را مطابقت دهند و و اگر موافقت داشت قبول کنند و اگر مخالفت داشت رأی کسی دیگر که صحیحتر باشد را بگیرند.
در اینجا لازم به تذکر این دو مسئله میباشیم که:
۱- مذاهب اهل سنت منحصر به این ۴ مذهب نیست بلکه بیش از ۱۵ مذهب میباشد ولی یاران مذاهب دیگر اقوال ائمه شان را تدوین نکردند لذا اثری (بجز مقدار کم) از آن مذاهب باقی نماند، بعنوان مثال، یکی از بزرگان تابعین میگفت که:
“اللیث افقه من مالک، لکن اصحابه لم یقوموا به” یعنی: “لیث (ابن سعد) از مالک فقیهتر بود ولی یارانش مذهبش را تدوین نکردند”.
۲- هر چند مذاهب اهل سنت مختلف میباشد، ولی اختلافشان فقط در فقه و فهم نصوص قرآن و سنت بوده است لذا اختلافاتی در این زمینه رخ میداده است، ولی در مسائل عقیدتی که اصل و اصول دین را تشکیل میدهد اختلافاتی نداشتند لذا همه این مذاهب درست میباشند و کسی نمیتواند تعصب بخرج دهد و مذهب دیگری را انکار کند مگر اینکه همانطور که گفته شد هنگام روشن شدن حقیقت و درستی یک مسئله با استناد از قرآن و سنت بایدتابع قول دقیقتر و صحیحتر شویم هر چند مخالف مذهبمان نیز باشد.